دانلود و خرید کتاب راهنمای کاربردی سرمایه گذاری در بورس
برای خرید و دانلود کتاب راهنمای کاربردی سرمایه گذاری در بورس نوشته یاشار محمدعلی ها و خواندن و شنیدن هزاران کتاب الکترونیکی و صوتی دیگر، اپلیکیشن طاقچه را رایگان نصب کنید.
دیگران دریافت کردهاند
معرفی کتاب راهنمای کاربردی سرمایه گذاری در بورس
کتاب راهنمای کاربردی سرمایه گذاری در بورس نوشتهٔ یاشار محمدعلی ها در مؤسسه فرهنگی هنری دیباگران تهران منتشر شده است.
مؤسسهٔ فرهنگی هنری دیباگران تهران ناشر تخصصی مجتمع فنی تهران است. این انتشارات با شعارهای «یک کتاب میتواند زندگی ما را تغییر دهد.» و «هر کتاب دیباگران تهران، یک فرصت جدید شغلی و علمی» شروع به فعالیت کرده است. مؤسسه فرهنگی هنری دیباگران تهران بیش از ۴۰ سال سابقهٔ فعالیت در نشر آثار علمی دارد و با همکاری اساتید و متخصصان و مؤلفان و مترجمان حرفهای و مشهور بیش از ۱۰۰۰ کتاب در حوزههای کامپیوتر و انفورماتیک و دادهپردازی، برق و الکترونیک و مخابرات، تجارت الکترونیک، فناوریهای نوین، گرافیک، مالتی مدیا، مدلسازی و سهبعدی، فنی، مهندسی، عمران، مکانیک، نرمافزارهای کاربردی، آموزش انواع مهارتهای شغلی بر اساس استانداردهای ملی و بینالمللی، کاردانش و فنی و حرفهای، حسابداری، مدیریت و منابع انسانی، بازاریابی، آموزش علوم جدید برای فناوران جوان و نوجوانان، مکانیک خودرو، کتابهای کنکوری مقاطع مختلف تحصیلی (پزشکی، فنی مهندسی، کشاورزی و علوم دامی) و هنر ترجمه و تألیف کرده است.
درباره کتاب راهنمای کاربردی سرمایه گذاری در بورس
کتاب راهنمای کاربردی سرمایه گذاری در بورس بنا بر نیاز افرادی تألیف شده است که قصد سرمایهگذاری در بازار سرمایه را دارند؛ ولی یا از این بازار پرریسک واهمه دارند یا به دلیل نداشتن آگاهی نسبت به این بازار پرسود انگیزه کافی سرمایهگذاری ندارند.
این کتاب صفر تا صد سرمایهگذاری در این بازار را آموزش میدهد و دانش و تجربهٔ خواننده را بالا میبرد.
یک ثروت شوخی، شوخی
جوانی که میلیونها دلار دوجکوین دارد اما همچنان نمیفروشد
فوریه گذشته، وقتی که گلابر کانتسوتو تصمیم گرفت همه پسانداز خود را روی دوجکوین سرمایهگذاری کند، همه دوستانش ابراز نگرانی فلسفه سرمایهگذاری کردند. همه به او میگفتند: «تو دیوانه شدهای! دوجکوین شوخی است. حتما با سر سقوط میکند.» البته شک و تردید دوستان گلابر بیمورد هم نبود. به هر حال، دوجکوین فقط یک شوخی بود. سال۲۰۱۳ دو برنامهنویس صرفا برای شوخی با رمزارزها سعی کردند ارزی مجازی را ایجاد کنند و نماد آن را نیز فلسفه سرمایهگذاری یک سگ نژاد شیبا اینو قرار دادند. واقعیت این است که سرمایهگذاری روی اینگونه رمزارزها مثل ریختن اسکناس در آتش است. اما گلابر ۳۳ ساله که برای یک شرکت رسانهای هیچهاپ کار میکرد، یک سرمایهگذار معمولی نبود. او هم مثل خیلی از سرمایهگذاران آماتوری بود که طی ماههای اخیر با استفاده از اپلیکیشن معاملات رابینهود وارد بازار شد و آماده بود ریسکهای خطرناک و قمارگونه را بپذیرد.
ماه فوریه، گلابر بعد از خواندن چند مقاله درباره دوجکوین تصمیم گرفت خرید کند. او کارت اعتباری خود را پر کرد و همه آنچه را که داشت، صرف خرید دوجکوین کرد. گلابر ۲۵۰ هزار دلار دوج کوین خرید کرد. بعد از خرید، او مدام به تلفن همراهش نگاه میکرد و میدید که دوج کوین به طور مداوم ارزشاش افزایش یافته و حتی از سهام شرکتهایی نظیر توییتر و جنرال موتورز نیز بیشتر شد. حالا ارزش سرمایه گلابر به ۲ میلیون دلار رسیده است.
اینگونه شد که گلابر که از دانشگاه اخراج شده بود و فلسفه سرمایهگذاری هیچ تحصیلات اقتصادی خاصی نداشت، شبیه به قماربازی شد که وارد کازینو میشود و همه داشتهاش را در یک ماشین میریزد و با یک چرخش دسته، میلیونر میشود و از کازینو خارج میشود. اما روی دیگر سکه این است که گلابر نمونهای است از آن دسته از سرمایهگذاران هایپر آنلاین که با بهرهگرفتن از فلسفه سرمایهگذاری مهارتهای اقتصاد دیجیتال توانسته سرمایهگذاری موفقی داشته باشد. این دسته از سرمایهگذاران که اغلب جوان هم هستند، براساس نُرمهای معمول رفتار نمیکنند. آنها براساس اصول و آمار و ارقام ارائهشده از سوی تحلیلگران والاستریت سرمایهگذاری نمیکنند بلکه مبنایشان معیارهای آزادانهتر است. آنها بیشتر به آیندهای جذاب فکر میکنند و توجه میکنند چه تعداد سلبریتی فلسفه سرمایهگذاری درباره موضوع سرمایهگذاری توییت کردهاند.
فلسفه آنها این است که در دنیای رسانهزدهی امروز، جلب توجه، ارزشمندترین کالاست و هر چیزی که بتواند توجه بسیار زیادی را جلب کند، ارزش سرمایهگذاری دارد.
گلابر جوان خوشبرخوردی است که جزو نسل اول مهاجرانی است که وقتی که ۶ ساله بود والدینش از برزیل به آمریکا مهاجرت کردند و در حومه مریلند ساکن شدند. او همیشه شاهد بیپولی پدر و مادرش بود بنابراین از همان زمان تصمیم گرفت روزی ثروتمند شود. در برههای از زمان متوجه شد که به موسیقی هیپهاپ علاقه دارد. بعد از پایان دوران مدرسه او به لسآنجلس رفت و در آنجا کاری پیدا کرد که درآمدش ۳۶هزار دلار در سال بود. همه رویاش این بود که پولش را ذخیره کند تا روزی بتواند خانه بخرد تا جایی داشته باشد که خودش و دوستانش بتوانند در آن موزیک بسازند. اما ذخیره این مقدار پول غیرممکن بود. او سالها سعی کرد پولش را ذخیره کند اما موفقیت چندانی بهدست نیاورد.
در سال ۲۰۱۹ گلابر سعی کرد از طریق اپلیکیشن رابینهود سهام خریداری کند. او سهام شرکتهای بزرگی نظیر تسلا و اوبر را خریداری کرد و هر زمان که میتوانست سهام بیشتری خریداری میکرد. یک روز گلابر در Reddit مشغول گشتوگذار بود که پستی درباره دوجکوین مشاهده کرد. البته او پیشتر درباره دوجکوین چیزهایی شنیده بود. ایلان ماسک، مدیرعامل تسلا قبلا درباره دوجکوین صحبت کرده بود و این رمزارز را رمزارز مردمی نامیده بود. گلابر بیشتر درباره دوجکوین تحقیق کرد و به این نتیجه رسید که یک شوخی بیشتر نیست و اتفاقا همین ویژگی بود که او را به خود جذب کرد. گلابر میگوید: «دوجکوین در میان همه رمزارزها بهترین برندینگ را داشت. اگر شما نماد رمزارزهایی مثل بیتکوین، اتریوم، لیتکوین و غیره را جلوی من بگذارید، از نظر من همه آنها خیلی هایتک و آیندهنگرانه به نظر میرسند اما دوجکوین خیلی خودمانی به نظر میرسید.» به نظر گلابر خرید دوجکوین نوعی سرمایهگذاری سرگرمکننده بود که قرار بود زمانی در آینده به پول تبدیل فلسفه سرمایهگذاری شود. او میگوید: «احساس میکنم در نهایت همه ما به سمت خرید و فروش آیتمهای بامزهای نظیر دوجکوین خواهیم رفت.»
اگرچه ممکن است تئوری سرمایهگذاری گلابر عجیب به نظر برسد، اما نمیتوان نتیجه مثبت آن را منکر شد. حتی پس از اینکه ایلان ماسک اظهارات اخیرش را درباره رمزارزها مطرح کرد، باز هم خرید و فروش دوجکوین پررونق باقی ماند. یک دلار سرمایهگذاری روی دوجکوین در تاریخ یکم ژانویه، امروز حدود ۲۰۳ دلار ارزش دارد که بسیار سود بیشتری است در مقایسه با رمزارزهایی نظیر بیتکوین و اتریوم. رشد استراتوسفری دوجکوین باعث ناراحتی بسیاری از طرفداران رمزارزها شد. آنها معتقد بودند دوجکوین بر فعالیت رمزارزهای جدیتر سایه میاندازد.
اما چه چیزی باعث رشد اینچنینی دوجکوین شد؟
به نظر میرسد دو عامل در رشد دوجکوین بسیار موثر بوده است؛ نخست همهگیری کرونا و استفاده بیشتر مردم از اینترنت در دوران قرنطینه و دیگری تمایل به زود پولدارشدن. البته دلایل ساختاری دیگری نیز وجود دارد. در طول سالهای گذشته قیمت خانه بسیار افزایش یافت، بدهی وامهای دانشجویی سر به آسمان گذاشت و نرخ پایین بهره بانکی موجب شد که جوانترها نتوانند به ثبات اقتصادی برسند و از نردبان شغلی بالارفته و پول ذخیره کنند. بنابراین، این افراد به جای پلهپله بالارفتن از نردبان، به دنبال ترامبولین رفتند. این ترامبولین چیزی نبود جز سرمایهگذاریهای پرریسکی که یا با موفقیت در آن به سرعت زندگیشان تغییر میکند یا آنها را در بدترین حالت به جایی برمیگرداند که از ابتدا شروع کرده بودند. گلابر یک شاهد مثال از چنین افرادی است. او در حال حاضر سالانه ۶۰ هزار دلار درآمد دارد و زندگی خوبی هم به هم زده است. اما این درآمد به هیچوجه به اندازهای نیست که بتواند خانهای ۱ میلیون دلاری خریداری کند. او در حال حاضر یک اتومبیل تویوتا دارد و سالهاست با صرفهجویی زندگی کرده است. اما حالا که در دهه سوم زندگیاش است، هنوز خانهای به اسم خودش ندارد، بنابراین تصمیم گرفت به دنبال راهحلی باشد که زندگیاش را یکشبه تغییر دهد و در مسیر جستوجوی این راهحل به دوجکوین رسید. وقتی گلابر آن روزهایی را که به دنبال ثروتمندشدن بود به یاد میآورد، آن روزهایی که سخت کار میکرد، ولخرجی نمیکرد و پول ذخیره میکرد، به این نتیجه میرسد که سیستم تلاش میکرد سر مردم کلاه بگذارد. گلابر میگوید: «من احساس میکنم کارشناسان در تلویزیون، نسل قدیمی سرمایهگذاران و ثروتمندان، دست به دست هم دادهاند تا مردم را بترسانند تا مبادا مردم ثروتمند شوند.» بسیاری از جزئیات فلسفه سرمایهگذاری گلابر مسلما برای یک سرمایهگذار سنتی قابل قبول نیست. اما نکته خیلی جالب این است که بهرغم اینکه گلابر در خرید دوجکوین سود بسیار زیادی به دست آورده، اما هنوز دوجکوینهایش را نقد نکرده است. گلابر معتقد است دوجکوین باز هم گران میشود و او دوست ندارد سود بیشتری را که میتواند در آینده به دست آورد با زود فروختن دوجکوین از دست بدهد. در عوض او تلاش میکند به عنوان کارشناس دوجکوین برای خود برندسازی کند. او حتی اسم مستعار Dogefather و میلیونر زاغهنشین را برای خود انتخاب کرده و در یوتیوب ویدئوهایی را درباره دوجکوین منتشر میکند. او با این کار سود نیز میبرد. خودش میگوید: «هر کسی که وارد بازار دوجکوین شود، من هم از ورودش سود میبرم. تصور کنید که در طول یک سال چند نفر میتوانند با ویدئوهای من وارد بازار دوجکوین شوند.»
بدیهی است که با توجه به نوسان بالای بازار رمزارز، این امکان وجود دارد که همه دارایی گلابر از دست برود و بار دیگر رویای خانهخریدن او غیرقابل دسترس شود. در حال حاضر ارزش دوجکوین ۵۰ درصد کمتر شده و همین مسئله موجب شده گلابر صدها هزار دلار ضرر کند.
اما قماربازها بهندرت با اولین باخت میز قمار را ترک میکنند و گلابر آنقدر به بازار دوجکوین متعهد است که موجب میشود تصمیم بگیرد از میانه همه این طوفانها عبور کند. اخیرا او باز هم دوجکوین خریداری کرد. اما بار دیگر ارزش دارایی دوجکوین او تا یک و نیم میلیون دلار سقوط کرد. اما او پستی در اکانت Reddit خود گذاشت و نوشت: «اگر من بتوانم نفروشم، شما هم میتوانید نفروشید.»
اصول سرمایه گذاری موفق
زمانهایی فرا میرسند که نمیتوانی مورد ارزشمندی بیابی و در این حالت فکر خوبی است که به کنار دریا بروی و … ما چیزی را نمیخریم که صرفا خرید کرده باشیم. ما تنها زمانی اقدام به فلسفه سرمایهگذاری خرید میکنیم که باور کنیم آنچه میخریم مورد مناسبی است و هیچگونه چارچوب زمانی برای این کار نداریم. اگر پول انباشته شود، هیچ اهمیتی ندارد و هنگامی که مورد معقولی بیابیم، خیلی سریع و گسترده عمل میکنیم…
«برای موفقیت به زمان فراغت نیاز دارید، زمانی نیاز دارید تا آزادانه به هر کاری که میخواهید بپردازید.» «راز شوارتز چه بود… ؟ صبر بیپایان، در آغاز کار.» این عبارتهای پرمعنا از وارنبافت، جورجی شوارتز و رابرت اسیلتر سه ثروتمند موفق دنیاست. به نوشته کتاب ۲۳ اصل موفقیت وارن بافت، این سرمایهگذاران به خوبی میدانند و پذیرفتهاند که با متمرکز شدن بر معیارهای سرمایهگذاری خود، ممکن است دورههایی نسبتا طولانی فرا رسد که مورد مناسبی برای سرمایهگذاری نیابند، اما آنها صبر زیادی برای انتظار طولانی مدت دارند. همانگونه که بافت به طنز میگوید: «این سکون نزدیک به تنبلی در واقع سنگ بنای اصلی سبک سرمایهگذاری ما است.»
انتظار بیانتها در اصول سرمایه گذاری موفق
بافت در مجمع سالیانه برکشایرهاثوی در سال ۱۹۹۸ خطاب به سهامداران گفت: «ما در طول چند ماه گذشته موارد قابل توجهی برای سرمایهگذاری نیافتیم. در مورد اینکه چقدر منتظر خواهیم ماند، باید بگویم که انتظار ما هیچ محدودیتی ندارد. ما چیزی را نمیخریم که صرفا خرید کرده باشیم. ما تنها زمانی اقدام به خرید میکنیم که باور کنیم آنچه میخریم مورد مناسبی است و هیچگونه چارچوب زمانی برای این کار نداریم. اگر پول انباشته شود، هیچ اهمیتی ندارد و هنگامی که مورد معقولی بیابیم، خیلی سریع و گسترده عمل میکنیم، اما در هیچ موردی تا صحت و سقم آن به ما اثبات نشده اقدام نمیکنیم. شما به واسطه فعالیت خود کسب درآمد نمیکنید، بلکه با انتخاب درست، درآمد فلسفه سرمایهگذاری فلسفه سرمایهگذاری کسب میکنید.»
شوارتز چگونه عمل می کرد؟
برای شوارتز دورههای عدم فعالیت به هیچ وجه ناامیدکننده نیستند. اساسا او این دورهها را ضروری میداند. همانگونه که او همیشه میگوید: «برای موفقیت به زمان فراغت نیاز دارید، زمانی نیاز دارید که آزادانه به هر کاری که میخواهید بپردازید.» چرا؟ تا فرصتی برای فکر کردن داشته باشید. شوارتز میگوید: «من بر طرح یک فرضیه، پیش از هر سرمایهگذاری مصر هستم، اما زمان نیاز است تا بتوان منطق یک گرایش مشاهده شده در بازار را تشخیص داد.»
و حتی هنگامی که شوارتز فرضیهای ناب دارد، شاید مجبور باشد مدتی صبر کند تا زمان مناسب برای کشیدن ماشه فرا رسد. برای مثال، سال ۱۹۸۷، شوارتز میدانست که پوند در معرض سقوط است، اما برای شوارتز سه سال به طول انجامید یعنی تا زمان اتحاد مجدد آلمانها، تا او بتواند یک تصمیم سرمایهگذاری در مورد فروش پوند بگیرد. در مجموع شوارتز مجبور بود پیش از اجرای سرمایهگذاری خود پنج سال صبر کند، بنابراین سود ۲ میلیارد دلاری او (که پس از انجام معامله حاصل شد) برابر بود با سود سالانه ۴۰۰ میلیون دلار برای هر سالی که او صبر کرده بود. بنابراین، برای سرمایهگذار خبره انتظار سودمند است. بافت نیز از این چنین انتظاری بسیار خرسند است. او میگوید: «تمام چیزی که من نیاز دارم یک ایده خوب در سال است. اگر به من فشار بیاورید، هر دو سال یکبار یک ایده خوب را به شما میدهم.»
کسب درآمد از فعالیت
انتظار سرمایهگذار خبره برای مشاهده نتیجه تصمیمات در سیستم سرمایهگذاری خود، نوعی راهبرد است که در تالار معاملات عملی نیست. دروغی بزرگ است که مشاور سرمایهگذاری به واسطه کسب درآمد برای شما، دستمزد دریافت میکند. در واقع او پول میگیرد تا هر روز بیاید و «کاری بکند.»
تحلیلگران با نوشتن گزارش کسب درآمد میکنند، حتی اگر هیچ دلیل واقعی برای نوشتن این گزارشها وجود نداشته باشد. نظریهپردازان بازار، پول میگیرند تا نظری داشته باشند حتی اگر مجبور باشند نظریهای را ابداع کنند.
مدیران صندوقها نیز برای سرمایهگذاری پول دریافت میکنند و نه برای نگه داشتن پول و صبر کردن، حتی زمانی که پول نقد ارزش زیادی دارد و پادشاهی میکند. نویسندگان بولتنهای سرمایهگذاری تنها هنگامی که سهام جالب توجهی برای پیشنهاد کردن دارند، مطلب نمینویسند، بلکه زمانی که مهلت مقرر برای چاپ نشریه در حال اتمام است، باید پیشنهاد خود را ارائه کنند!
چه فعالیتی مفید است؟
معامله گر موفق با رعایت اصول سرمایه گذاری موفق متفاوت عمل میکند. شوارتز یکبار به دوست خود بایرون وین، طراح سرمایهگذاریهای آمریکایی مورگان استنلی، گفت: «بایرون، مشکل تو این است که هر روز سر کار میروی و تصور میکنی که باید کاری انجام دهی. من این کار را نمیکنم… من فقط روزهایی سر کار میروم که دلیل منطقی برای رفتن به سر کار وجود داشته باشد… و در آن روز واقعا کاری انجام میدهم، اما تو هر روز به سر کار میروی و هر روز کاری انجام میدهی و هرگز نمیفهمی که چه وقت، روزی خاص برای کار کردن محسوب میشود.»
سرمایهگذاران خبرهای همچون شوارتز و بافت درگیر چنین قید و بندهایی نیستند. هنگامی که سیستم سرمایهگذاری آنها به آنها میگوید که هیچ کار منطقی برای انجام دادن وجود ندارد، هیچگونه فشار سازمانی به آنها تحمیل نمیشود تا کاری انجام دهند. هنگامی که میتوانند پول نقد خود را نگه دارند و کاری نکنند، بر خلاف یک مدیر صندوق، اقدام به خرید سهام «تدافعی» نمیکنند (نوعی سهام که در یک بازار رو به سقوط زیان کمتری نسبت به زیان کل بازار تجربه میکند). همچنین وقتی که کاری برای انجام دادن وجود ندارد، مجبور نیستند تا به دفتر کار خود روند. بافت از گراهام آموخت که «زمانهایی فرا میرسند که نمیتوانی مورد فلسفه سرمایهگذاری ارزشمندی بیابی و در این حالت فکر خوبی است که به کنار دریا بروی و کمی خوش بگذرانی.»
یا آنگونه که شریک سابق شوارتز، جیمی راجرز میگوید: «یکی از قواعدی که افراد در سرمایهگذاری میآموزند این است که تا زمانی که کاری برای انجام دادن وجود ندارد، دست به کاری نزنی.»
در انتظار کشف طلا
سرمایهگذاری که معیارش نقص دارد (و یا در اغلب موارد وجود خارجی ندارد) احساس میکند که باید همیشه در بازار حضور داشته باشد. کشیدن انتظار برای طرز تفکر او بیگانه است، زیرا بدون معیاری مشخص او نمیداند باید به انتظار چه چیزی بنشیند. تا با کارگزار خود به تناوب تماس نگیرد و نگوید «این را بخر، آن را بفروش»، خود را سرمایهگذار نمیداند.اما در برابر چنین کسی، سرمایهگذار خبره مانند یک کاشف طلا است. او دقیقا میداند که به دنبال چه چیز است. ایدهای کلی از جایی که باید دنبال آن بگردد دارد، تمام ابزارهای مناسب کار را در اختیار دارد و تا یافتن طلا به جستوجو ادامه میدهد. و زمانی که سرمایهای اندوخت ابزار کار خود را جمع میکند و دوباره به جستوجو میپردازد.
به عبارتی میتوان گفت سرمایهگذار خبره هرگز منتظر نمیماند. فاصله میان اقدامات او با فعالیتهای روزانهاش در جهت شکار فرصتهای جدید پر شده است. این جریان، فرآیندی مستمر و بیپایان است. تنها توقف او در این جستوجو زمانی است که بخواهد پولش را جایی نگه دارد. جایی امن که به محض اینکه سیستم سرمایهگذاری او فرا رسیدن زمان مناسب را اعلام میکند، این پول در دسترس او باشد.
وارن بافت میگوید: «هنگامی که با مورد معقولی مواجه میشویم، دوست داریم خیلی سریع و گسترده عمل کنیم.»
همچنین یک ضربالمثل انگلیسی میگوید: «زمان و موج منتظر هیچکس نمیمانند.» سرمایهگذار خبره هنگامی که تصمیم به خرید یا فروش بگیرد بلافاصله اقدام میکند. چه چیزی میتواند مانع اقدام او شود؟ او یک مورد سرمایهگذاری یافته که به خوبی آن را درک میکند. این مورد با معیارهای او مطابقت دارد؛ او میداند به چه میزان و با چه قیمتی میخواهد بخرد یا بفروشد و تمام منابع موجود را در اختیار دارد؛ تجارب مضاعف و تفکرات او صحت سیستم و فلسفه سرمایهگذاری او را به اثبات رسانده است. هیچ چیز دیگری وجود ندارد که وی به آن بیندیشد. خرید و فروش به یک موضوع عادی تبدیل میشود.
میتوانید به آسانی با حالت ذهنی سرمایهگذار خبره ـ در فعالیتهایی غیر از سرمایهگذاری ـ ارتباط برقرار کنید. در واقع من اطمینان دارم که در طول روز به دفعات کارهایی را با بیتفاوتی انجام میدهید.
به عنوان مثال، تصور کنید تصمیم گرفتهاید به یک رستوران بروید. فقط تلفن را بر میدارید و جایی در آن رستوران رزرو میکنید. شک نمیکنید و در مورد منطق رفتن به این رستوران، در درون با خود به بحث نمیپردازید- یا اینکه فکر کنید شاید بقیه رستورانها بهتر باشند، یا اینکه از خود نمیپرسید که آیا دارید کار درستی انجام میدهید و آیا باید این قدر پول خرج کنید یا به این فکر نمیکنید که شاید فردا غذا بهتر باشد
(یا پشیمان نمیشوید که چرا دیروز آنجا نرفتهاید). ذهن شما معطوف مسائلی دیگر است- مثلا لذت دیدار دوستانتان و یا پیشبینی یک بعد از ظهر دلپذیر- و عمل رزرو رستوران یک اقدام کاملا مکانیکی است.
اشتراکات بافت و شوارتز:
بافت و شوارتز زمانی که با کارگزاران خود تماس میگیرند با همان لحنی صحبت میکنند که در هنگام رزرو شام، تئاتر یا بلیت هواپیما صحبت میکنند و از خود احساسات بروز نمیدهند. چرا برخی سرمایهگذاران، خرید یا فروش را طوری به تعویق میاندازند که انگار کشیدن ماشه برای آن ها به دشواری کشیدن دندان است؟! آنها چه اقدامی انجام نمیدهند که بافت و شوارتز به انجام آن میپردازند؟
سرمایهگذاری که معیار سرمایهگذاری خود را تعریف نکرده، هیچ روشی برای سنجش میزان ارزش ایده سرمایهگذاری خود نخواهد داشت. حتی اگر در مورد یک موقعیت سرمایهگذاری به دقت تحقیق کرده باشد بدون داشتن یک معیار مشخص نمیتواند چندان با اطمینان گام بردارد. یکی از روشهایی که او میتواند داشته باشد این است که از یک دوست یا حتی کارگزار خود نظر بخواهد و به اینترتیب نظرات سایرین را جایگزین معیاری که ندارد کند. جالب اینجاست که او هر زمان که با کارگزار خود تماس میگیرد در اعماق ذهنش همچنان دچارتردید است: آیا دارم کار درست را انجام میدهم؟
سرمایهگذاری که هیچ معیاری برای خود تعریف نکرده همواره تحت فشارتردیدی است که به خود دارد. هیچ هدفی برای فرآیند تصمیمگیری خود ندارد و هرگز نمیتواند مطمئن باشد که دارد کار درست را انجام میدهد.
بازی «چه میشود اگر…»
تعداد زیادی «چه میشود اگر…»ها وجود دارند که میتوانند ذهن سرمایهگذار را به خود مشغول کنند. «چه میشود اگر… امکان سرمایهگذاری بهتری در هفته آینده پیش آید؟» «چه میشود اگر… من A را بفروشم تا B را بخرم، اما بعد مشخص شود A بهتر بوده؟» «چه میشود اگر… نرخ بهره بالا یا پایین برود و یا رئیس بانک مرکزی فردا از دنده چپ از خواب بلند شود؟» «چه میشود اگر بازار تعادل خود فلسفه سرمایهگذاری را از دست بدهد؟» «چه میشود اگر فردا یا هفته آینده قیمتها سقوط کنند و موقعیت خرید بهتری برای من ایجاد شود؟»
تردید «چه میشود اگر من اشتباه کنم» همواره باعث میشود یک سرمایهگذار میزان خرید به مراتب کمتری انجام دهد. فرض کنید او خودش را متقاعد کرده تا ۱۰۰۰۰ سهم خریداری کند و با این کار هیچ مشکلی ندارد تا آنکه با کارگزار خود تماس میگیرد. اکنون که زمان سرمایهگذاری پول واقعی است او در قضاوت خود شک میکند. با خود میگوید: «شاید بهتر باشد اول ۲۰۰۰ سهم بخرم و ببینم چه میشود بعد بقیه را بخرم.» و هرگز این کار را نمیکند.
طبق اصول سرمایه گذاری موفق چه باید کرد؟
طبق اصول سرمایه گذاری موفق، چنین سوالاتی به هیچ وجه به ذهن سرمایهگذار خبره خطور نمیکند. برای او تماس با کارگزار یک کار تکمیلی خودکار است. ذهن او در این زمان معطوف مسائل دیگری است؛ شاید ایده سرمایهگذاری دیگری که در ذهن میپروراند… یا برنامه امشب تلویزیون.
یک محدودیت رایج دیگر، کمبود منابع است. شاید سرمایهگذاری به دلیل اینکه تمام پولش را سرمایهگذاری کرده دیگر پولی در دست ندارد، از این رو فکر میکند که نمیتواند سهامی را بخرد. این مانعی است که یک سرمایهگذار خبره نیز بهخصوص در سالهای اولیه فعالیتش با آن روبهرو است، اما از آنجا که معیارهای او کاملاً مشخص هستند، وی میتواند قضاوت کند که میان سرمایهگذاریهای کنونی او و ایده جدید سرمایهگذاریاش کدامیک در اولویت قرار میگیرند.
اگر او با چنین مانعی روبهرو شود، هنگامی که ماشه را میکشد یعنی تصمیم گرفته که چه سرمایهگذاریای را برای نیل به این هدف بفروشد. یا در مثالی دیگر، من میدانم که سرمایهگذار پول کافی برای خرید را دارد اما این پول در حسابی دیگر موجود است. وقتی به اقداماتی که باید انجام دهد تا سریعاً پول را آماده سازد، میاندیشد، شکی که در خود دارد همچون مانعی بر سر راه او میشود. هر تاخیری به او زمان زیادی میدهد تا بیشتر به تفکر پشت اینتردیدها و نگرانیها دامن زند.
تصمیمات فوری یکی از اصول سرمایه گذاری موفق است.
سرمایهگذار خبره بر اساس اصول سرمایه گذاری موفق، نه تنها سریعاً اقدام میکند بلکه میتواند به سرعت در مورد انجام یا عدم انجام یک سرمایهگذاری تصمیمگیری کند. گاهی اوقات تشخیص تفاوت میان تصمیم و اقدام تقریباً غیرممکن میشود.
یک بار هنگامی که شوارتز سرگرم بازی تنیس بود زنگ تلفنش به صدا درآمد. سال ۱۹۷۴ بود و رسوایی «واترگیت» بقای رییسجمهور آمریکا را به خطر انداخته بود. پشت خط، کارگزاری از توکیو بود. او تماس گرفته بود تا بگوید رسوایی «واترگیت» بازارهای ژاپن را به شدت آشفته کرده است. شوارتز میلیونها دلار در بازارهای بورس ژاپن سرمایهگذاری کرده بود و باید برای آنها تصمیمی میگرفت، او شک نکرد. در کمتر از یک لحظه به کارگزار ژاپنی گفت سرمایه او را از بازار خارج کند.
وارن بافت هم میتواند با همین سرعت ذهن خود را فعال کند. او میتواند در حدود ۱۰ ثانیه پیشنهادهای سرمایهگذاری را رد کند چرا که از این فیلترهای ذهنی برخوردار است. فیلترهای او همان معیارهای سرمایهگذاری او هستند. آنها به او امکان میدهند تا با سرعتی برقآسا سرمایهگذاری مناسب را از سرمایهگذاری نامناسب تشخیص دهد، همانگونه که در خرید «بورشیم»، دومین خردهفروشی بزرگ جواهرات در آمریکا پس از «تیفانی» این کار را کرد.
هنگامی که بافت درحال خرید کریسمس سال ۱۹۸۸، مشغول نگاه کردن به یک انگشتر در «بورشیم» بود شریک مالک آنجا بهنام دونالد یال فریاد زد: انگشتر را به وارن نفروشید، کل مغازه را بفروشید!
زندگی وارت بافت چگونه بود؟
پس از تعطیلات بافت تماس گرفت و در مورد امکان خرید آنجا پرسید. کمی بعد او پس از دیدار کوتاهی با مدیرعامل شرکت، فروشگاه را از آیک فریدمن، رییس بورشیم، خرید. یک شاهد عینی میگوید بخش مفید مذاکرات تنها ۱۰ دقیقه طول کشید. او از ما پنج سوال پرسید و فریدمن هم به او قیمت داد. ما بعداً در دفتر بافت یکدیگر را دیدیم و بافت و فریدمن برای معامله به توافق رسیدند.
بافت هنگامی که میتواند قول دهد، شوخی نمیکند: «هر گونه پیشنهاد را معمولاً در عرض پنج دقیقه به سرعت پاسخ میدهد.» در حقیقت برای سرمایهگذاران موفق، که اصول سرمایه گذاری موفق را رعایت می کنند. تصمیمگیری در مورد سرمایهگذاری مانند انتخاب بین سیاه و سفید است. هیچ سایهای از رنگ خاکستری وجود ندارد: یا اینکه سرمایهگذاری مورد نظر با معیارهای آنها سازگار است یا با آنها مغایرت دارد. هنگامی که سازگار است، به سرعت آن را به چنگ میآورند و اگر نیست در دادن جواب رد تردید نمیکنند.
فلسفه اصلی تشکیل مناطق آزاد جذب سرمایهگذاری خارجی است
به گزارش ایلنا از ماکو، شهریاری استاندار آذربایجان غربی در آیین تکریم و معارفه مدیر عامل سازمان منطقه آزاد ماکو از پیگیری رفع مشکل تعرفه های بالای گمرکی اشاره کرد وگفت:مشکل تعرفه های خروج را همراه با نمایندگان مجلس شورای اسلامی از آقای لاریجانی پیگیری خواهیم کرد.
شهریاری ضمن انتقاد از برخی سیاست های غلط در مناطق آزاد گفت: مهمترین هدف مناطق آزاد، جذب سرمایهگذاری خارجی بود ولی امروزه چینی ها در این امر سرآمد دنیا هستند، اما متاسفانه در انتقال تکنولوژی بود که باز در این عرصه چینی و تایوانیها وسنگاپوری های گوی سبقت از دیگر کشور ربوده اند.
مقام عالی استان افزود: موضوع بعد، صادرات است که مناطق آزاد باید در این زمینه بهتر عمل می کردند، به دلایل زیادی از جمله تحریمها و اشکال تراشی دشمنان، مناطق آزاد به اهداف اصلی خود دست نیافته اند.
شهریاری ادامه داد : کشور ما مزیت زیادی برای سرمایه گذاران خارجی دارد که امیدواریم با حضور آقای بانک به عنوان یک مدیر برجسته شاهد شکوفایی اقتصادی در مناطق آزاد باشیم.
این مقام مسئول اظهار داشت : منطقه آزاد ماکو، به جهت موقعیت جغرافیایی خاص خود مهمترین منطقه آزاد در کشور است.
چارلی مونگر : سرمایه گذاری که می داند چگونه ثروت آفرینی کند
بیگ اینکام داستان الهام بخش سرمایه گذار میلیاردر چارلی مونگر و درسی را که می توانید از اصول سرمایه گذاری و مدل های ذهنی او بیاموزید با شما به اشتراک می گذارد .
گرچه وارن بافت مردی است که معمولاً در هنگام موفقیت سرمایه گذاری Berkshire Hathaway در کانون توجه قرار می گیرد ، اما بیشتر موفقیت را باید به همکار وی چارلی مونگر ، نایب رئیس شرکت نسبت داد.
چارلی مونگر کیست؟
چارلی مونگر دست راست وارن بافت است. او در کنار تعهداتش به Berkshire Hathaway ، رئیس شرکت روزنامه های روزنامه ژورنال در لس آنجلس و مدیر شرکت عمده فروشی Costco است. در فوریه 2018 ،فوربس ارزش خالص مونگر تقریبا 1.74 میلیارد دلار تخمین زده شده است.
زندگی اولیه چارلی مونگر
بافت و مونگر هر دو از نبراسکا هستند ، جایی که چارلی در سال 1924 در اوماها متولد شد. مونگر در نوجوانی در یک فروشگاه مواد غذایی محلی کار می کرد ، که متعلق به پدربزرگ وارن بافت بود.
مونگر سپس تحصیلات عالیه خود را در دانشگاه میشیگان ، جایی که برای تحصیل در رشته ریاضیات تحصیل می کرد ، آغاز کرد. اما ، درست بعد از نوزدهمین سالگرد تولد او ، مونگر دانشگاه را ترک کرد و در سپاه هوایی ارتش ایالات متحده خدمت کرد. مونگر یکی از معدود سربازانی بود که بدون داشتن مدرک به عنوان افسر مامور شد.
مونگر پس از خدمت ، چندین دوره پیشرفته را از طریق دانشگاههای مختلف به پایان رساند ، حتی بدون مدرک کارشناسی وارد دانشکده حقوق هاروارد شد و در سال 1948 فارغ التحصیل شد.
اوایل کار چارلی
در سال 1962 ، چارلی مونگر موسسه حقوقی املاک و مستغلات مونگر ، تولس و اولسون را تاسیس کرد ، که امروزه همچنان یک روش مشهور است. اگرچه سرمایه گذاری هرگز از ذهن او دور نبود ، زیرا او بین سالهای 1962 و 1975 مشارکت سرمایه گذاری خود را انجام داد كه در این مدت سود 19.8 درصدی سالانه به همراه داشت. مونگر و بافت در اوایل کار در مشاغل سرمایه گذاری خود در سال 1959 ملاقات کردند ، و این دوستی به تدریج به یک رابطه سرمایه گذاری تبدیل شد.
رابطه چارلی و وارن بافت
دوستی نوپا بین این دو باعث شد که چارلی مونگر شغل موفق وكالت خود را ترك كند ، تا با بوفه برای اداره Berkshire Hathaway BRK.B به هم پیوست.
این زوج چندین سال است که با هم کار می کنند و روابط بسیار خوبی را بین خود و سهامداران ایجاد کرده اند. بافت به خاطر بینش مفیدش معروف است ، در حالی که چارلی مونگر از شوخ طبعی سریع خود برای ایجاد طنز در جلسات سالانه استفاده می کند. یک مثال درخشان از سال 2005 توسط ستاره صبح، وقتی این دو در حال بحث در مورد جبران خسارت انواع مدیران هیئت مدیره بودند.
بافت در حال توصیف بود که چگونه پس از عضویت در 19 هیئت مدیره ، هرگز حق الزحمه را به عنوان مسئله ای در مورد جبران خسارت مدیرعامل ، با کمیته های جبران خسارت مانند Chihuahuas ، به جای بزرگ دانمارکی ها یا دوبرمن ها ، در نظر گرفته است. سپس بافت با ابراز نگرانی از توهین به هر دوستی که ممکن است در کمیته جبران خسارت حضور داشته باشد ، کمی ابراز نگرانی کرد و مونگر با اظهار نظر شوخ “شما به سگ ها توهین می کنید” پاسخ داد.
فلسفه سرمایه گذاری چارلی مونگر
مونگر به دلیل سرمایه گذاری در مشاغل قدرتمند با انواع مزایای رقابتی شناخته شده است. مونگر در سخنرانی های متعدد خود مفهوم خرد ابتدایی ، دنیوی و رابطه آن را با تجارت و امور مالی معرفی کرد.
چارلی مونگر معتقد است که هر مشاغل متکی به نیرنگ ، مقصر شکست است ، یک تجارت خوب باید یک تجارت اخلاقی باشد. مونگر در اصول سرمایه گذاری خود ، در جایی که سهام کم ارزش را بر اساس کیفیت تجارت آنها خریداری می کند ، به جای اینکه فقط به ارزان بودن آنها بپردازد ، از سطح بالایی از دانش و اخلاق تجاری استفاده می کند.
درس هایی که می توانیم از مونگر یاد بگیریم
چگونه سرمایه گذاران نوپا باید خرد جهانی را برای دستیابی به موفقیت در هنگام انتخاب سهام کسب کنند؟ چارلی مونگر معتقد است که مهمترین نکته در درک موضوعات مختلف است ، نه محدود کردن سرمایه گذاری به چند موضوع محدود. با بهبود سطح دانش ، سرمایه گذاران شروع به درک اقتصاد چندین صنعت می کنند و روی موفقیت طولانی مدت متمرکز می شوند ، جایی که دیگران به دلیل کوته بینی شکست می خورند.
تجدید مداوم رویکرد چارلی مونگر به سرمایه گذاری را در مقایسه با اکثر مدیران ارشد نسبتاً منحصر به فرد توصیف می کند. اگرچه او از سوابق تحصیلی مشابهی برخوردار است ، اما هیچ فلسفه جدید و یا قول جدیدی برای تغییر جهان ندارد. درعوض ، او برای جلوگیری از حماقت به جای تلاش برای داشتن بسیار باهوش ، از مشخصات کمی برخوردار است و به یک فلسفه ساده پایبند است.
درک صلاحیت های خود توسط چارلی مونگر
چارلی مونگر دیگران را به دنبال درخشش ترغیب نمی کند ، در عوض ، او معتقد است که باید از اشتباهات خودداری کنیم. مونگر و بافت هر دو از یک قانون پیروی می کنند ، که آنها آن را “حلقه صلاحیت” می نامند ، که توصیف می کند چگونه هر فرد باید به حوزه دانش خود بچسبد. به عنوان مثال ، هیچ یک از مونگر یا بافت در گوگل یا آمازون سرمایه گذاری نکرده اند ، زیرا این فناوری از حیطه صلاحیت آنها خارج است.
مطابق این نظریه ، همه ما آماتور هستیم وقتی پا به بیرون از دایره اعتماد به نفس خود بگذاریم ، اما بسیاری از ما فروتنی برای پذیرش آن نداریم. چارلی مونگر معتقد است که برای جلو ماندن ، باید سرمایه گذاری محافظه کارانه ای انجام شود تا از رقابت بیشتر شود.مدیریت انتظار همچنین بخشی جدایی ناپذیر از هر سرمایه گذاری است.
قدرت مدل های ذهنی
علیرغم اینکه هرگز در دوره های مربوط به سرمایه گذاری دوره ای نگذرانده است ، چارلی مونگر هنوز در حرفه خود پیشرفت کرده است. مونگر از سطح دانش خود برای فلسفه سرمایهگذاری ساختن یک شبکه مشبک از مدلهای ذهنی قدرتمند استفاده کرده است. درک پیچیدگی جهان پیرامون ما با هزاران متغیر ممکن است دشوار باشد ، و پیش بینی هر وضعیت سرمایه گذاری راغیرممکن می کند. با تلاش مستمر در جهت ارتقا ideas دانش و ایده های چالش برانگیز ، می توان مدل های ذهنی جدیدی ساخت ، که می توانیم با تکیه بر آنها چارچوبی برای نزدیک شدن به یک مسئله با احتیاط و بینش ارائه دهیم.
اگر از خواندن این مقاله از big-income لذت بردید ، لطفاً آن را پسندیده و با هر کس دیگری که فکر می کنید مورد علاقه شما باشد نیز به اشتراک بگذارید.
دیدگاه شما