استراتژی، یک برنامه عمومی برای دستیابی به یک یا چند هدف بلندمدت تحت شرایط عدم قطعیت است.
استراتژی در مدیریت چیست؟ مدیریت استراتژیک منابع انسانی و صنعتی
اگر به فکر رقابت با سایر سازمانها نیستید و اهداف بلند مدت هم ندارید، موضوع مدیریت استراتژیک برای شما کاربرد ندارد. اما اگر فکر میکنید سازمان شما در یک محیط بسیار رقابتی قرار دارد و با هر گامی که برمیدارید، علاوه بر رسیدن به اهداف کوتاه مدت باید زمینه را برای رسیدن به اهداف بلند مدت هم فراهم کنید، راه را درست آمدهاید. یک مدیریت ساده با مدیریتی که بر اساس استراتژی انجام میشود کاملا متفاوت است. به همین دلیل تصمیم گرفتهایم این مقاله را به موضوع مدیریت استراتژیک و نقش آن در انواع حوزههای مدیریتی اختصاص دهیم.
مدیریت استراتژیک چیست؟
به عنوان خوانندهای که میخواهد درباره مولفههای مختلف استراتژی در مدیریت اطلاعات مفید کسب کند، احتمالا اولین تعریف استراتژی سوالی که مطرح کنید این است که مدیریت استراتژیک چیست. این سوال یک سوال پایه و ضروری است اما اصلا انتظار نداشته باشید یک پاسخ مشخص برای آن دریافت کنید. اگر تعریف واحدی برای استراتژی مدیریت وجود داشت، هنری مینتزبرگ، نظریه پرداز بزرگ مدیریت مدرن و شناخته شدهترین منتقد برنامههای سنتی آموزش مدیریت، کتاب جنگل استراتژی را به تحریر در نمیآورد. هنری در این کتاب به اختلاف نظرهای موجود در تعریف این مقوله اشاره میکند و البته همه را به رسمیت میشناسد.
در روزگارانی که جنگ در جهان موج میزد، کلمه استراتژی تنها برای نظامیان معنا و کاربرد داشت. این واژه در ابتدا توسط یونانیها مورد استفاده قرار گرفت و معنای آن تدوین برنامه جنگی توسط ژنرالها، صحیح عمل کردن در زمان و مکان مناسب و رسیدن به نتایج مطلوب بود. اما حالا پای این کلمه به دنیای مدیریت هم کشیده شده است و یکی از چالش برانگیزترین بحثهای این حوزه بسیار رقابتی محسوب میشود.
تاریخچه برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک
قبل از پرداختن به موضوع تاریخچه برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک، تمایل دارم یک سوال از شما بپرسم. به نظر شما بحثهای مهم حوزه مدیریت از تئوری به عمل میرسند یا از عمل به تئوری؟ اگر یکی از این دو گزینه را انتخاب کردهاید، پاسخ کامل به این سوال ندادهاید. شاید بسیاری از افراد فکر کنند که ابتدا یک تئوری در حوزه مدیریت مطرح میشود و سپس مدیران از آن تئوری ایده میگیرند و در پیشبرد اهداف سازمانی خود مورد استفاده قرار میدهند. اما واقعیت این است که بسیاری از تئوریها از عمل نشات گرفتهاند. یعنی یک سازمان موفق با استفاده از عنصر خلاقیت و انواع نوآوری استراتژی خاصی به کار گرفته و بعد آن شیوه تبدیل به یک تئوری جهانی شده است.
تاریخچه برنامه ریزی استراتژیک هم ریشه در عملکرد شرکتهای بزرگی مانند جنرال الکتریک و گروه مشاور بوستون دارد. این شرکتها برنامه ریزی استراتژیک را با موفقیت چشمگیر مورد استفاده قرار دادند. سپس در طول زمان متخصصان حوزه مدیریت و تجارت این مفاهیم را گسترش دادند. بالاخره این موضوع وارد متون دانشگاهی شد و اکنون یکی از مهمترین بحثها و چالشهای حوزه مدیریت است. در حال حاضر، مدیران حرفهای در تمام سازمانها برای حفظ شایستگی در محیطهای بسیار رقابتی، موضوع مدیریت و برنامهریزی استراتژیک را جدی میگیرند.
تعریف مدیریت استراتژیک
در تعریف مدیریت استراتژیک که گاه از آن به عنوان برنامه ریزی استراتژیک هم یاد میشود، میتوان چهار عنصر اصلی را در نظر گرفت که عبارتند از:
- تعیین ماموریت سازمان و هدف نهایی آن
- تدوین و برنامهریزی استراتژی
- اجرای یا پیاده سازی استراتژی
- ارزیابی استراتژیک
در واقع، مدیریت یا برنامه ریزی استراتژیک به این معناست که تمام کارهای سازمان، از همان تصمیم گیری و پایه ریزی نخستین تا رسیدن به هدف نهایی، طبق استراتژی پیش میرود.
برای واژه استراتژی تعاریف متفاوتی ارائه شده است. برای مثال جک ولش، مدیر فوق العاده شرکت معروف جنرال الکتریک آن را تصمیم گیری شفاف و دقیق در مورد نحوه رقابت با دیگران تعریف میکند. اما مایکل پورتر میگوید: ” استراتژی یعنی کاری را که دیگران انجام میدهند با منابع کمتر انجام دهیم و کارهایی انجام دهیم که هیچ کس دیگری غیر از ما انجام نمیدهد”.
خانم شرون، مدرس استراتژی در دانشگاه ییل، هم مانند جک ولش استراتژی را چیزی از جنس تصمیم گیری و انتخاب معرفی میکند و میگوید: ” استراتژی یعنی اینکه بتوان الگوهای خاصی در تصمیم های گرفته شده مشاهده کرد”.
استراتژی تعریف واحدی ندارد اما میتوان نکات مشترکی از تعارف مختلف به دست آورد. آنچه که در تعریف این واژه اهمیت زیادی دارد ارتباط آن با نحوه تصمیم گیری است.
روند برنامه ریزی استراتژیک مراحل مختلفی دارد اما در هر مرحلهای باید به این سه سوال مهم پاسخ دهد:
- در حال حاضر سازمان در چه موقعیتی قرار دارد؟
- سازمان قصد دارد به چه موقعیتی دست پیدا کند؟
- سازمان چگونه به موقعیت تعریف شده خواهد رسید؟
با این تعاریف متوجه میشویم که مدیریت یا برنامه ریزی استراتژیک مربوط به پیش بینی آینده نیست بلکه در هر قدمی که برداشته میشود، باید آگاهی دقیق وجود داشته و برنامه رسیدن به مزایای رقابتی کاملا مشخص باشد. سازمانها استراتژیهای متفاوتی در مراحل مختلف انتخاب و استفاده میکنند. اما ۵ استراتژی کاربرد بسیار گستردهای دارند که عبارتند از:
- استراتژی مشارکتی
- استراتژی رقابتی
- استراتژی کسب و کار (استراتژی واحد کسب و کار)
- استراتژی کارکردی
- استراتژی عملیاتی
مدیریت استراتژیک منابع انسانی
مدیریت منابع انسانی (Human resource management) با امور تجاری مربوط به کارکنان در ارتباط است و شامل پرورش نیروی انسانی، مزایا، استخدام، اخراج، مرخصی، تعطیلات، خدمات درمانی، تشویق و غیره میشود. وقتی موضوع مدیریت استراتژیک منابع انسانی مطرح میشود، هدف این است که مسائل دراز مدت کارکنان، ایجاد یک ساختار سازمان یافته، بهبود اخلاق سازمانی و افزایش بهره وری نیروی انسانی مورد توجه قرار بگیرد. توجه داشته باشیم هیچ سازمانی نمیتواند اهمیت نیروی انسانی خود را نادیده بگیرد.
وقتی مدیریت منابع انسانی به صورت استراتژیک پیش میرود، برنامهها و اهداف شکل خاصی پیدا میکنند و پرسنل نقش اساسی برای پیشبرد اهداف سازمان به عهده دارند. در این صورت، وضعیتهای موجود به صورت پویا مورد ارزیابی قرار میگیرند و هر بخش که نیاز به تقویت نیروی انسانی دارد، شناسایی میشود. در این روش نحوه تشویق و تنبیه کارکنان مشخص است و سازمان آن را بر اساس الویتهای خود تعریف میکند.
در مدیریت استراتژیک منابع انسانی همچنین افزایش انگیزه کارمندان مورد ملاحظه قرار میگیرد و روشهایی طراحی میشود که براساس آن بهرهوری خروجی کارکنان افزایش پیدا کند. به عنوان مثال ممکن است مدیریت برای افزایش تلاش کارمندان پاداش و ترفیع در نظر بگیرد و پاداش میتواند نقدی یا غیر نقدی باشد. همه این عوامل در نهایت علاوه بر افزایش بهره وری کارکنان وفاداری آنها را هم بالا میبرد و این یکی از مهمترین اهداف برای سازمانهایی است که برنامهریزی استراتژیک را سرلوحه کار خود قرار دادهاند.
انواع برنامه ریزی استراتژیک منابع انسانی
برنامهریزی استراتژیک منابع انسانی میتواند به صورت کنترل محور یا تعهد محور باشد. آنچه که بین دو مدل مشترک است، بررسی مداوم محیط جهت رسیدن به اهداف سازمان و پایداری آن است. تفاوت این دو مدل در این است که مدل کنترل محور ساختار مدیریتی را از بالا به پایین اداره میکند. یعنی مدیران مسئولیتها را دیکته و منابع انسانی آن را انجام میدهند. ایدههای کارکنان تاثیر چندانی در روند کار ندارد و تصمیمات نهایی توسط هیئت رئیسه گرفته میشود.
اما در مدل تعهد محور مدیران نقش راهنما را دارند. این مدل ساختار از بالا به پایین ندارد و کارکنان میتوانند دیدگاهها و ایدههای خود را بیان کنند. اولویت اصلی در این مدل موفقیت، خشنودی و انگیزه منابع انسانی است چرا که آنها نقش اصلی در موفقیت سازمان دارند.
اگر شما در یک سازمان کار کنید کدام شیوه را ترجیح میدهید؟ بدیهی است اگر یک فرد خلاق و خوش فکر باشید، دوست دارید مدیران نقش راهنما را داشته باشند. در این صورت سازمان از ایدههای شما هم بهره میگیرد و اگر به نتیجه مطلوب برسد به شما پاداش میدهد. این باعث میشود شما احساس کنید به شایستگی شما ارج مینهند، پس دلیلی برای ترک آن سازمان نخواهید داشت.
مدیریت استراتژیک صنعتی
یک شرکت صنعتی برای تولید یک محصول خاص و ارائه آن به بازار ایجاد میشود و پر واضح است که مدیریت استراتژیک صنعتی نقش بسیار کلیدی در رشد آن دارد. این نوع مدیریت در مراحل و موضوعات مختلف انجام میشود:
۱. تحلیل بازار
در مدیریت استراتژیک صنعتی ویژگیهای بازار برای محصول تولید شده به خوبی مورد ارزیابی قرار میگیرد. وقتی مدیریت یک شرکت صنعتی با استراتژی پیش میرود، یک دانش کامل از بازاری که محصول در آن فروخته میشود، اندازه بازار، رشد پروژه، رقابت و سوددهی وجود دارد. همچنین مدیر شرکت صنعتی تاثیر تعدیل کنندهها و سیاست در بازار را هم مورد توجه قرار میدهد.
۲. عوامل بیرونی
موضوع بعدی که در برنامه ریزی استراتژیک صنعتی مورد توجه قرار میگیرد، تاثیر بیرونی شرکت بر عوامل داخلی است. در مدیریت صنعتی استراتژیک، سهم بازار و هزینههای تولید کلیدهای مهمی هستند. تاثیر بر قیمتها از طریق تعامل با عرضه کنندهها و قدرت نفوذ در مشتریان برای تاثیر بر سهم بازار در ثبات این کلیدهای مهم تاثیر میگذارد. این کلیدها موقعیت شرکت تعریف استراتژی را در بازار تعیین میکنند و نشان میدهند که آیا استراتژیهایی مانند اتحاد یا جدا شدن مناسب سازمان هستند یا خیر.
۳. عوامل داخلی شرکت
اگر مدیر یک شرکت صنعتی برنامهها را بر اساس استراتژی پیش ببرد، حتما نقاط قوت شرکت را در رابطه با چالشهای بیرونی شناسایی میکند. نقاط قوت میتواند شامل کیفیت مدیریت، کارایی شیوههای تولید، مکان شرکت، منابع مالی، ویژگیهای منحصر به فرد محصول یا شناساندن برند باشد. یک مدیریت استراتژیک هر کدام از این ویژگیها را در رابطه با اطلاعات به دست آمده از ارزیابی و مطالعه بازار بررسی میکند. یادمان باشد که نقطه قوت نمیتواند قطعی باشد اما یک ویژگی است که نشان میدهد شرکت در یک زمینه قویتر از رقبای خود عمل میکند.
۴. استراتژی در اجرا
برنامه وقتی اجرا میشود که تصمیمات استراتژیک از قبل گرفته شده است. مدیر یک سازمان صنعتی که برنامهها را به صورت استراتژیک به اجرا درمیآورد، به طور مکرر نتایج واقعی (در مقابل نتایج مورد انتظار) را مورد ارزیابی قرار میدهد و اگر نتایج متفاوت از انتظارات از پیش تعیین شده باشد، دلائل آن را بررسی میکند.
تعریف استراتژی از دیدگاه های مختلف
مفهوم و تعریف استراتژی از ارتش و جنگ وام گرفته شده و برای استفاده در کسب و کار سازگار شده است. در کسب و کار نیز همانند ارتش، استراتژی پلی است که بین سیاست و تاکتیکها وجود دارد. استراتژی ها و تاکتیکها در کنار یکدیگر فاصله بین اهداف و ابزار را پر می کنند. در این مقاله به تعریف استراتژی از دیدگاههای مختلف برای روشن سازی مفهوم آن پرداخته میشود.
بعضی از مبانی زبانی
استراتژی اصطلاحی است که از واژه یونانی استراتژیا به معنای لشکرکشی گرفته شده است. این مفهوم در ارتش اغلب به مانورهایی درباره به دست گیری موقعیت برتر نسبت به رقبا اشاره دارد. هنگام درگیری نیز تاکتیکها هستند که اهمیت پیدا می کنند. در اینجا به کارگیری نیروها در مرکز قرار می گیرد.
بر اساس نظر کلاوس ویتز، جنگ ادامه سیاست است که با ابزاری دیگر صورت می پذیرد. با توجه به ریشه چند صد ساله تعریف استراتژی در بحث نظامی، شروع کار بررسی استراتژی از نگاه نظامی منطقی به نظر می رسد و در این رابطه منبعی بهتر از دیدگاه لیدل هارت وجود ندارد.
تعریف استراتژی از دیدگاه لیدل هارت
لیدل هارت در کتاب خود، استراتژی، به بررسی جنگ ها و نبردهای مربوط به زمان یونانیان باستان تا جنگ جهانی دوم می پردازد. وی نتیجه گرفت که تعریف کلاوسویتس از استراتژی به عنوان” هنر به کارگیری نبردها به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف جنگ” از این نظر نادرست است که این دیدگاه از استراتژی به سیاست نفوذ کرده و نبرد را تنها وسیله دستیابی به اهداف استراتژیک قلمداد می کند. لیدل هارت با خاتمه بررسی خود در مورد جنگها، سیاست، استراتژی و تاکتیک به این تعریف کوتاه از استراتژی میرسد:”هنر توزیع و استفاده از ابزارهای نظامی برای تحقق اهداف سیاست” حذف کلمه نظامی فرستادن تعریف استراتژی به دنیای کسب و کار را آسان می کند. این امر ما را به یکی از پدرخوانده های برنامه ریزی استراتژیک یعنی جورج اشتاینر می رساند.
استراتژی به گفته جورج اشتاینر
جورج اشتاینر، استاد مدیریت و یکی از بنیانگذاران کالیفرنیا منجمنت ریویو، به طور کلی یکی از شخصیتهای اصلی در خاستگاه و توسعه برنامه ریزی استراتژیک محسوب می شود. کتاب او با عنوان برنامه ریزی استراتژیک، را می توان به نوعی یک کتاب مقدس در این حوزه به شمار آورد. با این حال او تنها در یادداشتهای پایان کتاب به تعریف استراتژی می پردازد. وی خاطر نشان کرد که استراتژی به عنوان راهی اشاره به آنچه شخص برای مقابله با حرکات واقعی یا پیش بینی شده رقبا انجام می دهد، وارد ادبیات مدیریت شد. اشتاینر همچنین در یادداشت های خود اشاره می کند که توافق کمی در مورد معنای استراتژی در دنیای تجارت وجود دارد. برخی از تعاریفی که او به آنها اشاره کرده به شرح زیر هستند:
- استراتژی کاری است که مدیریت ارشد انجام می دهد و برای سازمان از اهمیت زیادی برخوردار است.
- استراژی به تصمیمات اساسی جهت دارد، یعنی اهداف و ماموریت ها اشاره دارد. استراتژی شامل اقدامات مهمی است که برای تحقق این جهتها ضروری هستند.
- استراتژی به این سوال پاسخ می دهد: سازمان باید چه کاری انجام دهد؟
- استراتژی به این سوال پاسخ می دهد: اهداف مورد نظر چه هستند و چگونه باید به آنها رسید؟
اشتاینر در سال ۱۹۷۹ مباحث خود را ارایه کرد که تقریبا در اواسط نقطه اوج برنامه ریزی استراتژیک بود. در اواخر دهه ۸۰ بود که برنامه ریزی استراتژیک روبه افول گذاشت و این دوره ما را به مینتزبرگ می رساند.
تعریف استراتژی از نگاه مینتزبرگ
هنری مینتزبرگ در کتاب خود با عنوان”ظهور و سقوط برنامه ریزی استراتژیک” در سال ۱۹۹۴، اشاره کرد که افراد از استراتژی به چندین روش مختلف استفاده می کنند که متداول ترین آنها چهار روش است:
- استراتژی به عنوان یک برنامه، وسیله ای برای رفتن به یک نقطه یا رسیدن به یک تعریف استراتژی مقصد. استراتژی پاسخ به چگونگی است.
- استراتژی به عنوان الگویی از اقدامات در طول زمان. به عنوان مثال شرکتی که به طور منظم محصولات بسیار گران به بازار عرضه می کند، در حال استفاده از استراتژی “high end” می باشد.
- استراتژی یک موقعیت است. یعنی منعکس کننده تصمیمات برای ارائه محصولات یا خدمات خاص به بازارهای خاص می باشد.
- استراتژی یک منظر است. یک چشم انداز یا جهت.
مینتزبرگ استدلال می کند که استراتژی با گذار زمان و درگیری اهداف با واقعیت در حال تغییر ظاهر می شود. بنابراین، ممکن است با یک چشم انداز یا منظر آغاز شده و به دنبال به دست آوردن موقعیتی مشخص باشد که در راه رسیدن به آن از برنامه ای دقیق استفاده میشود که خروجی ها به شکل تدریجی و بر اساس الگوهایی ایجاد می گردند. الگوی تصمیمات و اعمال را مینتزبرگ به نام استراتژی تحقق یافته معرفی کرد.
تیپولوژی مینتزبرگ در تعریف استراتژی توسط سایر محققان دنیای کسب و کار از جمله کنث اندروز، پروفسور دانشگاه کسب و کار هاروارد و سایرین حمایت شده است.
استراتژی به گفته کنث اندروز
کنث اندروز تعریف استراتژی را در کتاب خود به این شکل ارایه می کند:
استراتژی شرکتی الگویی است که تصمیمات یک شرکت شامل اهداف بلند مدت و کوتاه مدت آنرا تعیین و آشکار می کند. سیاست ها و برنامه تعریف استراتژی های اصلی برای دستیابی به آن اهداف تولید کرده و دامنه مشاغل را معین می نماید، نوعی سازمان اقتصادی و انسانی است که هست یا قرار است باشد و ماهیت اقتصادی و غیر اقتصادی به ذینفعان، کارکنان، مشتریان و جوامع می دهد.
تعریف اندروز بین استراتژی شرکتی که تعیین کننده کسب و کارهای یک شرکت است و استراتژی کسب و کار که اساس رقابت در یک تجارت خاص را تعیین می کند، تمایز قائل می شود. بنابراین او همچنین “موقعیت” را به عنوان نوعی استراتژی پیش بینی کرد. استراتژی به عنوان مبنای رقابت ما را به یکی دیگر از استادان دانشگاه هاروارد، مایکل پورتر میرساند.
به طور کلی می توان گفت که استراتژی در حضور رقابت معنا پیدا میکند. از بقا در طبیعت، رشته های ورزشی رقابتی، جنگ، سیاست و کسب و کار، عنصر مشترک رقابت بر سر بقا یا پیروزی میباشد.
دکتر مهدی جباریان
تعریف استراتژی از دیدگاه مایکل پورتر
در مقاله ای در سال ۱۹۹۶ در هاروارد بیزینس ریویو، پورتر اظهار کرد که استراتژی رقابتی به معنای متفاوت بودن است. وی می افزاید: “این به معنای انتخاب آگاهانه مجموعه ای متفاوت از فعالیت ها برای ارائه ترکیبی بی نظیر از ارزش می باشد.” به طور خلاصه، پورتر استدلال می کند که استراتژی مربوط به موقعیت رقابتی، تمایز دادن خود در نظر مشتری، افزودن ارزش از طریق ترکیبی از فعالیت های متفاوت از رقبا است. پورتر در کتاب خود استراتژی رقابتی را به عنوان “ترکیبی از اهداف که شرکت در تلاش برای رسیدن به آنهاست و وسایل(سیاستهایی) که می خواهد به وسیله آنها به اهداف برسد.”تعریف می کند. بنابراین به نظر میرسد که پورتر مفاهیم برنامه و موقعیت را با یکدیگر ترکیب کرده باشد. البته باید در نظر داشت که تمرکز این نویسنده روی استراتژی رقابتی بوده است.
استراتژی از دید کپنر-ترگو
بنجامین ترگو و جان زیمرمن از شرکت کپنر-ترگو استراتژی را به عنوان”چارچوب راهنما برای انتخاب ماهیت و جهت گیری سازمان”تعریف می کنند. در نهایت، این امر به انتخاب محصولات(یا خدمات) و بازارها خلاصه میشود. ترگو و زیمرمن بحث می کنند که مدیران باید این تصمیمات را بر اساس یک “نیروی پیشران” در کسب و کار اتخاذ کنند. اگرچه نه نیروی پیشران وجود دارد، تنهایی یکی می تواند به عنوان اساس استراتژی برای یک کسب و کار معین باشد. این نه مورد در لیست زیر آمده اند:
- محصولات ارایه شده
- نیازهای بازار
- فناوری
- توانمندی در تولید
- متد فروش
- متد توزیع
- منابع طبیعی
- اندازه/رشد
- بازده/سود
به نظر میرسد که ترگو زیمرمن استراتژی اساسا به عنوان یک دیدگاه در نظر گرفته اند.
تعریف استراتژی به گفته میشل رابرت
میشل رابرت در “استراتژی خالص و ساده” اظهار می کند که موضوعات اصلی”مدیریت استراتژیک” و “تفکر استراتژیک”تعریف استراتژی هستند. رابرت این تصمیمات را به در چهار عامل نشان می دهد:
- محصولات و خدمات.
- بخشهای بازار
- مشتریان
- مناطق جغرافیایی
رابرت مانند ترگو و زیمرمن بیان می کند چندین نیروی محرک احتمالی وجود دارد اما فقط یکی می تواند پایه و اساس استراتژی باشد. ۱۰ نیروی محرکه نقل شده توسط رابط عبارتند از:
- محصول – خدمت
- روش بازاریابی-فروش
- کاربر-مصرف کننده
- روش توزیع
- نوع بازار
- منابع طبیعی.
- ظرفیت تولید-توانمندی
- اندازه/رشد
- فناوری
- بازده/سود
تعریف استراتژی از دید ترسی و ویرسما
مفهوم محدود کردن مبنایی که ممکن است استراتژی برای آن تدوین شود، توسط مایکل ترسی و فرد ویرسما نویسندگان کتاب “نظم رهبران بزرگ” ارایه دش. آنها در مقاله ای که پیش از انتشار کتابشان ادعا کردند که شرکت ها با محدود کردن، نه گسترش تمرکز کسب و کار به موقعیت های رهبری می رسند. این دو نفر سه “رشته ارزش” را شناسایی می کنند که می توانند به عنوان پایه استراتژی عمل کنند: برتری عملیات، صمیمیت با مشتری و رهبری محصول
- برتری عملیاتی: استراتژی تولید و تحویل محصولت و خدمات پیش بینی شده است. هدف این است که صنعت را از نظر قیمت و آسایش هدایت کنیم.
- صمیمیت با مشتری: هدف وفاداری طولانی مدت و سودآوری بلند مدت مشتری میباشد.
- رهبری محصول: استراتژی برای تولید جریان مداوم پیشرفته ترین محصولات و خدمات پیش بینی شده است. هدف تجاری سازی سریع ایده های جدید می باشد.
هر یک از این سه رشته الزامات مختلفی را پیشنهاد می کنند. تعالی عملیاتی شامل فرآیندهای بازاریابی، تولید و توزیع در کلاس جهای است. صمیمیت مشتری نزدیک بودن به مشتری را نشان می دهد و روابط طولانی مدت را در پی دارد. رهبری محصول به وضوع روی تحقیق و توسعه متمرکز بر بازار و همچنین چابکی سازمانی تاکید می کند.
مدیریت استراتژیک؛ تعریف استراتژی و تعریف استراتژی مدیریت استراتژیک
تعاریف مختلف و گاه ناسازگاری از استراتژی و مدیریت استراتژیک ارائه شده است. به تعبیر یکی از متخصصان مدیریت این عبارات مانند« هنر» است که وقتی آنها را میبینیم تشخیص دادن آن ها آسان است اما وقتی در پی تعریف کردن و توضیح دادن آنیم خیلی مشکل به نظر میرسد.
استراتژی
الگویی بنیادی از اهداف فعلی و برنامهریزی شده، بهره برداری و تخصیص منابع و تعاملات یک سازمان با بازارها، رقبا و دیگر عوامل محیطی است. طبق این تعریف یک استراتژی باید سه چیز را مشخص کند:
• چه اهدافی باید محقق گردد
• روی کدام صنایع، بازارها و محصولها باید تمرکز کرد
• چگونه برای بهرهبرداری از فرصتهای محیطی و مواجهه با تهدیدهای محیطی به منظور کسب یک مزیت رقابتی منابع تخصیص یابد و چه فعالیتهایی انجام گیرد
مدیریت استراتژیک
تصمیمات و فعالیتهای یکپارچه در جهت توسعه استراتژیهای مؤثر، اجرا و کنترل نتایج آنهاست.
بنابراین مدیریت استراتژیک فعالیتهای مربوط به بررسی، ارزشیابی و انتخاب استراتژیها، اتخاذ هر گونه تدابیر درون و بیرون سازمانی برای اجرای این استراتژیها و در نهایت کنترل فعالیتهای انجام شده را در برمیگیرد.
فواید برنامه ریزی استراتژیک نسبت به دیگر برنامه های بلند مدت
فواید برنامه ریزی استراتژیک نسبت به دیگر برنامه های بلند مدت را می توان به شرح زیر نام برد:
1- جهت گیری آینده را مشخص می کند؛
2- اولویت های آینده را مشخص می کند؛
3- تصمیمات امروز با توجه به پیامد های آینده آن ها اتخاذ میشود؛
4- پایه های منطقی و قابل دفاع برای تصمیم گیری برقرار می نماید؛
5-. مسایل درونی و بیرونی سازمان تحت کنترل و قابل پیش بینی هستند؛
6- عملکرد سازمان را بهبود می بخشد،
7-با شرایط در حال تغییر به روش کارساز برخورد می کنند
پیش نیازهای پیاده سازی مدیریت استراتژیک :
- باور و اعتقاد مدیریت
- بعد و فضای آزاد و رقابتی مناسب و رسیدن به این که برنامه ریزی استراتژیک تنها راه نجات سازمان است و از دیگر روش ها مناسب تر است .
- وجود فرهنگ سازمانی مناسب شامل (باورها ـ رفتارها و عملکردهای مناسب) .
- وجود امکانات و منابع مالی فنی مورد نیاز و حمایت و پشتیبانی از این جهت .
- وجود محیط در حال تغییر ولی نه کاملاً بحرانی و بی ثبات .
- دسترسی به اطلاعات برای انجام تحلیل های لازم .
مزایای مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک به سازمان این امکان را می دهد که به شیوه ای خلاق و نوآور عمل کند و برای شکل دادن به آینده خود به صورت انفعالی عمل نکند.
این شیوه مدیریت باعث میشود که سازمان دارای ابتکار عمل باشد و فعالیت هایش به گونه ای درآید که اعمال نفوذ نماید (نه اینکه تنها در برابر کنش ها، واکنش نشان دهد) و بدین گونه سرنوشت خود را رقم بزند و آینده را تحت کنترل درآورد.
از نظر تاریخی، منفعت اصلی مدیریت استراتژیک این بوده است که به سازمان کمک می کند از مجرای استفاده نمودن از روش منظم تر، معقول تر و منطقی تر راه ها یا گزینه های استراتژیک را انتخاب نماید و بدین گونه استراتژی های بهتری را تدوین نماید.تردیدی نیست که این یکی از منافع اصلی مدیریت استراتژیک می باشد، ولی نتیجه تحقیقات کنونی نشان می دهد که این فرایند(و نه تصمیم اتخاذ شده یا مدارک و اسناد) میتوانند در مدیریت استراتژیک نقشی مهمتر ایفا کنند.
منابع:
مقاله مدیریت استراتژیک ، ترجمه ی علی پارسائیان و محمد اعرابی، دفتر پژوهش های فرهنگی
[به زبان ساده] معنی استراتژی (strategy) چیست؟
به طور دقیق، مفهوم راهکار، تاکتیک و معنی استراتژی در کسب و کار چیست؟
تعریف دقیق مفهوم استراتژی چیست؟ استراتژی در کسب و کار چه نقشی دارد؟ حتما همه شنیده ایم که برای موفقیت نیاز به استراتژی است. اما معنی استراتژی یعنی چه؟ چگونه یک استراتژی برای کسب و کار و موفقیت تدوین کنیم؟
هر جا میخواهیم به هدفی برسیم،
و دنبال بهره وری هستیم (کاهش هزینه ها و افزایش نتایج)،
به استراتژی نیاز داریم.
برای مثال وقتی میخواهیم سایتی را سئو کنیم و میدانیم سئو نیازمند اجرای دهها کار زمانبر و دارای هزینه است، اگر دنبال بهره وری باشیم و بخواهیم هزینه ها و زمان رسیدن به نتیجه را کاهش دهیم و همچنین سرعت و نتیجه مدنظر را بیشتر کنیم، ارزش داشتن استراتژی سئو را خواهیم دانست.
این مطلب تلاش دارد مفهوم استراتژی را به زبان ساده همراه با مثالهایی برای تمام افراد هدفمند مخصوصا مدیران کسب و کارها توضیح دهد.
همچنین در این مطلب جنبه های مختلف استراتژی در کسب و کار و هفتگانه استراتژی را توضیح خواهیم داد.
معنی استراتژی چیست؟
به زبان ساده معنی استراتژی یعنی داشتن راهکار و الگوی تصمیمگیری برای موقعیتهای مختلف پیش رو (تعریف 1).
تعریف استراتژی از نگاه هر متفکری متفاوت است اما با بررسی و تحقیقی که انجام دادم میتوان همه تعاریف آنها از استراتژی به زبان ساده در چند جمله بیان کرد.
اگر میخواهید کمی عمیقتر درک کنید که معنای استراتژی چیست با ادامه این مقاله از اسفهلان همراه باشید تا خودتان به تعریف استراتژی به معنای واقعی و عملی آن برسید.
در مورد راهکار صحبت کردیم، بذارید قبل از پرداختن به اینکه معنای استراتژی چیست و مفهوم استراتژی چیست، به این بپردازیم که معنی راهکار چیست.
تعریف راهکار چیست؟
به زبان ساده راهکار یعنی داشتن تصمیمی مشخص برای حل یک مسئله.
معمولا وقتی بحث راهکار پیش می آید که در موقعیتی هستیم که مسئله مشخصی وجود دارد.
اینجا معنی راهکار به معنی تاکتیک نزدیک است زیرا تاکتیک هم الگوی تصمیمگیری در یک وضعیت مشخص و اتفاق افتاده است، برخلاف تعریف استراتژی استراتژی که برای تمام موقعیتها من جمله موقعیت هایی است که هنوز اتفاق نیافتاده.
این تفاوت اصلی معنی استراتژی و تاکتیک است.
برای مثال شما وقتی میخواهید یک کسب و کار آنلاین، راه اندازی کنید دانستن مسیر راه اندازی کسب و کار اینترنتی ثروتساز و داشتن نقشه راه مراحل راه اندازی کسب و کار اینترنتی موفق به شما راهکارهای مناسب برای توسعه و هک رشد اولیه را میدهد و همچنین با یادگیری انواع سبک فکری و فکر کردن مثل یک کارآفرین میتوانید تصمیمات استراتژیک در موقعیتهای مختلف بگیرید.
تا اینجا باید درکی کلی از استراتژی، راهکار و تاکتیک داشته باشید.
در ادامه توضیحات بیشتری ارائه میکنم.
مقالات مرتبط برای مطالعه بیشتر در مورد موضوع:
تعریف مفهوم استراتژی چیست (strategy)؟
در ویدیوی زیر به زبان ساده مطالب مهم در مورد مفهوم استراتژی در کسب و کار را توضیح داده ام.
در تدوین استراتژی برای کسب و کارتان ، سئو و بازاریابی دیجیتال ، میتوانید از دیدگاه و تجربه اسفهلان کمک بگیرید. برای مشاوره کافیه فرم مشاوره را الان با صرف 1 تا 2 دقیقه زمان، پر کنید.
معنی strategy یا استراتژی چیست؟
استراتژی یا Startegy که در فارسی، راهبرد گفته میشود، به طور کلی به معنای برنامه بلند مدتی از بایدها و نبایدهای اولویت دار است تا کسب و کاری را به اهداف طولانی مدت خود برساند.
منبع تصویر: https://en.wikipedia.org/wiki/Strategy#/media/File:Strategy_Concept.svg
تعریف استراتژی
در تعریف #استراتژی، یکی از سادهترین و در عین حال رایجترین تعاریف استراتژی، طراحی استراتژی در قالب سه سوال است:
1- الان کجا هستم؟
2- کجا میخواهم بروم؟
3- چگونه به آنجا بروم؟
استراتژی، یک برنامه عمومی برای دستیابی به یک یا چند هدف بلندمدت تحت شرایط عدم قطعیت است.
چرا استراتژی مهم است؟
استراتژی مهم است زیرا منابع در دسترس برای رسیدن به اهداف، معمولا محدود هستند.
استراتژی تعیین میکند چگونه اهداف نهایی به وسیله منابع به دست میآید.
استراتژی را از ابتدا میتوان در نظر گرفت یا میتواند به عنوان الگویی از فعالیت ظاهر شود هر زمان که سازمان با محیط خود سازگار شود یا رقابت کند
این موضوع شامل برنامه ریزی استراتژیک و تفکر استراتژیک است.
بخشهای اصلی استراتژی چیست؟
هر استراتژی 3 جزء مهم دارد:
- تشخیصها (Diagnosis)
- سیاستهای هدایت کننده یا راهنما (Guiding Policy)
- برنامههای اجرایی (تعریف استراتژی Action Plans)
تعیین استراتژی چه فرآیندی دارد؟
استراتژی به طور مرسوم 2 پروسه اصلی دارد: فرمولسازی و پیادهسازی.
فرمولسازی شامل تحلیل محیط یا شرایط، انجام تشخیصها، و توسعه سیاستهای راهنما است.
پیادهسازی؛ عبارت است از اکشن پلنهایی که برای دستیابی به اهدافی که توسط سیاستهای راهنما اتخاذ شده.
برای مطالعه بیشتر در این مورد به این صفحه از ویکیپدیا مراجعه کنید.
تعریف چشم انداز استراتژیک
معمولاً در آموزش استراتژی، در ادامهی توضیح این سه سوال، میگویند که تعریف #چشم_انداز بسیار ساده است:
چشم انداز پاسخ به دومین سوال کلیدی استراتژی است:
میخواهیم به کجا برویم؟
این نگاه کلاسیک به چشم انداز است.
استراتژی کسب و کار
هر کسب و کاری با تعیین هفتگانه استراتژی یعنی: 1- چشم انداز، 2- ماموریت، 3- هدف اسمارت، 4- فلسفه وجودی، 5- استاندارد، 6- فرهنگ سازمانی و 7- استراتژی ایجاد تمایز خود، مسیر رسدن به آینده خلق شده خود را تعیین میکند. و این تمرکز در تیم و ذی نفعان را بیشتر میکند و در نتیجه زودتر به نتیجه مطلوب در راستای چشم انداز میرسد.
استراتژی برندینگ
یک برند دارای فلسفه و ارزش درونی است که آن را از بقیه کسب و کارها در بازار متمایز میکند. تمرکز برند در این است که پیامی را برساند و آن پیام بخشی از استراتژی بلندمدت کسب و کار است.
استراتژی بازاریابی
مهمترین موضوع در بازاریابی داشتن یک برنامه مدون و متمرکز است. این برنامه قبل از هر کاری تعیین میکند با کدام حوزه از بازار و با چه نوع مخاطبینی سر و کار داریم به این بخش از بازار، یک نیچ (Niche) گفته میشود. این اولین انتخاب است و استراتژی بازاریابی یعنی برنامه ای که انتخابها و بایدها و نبایدها را به ما میدهد.
تفاوت استراتژی با تاکتیک
استراتژی وقتی است که گزینه ای نداریم. اما وقتی چند گزینه باشد آنچه هست تاکتیک است. تاکتیک تعریف استراتژی در واقع در زمانی کاربرد دارد که گزینه هایی برای انتخاب داریم. اما استراتژی یا راهبرد زمانی است که گزینه ای هنوز وجود ندارد و ما فقط یک الگو تصمیمگیری و بایدها و نبایدهایی برای رسیدن به هدف داریم.
چارچوب استراتژیک
چه مواردی برای تعیین استراتژی نیاز هست؟
استراتژی کسبوکار چیست؟
داشتن استراتژی نیاز حیاتی هر کسبوکاری محسوب میشود.
هر شرکتی برای آغاز یک مسیر جدید و حرکت به سمت ناشناختهها نیازمند نقشهی راهی است تعریف استراتژی که آن را استراتژی یا راهبرد مینامیم.
زمانی که یک سازمان هدفها، سیاستها و زنجیرهی عملیاتی خود را در قالب یک مجموعه بههمپیوسته با یکدیگر ترکیب کند، یک الگویی ایجاد میشود که به آن استراتژی گویند.
اگر سازمان بتواند استراتژی خود را بر پایهی توانمندیها و نارساییهای نسبی خود، دگرگونیهای محیطی پیشبینیشده، و حرکتهای اقتضایی رقبای هوشمند خود تنظیم نماید، میتواند منابع خود را بهدرستی بهکاربرده و آنها را در مسیر الگوی خود هدایت کند.
درواقع استراتژی کسبوکار یک شرکت، برنامه کاری آن شرکت است که با اولویتبندی اهداف، رقابت موفق با رقبا و بهینهسازی عملکرد مالی با استفاده از مدل کسبوکار ، میتواند به اهداف خود دست یابد.
برای رسیدن به یک یا مجموعهای از اهداف، باید فعالیتهای طراحیشده برای شرکت بهصورت یک برنامه بلندمدت تنظیم شود، که اصطلاحاً به آن استراتژی کسبوکار میگویند.
برنامههای استراتژیک زمانی موفق هستند که منجر به رشد کسبوکار، موقعیت رقابتی قوی و عملکرد مالی بالا شوند.
زمانی که استراتژی شرکتی با شکست مواجه شود، آن شرکت باید رویکرد خود را تغییر دهد در غیر این صورت باید آمادهی خروج از آن کسبوکار باشد.
مهمترین بحث در استراتژی، انتخاب اهداف است و اینکه برای رسیدن به این اهداف چگونه باید برنامهریزی کرد تا به یک رویکرد کامل و دقیق رسید.
درنتیجه، استراتژی بهطور عملی توضیح میدهد که شرکت چگونه خود را از رقبا تعریف استراتژی متمایز میسازد، چگونه درآمد کسب میکند و حاشیه سود آن کجا خواهد بود.
در ادامه به بررسی نکات مهم در مورد استراتژیهای کسبوکار میپردازیم:
• شرکتهایی که در صنعت فروش محصولات یا خدمات مشابه فعالیت میکنند ممکن است استراتژیها و مدلهای کسبوکار مشابهی داشته باشند. بهعنوانمثال شرکتهای هواپیمایی جنوب غربی (در ایالاتمتحده) و رایان ایر (در اروپا)، دارای استراتژی¬هایی مبتنی بر ارائه حملونقل ارزانقیمت هستند. خطوط هواپیمایی سنگاپور، با رویکرد خدمات لوکس و باکیفیت، تلاش در برندسازی خود دارد. در صنایع رقابتی، هر شرکت استراتژیای را تنظیم میکند که معتقد است میتواند از آن بهرهبرداری نماید.
• هر کسبوکار، با تمرکز بر بالاترین سطح اهداف خود در صنعت خصوصی، استراتژی خود را آغاز میکند. دلیل اصلی حضور در کسبوکار برای اکثر شرکتها، افزایش ارزش مالک است، بااینحال در شرایط عملی، شرکتها تنها با کسب سود به این هدف دست مییابند. بنابراین برای اکثر شرکتها، بالاترین هدف را میتوان با اشاره به “سود” بیان کرد. پس هدف اول استراتژی کلی و عمومی، کسب سود ، حفظ و رشد آن میباشد.
• فراوانی استراتژیها: بحثهای استراتژی گاهی گیجکننده هستند زیرا بیشتر شرکتها بیش از یک استراتژی کسبوکار خواهند داشت. به گفته تحلیلگران، استراتژی بازاریابی، درواقع به معنای استراتژی رقابتی شرکت است. بین استراتژی مالی شرکت با استراتژی قیمتگذاری یا استراتژی عملیاتی آن، تفاوت وجود دارد. اگرچه بسیاری از برنامههای استراتژیک شرکت باهم در تعامل هستند، اما اهداف و برنامههای مختلفی دارند.
• چارچوب استراتژیک: اگر استراتژیهای یک سازمان را در قالب یک چارچوب مشاهده نمایید، درک موضوع استراتژی کسبوکار آسانتر خواهد شد. چارچوب استراتژیک یک سلسلهمراتب است که در رأس آن، استراتژی کلی کسبوکار شرکت قرار میگیرد. در اینجا هدف، کسب درآمد، حفظ و رشد سود در بالاترین سطح کسبوکار میباشد.
شاید بپرسید که شرکت چگونه به اهداف سود خود دست مییابد؟ شرکتها با توضیح چگونگی رقابت خود در صنایع رقابتی، به این سؤال پاسخ میدهند. بنابراین برای این شرکتها، استراتژی کلی کسبوکار به نام استراتژی رقابتی شناخته میشود. بهطورکلی یک ” استراتژی رقابتی” توضیح میدهد که چگونه شرکت، بازار خود را تعریف میکند، چگونه باعث ایجاد تقاضای مشتری میشود، و درنهایت چگونه خود را از سایر رقبا جدا میکند.
بههرحال، پاسخ دقیق به سؤال چگونگی، در استراتژیهای سطح پایین مانند استراتژی بازاریابی، استراتژی عملیاتی یا استراتژی مالی متفاوت است. مثلاً در استراتژی بازاریابی، هدف ممکن است «دستیابی به سهم بازار پیشرو» باشد و یا “ایجاد آگاهی از نام تجاری پیشرو” میتواند بهعنوان هدف سازمان در نظر گرفته شود. “حفظ سرمایه کافی” یا “ایجاد یک ساختار سرمایه با اهرم بالا” میتواند اهداف استراتژی مالی یک کسبوکار باشد.
• درک چارچوب استراتژیک: درواقع، اکثر شرکتها از چارچوب استراتژیک غنی و پیچیدهای استفاده کرده و آن را توسعه میدهند. بهعنوانمثال، یک کسبوکار زمانی میتواند استراتژی خود را صریحتر تنظیم نماید،که بر روی نکات زیر تمرکز کند:
برای هر استراتژی ، اهداف خاص تجاری تعیین شود: منظور اینکه اهدافی که در چارچوب نسبت به بقیه اولویت دارند، شناسایی شوند.
برای روابط بین استراتژیهای مختلف، نقشهای ایجاد شود: بهعنوانمثال، اینکه کدامیک از استراتژیها بقیه استراتژیها را پشتیبانی میکنند، نشان داده شوند.
کسب و کارتان را همین الان رشد دهید!
اسفهلان، با تحلیل، ارزیابی، مدلسازی، سیستمسازی و استفاده از روشها و تکنیکهای هک رشد، مهندسی بازار، تبلیغنویسی (Copy Writing)، بازاریابی محتوایی، بازاریابی دیجیتال (Digital Marketing)، بهینهسازی و سئوی سایت (SEO)، و با استراتژیهای مختلف مثل LEAN، KAIZEN و بهینهسازی مدلهای کسب و کار و برندسازی (Branding)، کسب و کارتان را توسعه میدهد.
اگر هدفی مشخص برای رشد و تغییر کسب و کارتان، افزایش فروش و یا راه اندازی یک کسب و کار جدید به شکل بهینه دارید، فرصت و زمان (گرانترین سرمایه) را هدر ندهید و همین الان فرم مشاوره را برای شروع کار، پر کنید!
تعریف استراتژی
در این مقاله بیان جامعی از تعریف استراتژی از درون متون علمی گردآوری کردم تا بتوان با مطالعه و تأویل آنها، دید عمیقتری از این واژه کسب کرده و به تبع بتوانیم کاربست درست تری از آن را در برنامه ریزی و مدیریت سازمان اعمال نمائیم.
هیچ چیز سهل الوصولی در دنیای رقابت مزیت آور نیست، بنابراین استراتژی اثربخش تنها در سایه نگرش هوشیارانه به جوهره استراتژی شکل می گیرد(غفاریان و کیانی، ۱۳۸۷، A، ۴۱). بنابراین ضروریست که ماهیت و جوهره استراتژی شناخته و بازگو شود. برای استراتژی تعاریف متعددی ذکر شده است و هر یک از این تعاریف ابعادی از مفاهیم استراتژیک را مورد توجه قرار داده است.
سابقه مفاهیم استراتژی به ۳۴۰ سال قبل از میلاد مسیح باز می گردد و در کتاب هنر جنگ ژنرال چینی سان تزو، به چگونگی استفاده از این مفاهیم برای غلبه بر دشمن پرداخته شده است(فقهی فرهمند، ۱۳۸۸). این فیلسوف استراتژی را در اصطلاح نظامی هنر و فن طرح ریزی ترکیب و تلفیق عملیات نظامی برای رسیدن به هدف جنگی مشخص تعریف می کند.
با آنکه واژه استراتژی یونانی است و زادگاه آن طبعاً باید مغرب زمین باشد اما با پژوهشی در تاریخ نظامی و اجتماعی مشرق زمین (ایران و چین) می توان ادعا کرد که زادگاه استراتژی به مفهوم رزم آوری در این خطه از عالم است و از اینجا به اروپا و سایر نقاط جهان راه یافته است (پهلوانیان، ۱۳۸۹، ۱۴). لغت «استراتژی» از واژه یونانی “Strategos” گرفته شده که به معنای «ژنرال ارتش» است. سالانه هر یک از ده قبیله یونان باستان یک Strategos انتخاب میکردند تا نیروها را هدایت کند. بعدها وظایف وی به امور قضایی و مدنی نیز تعمیم داده شد. تاریخچه برنامه ریزی استراتژیک به امور نظامی باز میگردد. طبق تعریف لغتنامه وبستر، «استراتژی، علم برنامه ریزی و هدایت عملیات نظامی بزرگ در مقیاس کلان، با هدف تشخیص و یافتن بهترین موقعیت قبل از شروع درگیری واقعی با دشمن است». (سیروس، ۱۳۹۰، ۴). دایره المعارف بریتانیکا تعریف استراتژی را از دید نظامی با تعبیر هنر برنامه ریزی و هدایت عملیات معرفی کرده و برای متمایز ساختن آن با تاکتیک سه ویژگی گسترده بیشتر عملیاتی، دوره زمانی بلندتر و جابه جایی انبوه نیروها را قید میکند(برادران شرکاء،۱۳۸۶).
اما استراتژی به مفهوم امروز آن دستاورد پس از جنگ جهانی دوم و حاصل سیر و تحول برنامه ریزی است و برای اولین بار توسط آلفرد چندلر در کتاب استراتژی و ساختار بکار رفت (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۷، A، ۱۵ و انصاری، ۱۳۹۰، ۱۸). در ادامه برخی از تعاریف استراتژی از منظر صاحبنظران این حوزه آورده شده است.
استراتژی شامل تصمیم گیری در این باره است که مقصد کجاست و رسیدن به آن چگونه خواهد بود. استراتژی همانا بیان قصد و نیت است، یعنی آنچه دوست داریم انجام دهیم و اینکه قصد داریم چگونه آن را به انجام برسانیم. استراتژی اهداف بلند مدت را تعریف میکند ولی عمدتاً تأکید آن بر چگونگی تحقق این اهداف است. استراتژی وسیله و ابزار ایجاد ارزش است (آرمسترانگ، ۱۳۹۰،۳۷).
اگر چه تعریف استراتژی به شیوه های مختلف بیان و تجزیه و تحلیل میشود و برای برنامه ریزی مورد استفاده قرار میگیرد، اما به طور کلی استراتژی به فرایند تعیین مأموریت ، مقاصد و هدفهای اساسی و بلند مدت سازمان و پذیرش جریان اقدامات و تخصیص منابع ضروری برای دستیابی به هدفهای سازمان میپردازد (بدخشانی و فروزانفر،۱۳۸۹) بگونه ای که قادر به تبیین موضوعاتی نظیر این باشد که در چه کسب و کاری و چه نوع سازمانی فعالیت میکنیم یا میخواهیم فعالیت نمائیم(انصاری، ۱۳۹۰).
از نظر پورتر ماهیت استراتژی عبارت است از مرتبط کردن یک شرکت به محیط اطرافش (پورتر،۱۳۹۱، ۴۱). تعریف استراتژی یک شرکت عبارت است از نقشه بازی مدیریت برای دستیابی به یک جایگاه در بازار، هدایت عملیات خود، جذب و خشنود کردن مشتریان، رقابت موفقیت آمیز و دستیابی به اهداف سازمان (تامپسون و گمبل،۱۳۹۱). گروه مشاوران بوستن استراتژی را امری مربوط به جایگاه سازی در میدان رقابت میدانند (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۷،A،۴۴). کی(۱۹۹۹) بیان دارد که تأکید و تمرکز استراتژی بر اقداماتی است که شرکت را از رقیبانش متمایز می سازد( آرمسترانگ، ۱۳۹۰، ۳۸). از نظر دیوید استراتژیها ابزارهایی هستند که شرکت میتواند بدان وسیله به هدفهای بلند مدت خود دست یاید(دیوید، ۱۳۸۶). به عقیده مینتزبرگ استراتژی برنامه و الگوی رفتاری سازمان برای تعیین موقعیت آتی و ارائه شمای کلی از چگونگی تحقق هدفها است(ناظمی، ۱۳۸۳). بروس هندرسون، صاحبنظر برجسته و مؤسس گروه مشاورین بوستون استراتژی را ایجاد یک مزیت منحصر به فرد برای تمایز سازمان از رقبا و اساس کار را مدیریت این تمایز میداند و ماکیدز استراتژی رقابتی را هنر خلق جایگاه برتر برای یک شرکت تعریف میکند(غفاریان و کیانی، ۱۳۸۷، A، ۱۵-۱۸).
استراتژی رقابتی ترکیبی از اهداف نهایی[۱] میباشد که شرکت سعی در رسیدن به آنها را دارد و برای سیاستهایی[۲] که دستیابی به این اهداف را مقدوور میسازد، شرکتهای مختلف اصطلاحهای متفاوتی را به کار میبرند. به عنوان مثال برخی از شرکتها از واژه رسالت[۳] یا اهداف[۴] به جای اهداف(Goals) و برخی دیگر از تاکتیک[۵] به جای سیاستهای وظیفه ای[۶] یا عملیاتی[۷] استفاده می کنند. در هر حال مفهوم اصلی استراتژی در تمییز بین اهداف و ابزارهاست (پورتر،۱۳۹۱، ۳۱). همچنین او بیان میدارد که بهترین استراتژی برای یک شرکت، برنامه منحصر به فردی است که منعکس کننده شرایط خاص آن شرکت باشد. در همین رابطه او استراتژی های رقابتی عمومی[۸] خود، شامل تمایز[۹]، تمرکز[۱۰] و پیشرو بودن در هزینه[۱۱] را معرفی میکند (همان،۷۹).
در رویکرد استراتژی یک اصل قوی و بدون ابهام وجود دارد و آن تمرکز است. اگر بخواهیم در همه کارها قوی باشیم در هیچ کاری قوی نخواهیم بود. این اصل ناشی از محیط رقابتی و محدودیت منابع است. اصولاً استراتژی زاییده این دو عامل است چرا که بدون رقابت استراتژی امری بی معناست. همچنین باید بیان داشت که استراتژی، اثر بخشی خود را از قواعد رقابت می ستاند و برای یک استراتژی اثربخش باید قواعد رقابت را به درستی شناخت (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۷، A، ۱۷-۱۹). صرف منابع محدود بر موضوعات غیر اصلی، جریمه اش واگذاری میدان رقابت به رقیبی است که منابع محدود خود را بر روی موضوعات اصلی متمرکز کرده است. بنابراین ماهیت استراتژی تشخیص فرصتهای اصلی و تمرکز منابع در جهت تحقق منافع نهفته در آن است(همان،۴۲). در همین راستا از جمله فواید استراتژی اینست که میتواند به مدیران شرکت این اطمینان را بدهد که سیاستهایشان دارای هماهنگی بوده و در راستای اهداف مشخصی میباشد(پورتر،۱۳۹۱ ،۲۷).
در تعریف استراتژی دیگر برنامه، موضع، الگوی رفتاری، پرسپکتیو، سیاست یا تصمیمی است که سمت و سوی دیدگاه ها و جهت حرکت سازمان را نشان میدهد. استراتژی میتواند تحت سطوح سازمانی، وظایف و محدوده زمانی متفاوت تعریف شود(کاوسی،۱۳۸۹، ۱۵۲). در سند راهبردی توسعه صنعتی جمهوری اسلامی ایران آورده شده است که راهبرد مجموعه ای است از اهداف غایی، مقاصد اساسی، مأموریتهای بنیادین، قواعد زیربنایی و نحوه تخصیص منابع برای دستیابی به اهداف، که جهت گیری و حرکت سازمانها بر اساس آنها صورت میگیرد (سند راهبرد توسعه صنعتی، ۱۳۸۴).
پیسانو بیان دارد که استراتژی هیچ چیز به جز تعهد به یک الگوی رفتاری مشخص به منظور پیروی در یک رقابت نبوده و به یک فرض اساسی منتج میشود که عبارت است از اینکه “چه چیزی موجب پیروزی می شود” .(Pisano, 2012) وی همچنین در این میان سه هدف(و ابزار) اساسی که برای ایجاد یک استراتژی خوب مورد نیاز هستند را نام میبرد که عبارتند از استحکام و انسجام[۱۲]، ارتباط و پیوستگی[۱۳] و مورد آخر انطباق و انتظام[۱۴].
خوب است این مقاله را تعریف استراتژی نیز مطاله کنید: کارآفرینی اینترنتی | مبانی و استراتژی کسب و کار | ۳ دقیقه از جلسه دوم بخش اول
استحکام :
یک مزیت منتج از یک تصمیم نیست بلکه نتیجه انباشتی[۱۵] از سلسله ای از تصمیمات، عملکردها، رفتارها و نتایج در طول زمان است. یک استراتژی خوب چهارچوبی را برای اتخاذ تصمیمات منسجم و در راستای اهداف مشخص در در طول زمان به وجود میآورد.
پیوستگی :
در یک سازمان بزرگ هر روزه تصمیمات گوناگون توسط بخشها و مسئولین گوناگون گرفته میشود که میتوانند ظرفیتهای رقابتی سازمان را شکل دهند. در این میان استراتژی یک مکانیزم ترکیبی[۱۶] را به منظور اطمینان یافتن از ارتباط معنی دار این تصمیمات تاکتیکی فراهم می آورد.
انطباق :
سازمانها زمانی موفق میشوند که استراتژیهای آنها با واقعیتهای محیط بیرونی هم تراز شده باشند. در این میان استراتژیهای واحد تحقیق و توسعه باید در راستای استراتژی های کل سازمان آن قرار داشته باشند. بدین ترتیب استراتژی برای همترازی محیط درون و بیرون سازمان مؤثر است .(Pisano, 2012)
هنری مینتزبرگ به عنوان یکی از متأخرین در حوزه استراتژی معتقد است که مفاهیمی چون استراتژی را نمی توان در قالب یک تعریف استراتژی آورد و باید تعاریف مختلفی را برای آن پذیرفت (پهلوانیان، ۱۳۸۹، ۲۸). وی برای تعریف استراتژی پنج ویژگی پیشنهاد میکند: استراتژی به عنوان طرح[۱۷]، استراتژی به عنوان تمهید[۱۸]، استراتژی به معنی الگو[۱۹]، استراتژی به عنوان وضعیت[۲۰] و استراتژی به معنی دیدگاه[۲۱](غفاریان و کیانی، ۱۳۸۷، A،۲۹-۴۴).
همچنین آرمسترانگ عقیده دارد که مفهوم استراتژی به سه مفهوم دیگر استوار است: مزیت رقابتی[۲۲]، قابلیتهای متمایز[۲۳]و هماهنگی استراتژیک[۲۴]. مفهوم مزیت رقابتی را اولین باز پورتر مطرح ساخت. به زعم وی مزیت رقابتی نصیب شرکتی میشود که برای مشتریانش ارزش قائل میشود. همچنین فرصتهای فراروی شرکت برای حفظ مزیت رقابتی را معمولاً قابلیتهای آن تعیین میکند. قابلیتهای متمایز عبارتند از آن دسته مشخصات و ویژگیهایی که رقیبان نمیتوانند از آنها گرته برداری کنند. مفهوم هماهنگی استراتژیک به معنی به حداکثر رساندن میزان تناسب و تطابق میان مزیت رقابتی هر شرکت با منابع و قابلیتهایش و همچنین فرصتهای موجود در محیط بیرونی است(آرمسترانگ، ۱۳۹۰).
همچنین هامل بر اساس مطالعاتی که انجام داده است، پنج توصیه اساسی در فراهم کردن زمینه خلق استراتژی اثربخش پیشنهاد میکند که عبارتند از: پیشنهادات جدید، گفتگوهای جدید، احساسات جدید، دیدگاه های جدید و تجارب جدید(غفاریان و کیانی، ۱۳۸۷، A،۲۹-۳۱).
در نهایت باید یادآور شد که استراتژی مفهومی ذهنی است بدین معنی که تمامی استراتژیها انتزاعی اند و تنها در ذهن افراد وجود دارند. هر استراتژی نوعی نوآوری است و به آینده توجه دارد، مبنای آن بینش مدیران است و نتیجه آن زمانی مشخص میشود که به انجام رسیده باشد.
برگرفته از سند برنامه استراتژیک واحد تحقیق و توسعه سازمان اتکا
دیدگاه شما