کاربردهای حاشیه سود خالص


    نسبت های حاشیه
    نسبت های حاشیه نشان دهنده توانایی شرکت برای تبدیل فروش به سود در درجات مختلف اندازه گیری است.

حاشیه فروش چیست

حاشیه فروش

حاشیه فروش چیست ؟ این سوالی است که یک حسابدار زبده باید بتواند به آن پاسخ داده و اهمیت آن را بداند و به کار گیرد. حاشیه فروش مانند حاشیه سود یکی از ابزار تحلیل امور مالی است که البته بیشتر مدیران نسبت به آن اطلاعاتی ندارند و آن را به کار نمی گیرند. اگر مدیر یک شرکت یا دانشجوی حسابداری هستید و می خواهید بدانید حاشیه فروش چیست در ادامه با ما همراه باشید تا به این خواسته شما جامه عمل بپوشانیم.

حاشیه فروش چیست:

برای حاشیه فروش تعاریف و تفاسیر گوناگونی وجود دارد که کامل ترین آن را می توان به این صورت ارائه نمود: هنگامی که در ازای خدمات و یا کالایی را ارائه داده و هزینه متغیر تحویل را ازآن کسر می نمایید. آن چه باقی می ماند را حاشیه فروش می نامند و به گفته نایت این روش، روشی متفاوت برای نمایش سود و آگاهی از آن می باشد.

اگر هزینه های متغیر را در نظر بگیرید می توانید حاشیه فروش را به روش متفاوتی به دست آورید. حاشیه فروش نشان دهنده درآمد کل، درآمد بعد از هزینه های ثابت و سود را نشان می دهد. و برخی حاشیه فروش را به عنوان قسمتی از فروش می دانند که هزینه های ثابت را جبران می کند.

روش محاسبه حاشیه فروش:

اگر جنسی قیمتی معادل 24 دلار داشته باشد و هزینه متغیری معادل 4 دلار داشته باشد، حاشیه فروش آن برابر است با 20 دلار برای محاسبه حاشیه فروش ابتدا لازم است سود سنتی را گرفته و لیست هزینه های ثابت و متغیر را تشکیل دهید. ممکن است در این مرحله برخی از هزینه ها معلوم نباشند پس خیلی هم کار ساده ای نیست.

هزینه های ثابت شامل هزینه های تجاری بوده و مهم نیست که شما چقدر محصول یا خدمات ارائه می دهید برای مثال اجاره مسکن و حقوق اداری جزو این دسته هستند. اما هزینه های متغیر به هزینه هایی اطلاق می گردد که مانند کمیسیون فروش و مواد مستقیم با مقدار تولیدی شما فرق دارد. ممکن است ما فکر کنیم هزینه های ثابت است در صورتی که جزو هزینه های متغیر قرار گیرد برای مثال ممکن است نیروی فروش افزایش پیدا کند و به یک هزینه متغیر تبدیل گردد. محاسبه درست این متغیر ها مهم ترین نکته در محاسبه حاشیه فروش می باشد.

برای مطالعه مقاله حسابرسی داخلی چیست می توانید از این لینک استفاده نمایید.

هزینه های ثابت و متغییر

هزینه های ثابت و متغییر

هزینه های ثابت شامل چه هزینه هایی هستند:

برخی از مخارج وجود دارند که وقتی تعداد کالا و یا خدمات را تغییر می دهیم دچار تغییر و تحول نمی گردند که این گونه مخارج را هزینه های ثابت می نامند. این هزینه ها معمولا از فعالیت تجاری جدا بوده و هیچ وقت از بین نمی روند بلکه همیشه باید پرداخت گردند. از جمله مخارج ثابت می توان به موارد زیر اشاره نمود:

  1. استهلاک: هنگامی که تجهیزات یک کارخانه یا شرکت مستهلک می گردند و لازم است شرکت از اول این موارد را تامین نماید.
  2. نرخ بهره: ناشی از نرخ بهره وام ها می باشد که بایستی آن را به صورت دوره ای پرداخت نمود.
  3. هزینه های ناشی از بیمه بر طبق قرارداد
  4. هزینه اجاره املاک
  5. مالیاتی که به املاک تعلق می گیرد.
  6. حقوق ثابت کارمندان و کارکنان و در کل پرسنل شرکت
  7. خدمات رفاهی مانند هزینه آب، گاز، برق و …

هزینه های متغیر شامل چه هزینه هایی هستند:

گروه دیگر از مخارج که در محاسبه حاشیه فروش مهم هستند را مخارج متغیر تشکیل می دهند که به صورت مستقیم و غیر مستقیم بوده و باید منجر به سود دهی شوند. از جمله می توان ساخت محصول و یا فروش خدمات و … اشاره نمود. مخارج متغیر معمولا تابعی از تعداد محصولاتی که به فروش می رسد و خدماتی که ارائه می شود، می باشد.

وقتی تولیدات بالا برود هزینه های متغیر نیز زیادتر می شوند و وقتی تولیدات کاهش یابد، هزینه های متغیر نیز کاهش می یابند. وقتی هزینه های متغیر خیلی زیاد شوند به این معنا است که شرکت توانایی کار با سود کم تر را دارد این در حالی است که مخارج ثابت نیازمند سود بسیار بالای شرکت می باشند. از جمله مخارج متغیر می توان به موارد زیر اشاره نمود.

  1. مواد اولیه ای که در تولید کالا استفاده می شود.
  2. تدارکاتی که برای تولیدات مورد مصرف قرار می گیرد.
  3. هزینه های پرداختی به کارکنان که آن را با عنوان واحد کار می شناسیم.
  4. هزینه هایی که به طور ساعتی به کارکنان پرداخت می گردد که آن را با نام دستمزد قابل پرداخت می شناسیم.
  5. هزینه ای که برای فروش محصولات به فروشنده پرداخت می گرد که به آن کارمزد می گویند.
  6. هزینه های مربوط به ارسال و انتقال کالا برای مشتری که همان هزینه های حمل و نقل هستند.
  7. مقدار خدمات رفاهی مانند آب و برقی که برای تولید یک کالا مصرف می شوند.

روش استفاده شرکت ها از حاشیه فروش:

این مقوله به مدیران شرکت ها کمک می کند تا بهتر در برنامه مالی خود تصمیم گیری نمایند. برای مثال می تواند محصولات را کم و زیاد نمود و یا قیمت گذاری رو آن ها را عوض کرد. از مهم ترین و متداول ترین کاربردهای حاشیه فروش می توان به مقایسه محصولات اشاره نمود که به ما کمک می کند محصولات مختلف را با هم مقایسه نموده و برخی را حفظ و برخی را حذف نماییم.

اگر حاشیه فروش یک شرکت منفی باشد به این معنا است که ان شرکت باید آن کار را کنار بگذارد زیرا پول خود را از دست داده و مجبور است یا محصول را کنار بگذارد و یا قیمت محصولات را افزایش دهد. همچنین در صورتی حاشیه فروش مثبت باشد، پس این محصول ارزش دارد و می تواند منجر به سود دهی شود حتی اگر سود منفی باشد. چون حاشیه فروش مثبت کمک زیادی به سود و هزینه های ثابت خواهد نمود.

برای مطالعه مقاله نقش حسابدار در موفقیت کسب و کار می توانید از این لینک استفاده نمایید.

سود دهی

اهمیت حاشیه فروش در تجارت:

همان طور که گفتیم حاشیه فروش می تواند به تصمیم گیری مدیران کمک زیادی کند. که این مساله را در بالا بررسی کردیم و با تعیین حاشیه فروش که مثبت است یا منفی در تجارت نقش خود را ایفا می نماید. وقتی حاشیه روش محصولی منفی شود به این معنا است که ادامه دادن به ساخت و یا معامله با آن محصول برای شرکت به هیچ وجه عاقلانه نیست. این در حالی است که مفهوم حاشیه فروش برعکس این مورد می باشد.

خطاهای رایج در محاسبه حاشیه فروش:

ممکن است عده بسیاری در هنگام محاسبه فروش دچار اشتباه شوند. منشا اشتباهات در محاسبه حاشیه فروش عدم شناخت هزینه های متغیر و هزینه ثابت و جا به جا کردن آن ها به جای هم است. به اعتقاد نایت برخی از متغیر های وجود دارند که آن ها را شبه متغیر می نامند، برای مثال محصولی که اضافه می کنید تا مدتی برای شما کار کند می تواند بین این دو دسته قرار بگیرد. این دستگاه چون تولید بالاتری دارد یک هزینه اضافه در نظر گرفته شده و متغیر است و چون خریداری شده است یک هزینه ثابت می باشد.

نکته دیگر این است که هزینه های مربوط به تحلیل و توسعه را ثابت در نظر می گیرند در صورتی که این هزینه ها هزینه های مستقیم می باشند. در کل می توان گفت مهم ترین و بارز ترین علل اختلاف در حاشیه فروش جا­به­جایی هزینه های ثابت و متغیر است. منابع سود نقدی اکثرا حاشیه فروش بسیار کمی دارند زیرا هم هزینه های ثابت را تحت تاثیر قرار نمی دهند و در عین حال ممکن است هزینه های متغیر بسیار بالایی داشته باشند.

سخن نهایی:

در این مقاله تلاش کردیم شما را به طور کامل با حاشیه فروش آشنا سازیم. در کل حاشیه فروش می تواند در تصمیمات مدیریتی شرکت تاثیر بسیار زیادی داشته باشد و منجر به سود دهی شرکت شود. فرمول حاشیه فروش گرچه بسیار ساده است اما محاسبه آن کار چندان ساده ای نیست زیرا ملزم شناخت انواع متغیرها و دسته بندی آن ها می باشد.

شخصی که این کار را انجام می دد یا باید دارای اطلاعات کافی حسابداری باشد و یا بهتر است آن را به یک حسابدار و یا کارشناس مالیاتی سپرد تا این کار را برای او انجام دهد. انجام دقیق این مهم از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و نباید با ساده انگاری و بی توجهی منجر به تصمیمات نادرست و در نهایت زیان برای مدیران گردد.

اگر این مطلب برای شما رضایت بخش بوده است، مطالعه مقاله گزارش های مورد نیاز مدیران را به شما پیشنهاد می کنیم.

تشخیص سودآوری با حاشیه سود

حاشیه سود یکی از پرکاربردترین فاکتورهای تحلیل بنیادی و مقایسه ارزش سهام یک شرکت با دیگر شرکت‌هاست. در یک تعریف ساده، حاشیه سود که گاهی از آن به عنوان «مارجین» هم یاد می‌شود به این اشاره دارد که به میزان فروشی که شرکت دارد، چقدر سود کسب می‌کند. حاشیه سود در قالب درصد بیان می‌شود. فرض کنید شرکتی در ازای هر 100 میلیون تومان فروش (درآمد)، 10 میلیون تومان سود به دست می‌آورد. در این حالت حاشیه سود شرکت برابر 10 درصد خواهد بود.

به‌طورکلی حاشیه سود برابر است با نسبت سود به فروش شرکت. اما این نسبت، به روش‌های مختلفی محاسبه می‌شود.

حاشیه سود ناخالص (GROSS PROFIT MARGIN)

حاشیه سود ناخالص از تقسیم سود ناخالص بر درآمد به دست می‌آید. در این روش، سودناخالص برابر است با تفاوت درآمد کل از بهای تمام شده. به طور مشخص برای رسیدن به سود خالص یا سود عملیاتی باید هزینه‌های دیگری از سود ناخالص کسر شود.

حاشیه سود عملیاتی (OPERATING PROFIT MARGIN)

حاشیه سود عملیاتی از تقسیم سود عملیاتی (EBIT) بر درآمد به دست می آید. مارجین سود عملیاتی برای ارزیابی سودآوری شرکت از عملیات اصلی آن مورد استفاده قرار می گیرد. سود عملیاتی به تفاوت سود ناخالص و هزینه‌های عملیاتی (عمومی، اداری، توزیع، بازاریابی و فروش) اشاره دارد. هرچه این نسبت بالاتر باشد میزان سودآوری شرکت و توانایی آن در کاهش هزینه‌های عملیاتی بیشتر است.

حاشیه سود خالص (NET PROFIT MARGIN)

حاشیه سود خالص از تقسیم سود خالص (Net Profit) بر درآمد به دست می‌آید. سود خالص نیز به تفاوت سود عملیاتی با اقلام خالص درآمدها و هزینه‌های غیرعملیاتی (مانند درآمدها و هزینه‌های مالی، سود و زیان فروش دارایی‌ها) و مالیات اشاره دارد.در حقیقت سود خالص میزان باقیمانده از سود شرکت پس از کسر تمامی هزینه‌هاست. بسیاری از تحلیلگران برای بررسی حاشیه سود شرکت‌ها، از این نسبت استفاده می‌کنند.

کاربرد نسبت حاشیه سود

حاشیه سود از جهات مختلف می‌تواند به تحلیل عملکرد یک شرکت (چه در حوزه تولید محصول و چه در حوزه ارائه خدمات) و همچنین بررسی عملکرد مدیریت آن شرکت کمک کند. در حالت کلی باید حاشیه سود یک شرکت نسبت به هم گروهی‌های آن مقایسه شود. اگر حاشیه سود یک شرکت نسبت به رقبای خود پایین باشد میتواند نشانگر ضعف در فروش، هزینه‌های عملیاتی بالا، تکنولوژی نامناسب، مواد اولیه گران و … باشد. از سوی دیگر گاهی اوقات به خاطر تعداد بالای پرسنل، حجم سنگین هزینه‌های ثابت، افزایش بی رویه موجودی کالا و هزینه نگهداری هم منجر به پایین آمدن حاشیه سود شود. در برخی موارد استراتژی مدیریت یک شرکت جهت پایین نگه‌داشتن هزینه‌ها منجر به افت فروش و درآمد می‌شود و به دنبال آن حاشیه سود شرکت هم روند نزولی خواهد داشت. در نتیجه اگر با شرکتی مواجه شدید که حاشیه سود پایینی دارد، در گام بعدی باید به دنبال چرایی این موضوع بگردید.

محدودیت‌های استفاده از حاشیه سود

به دست آوردن حاشیه سود شرکت‌ها امر ساده‌ای است چرا که این شرکت‌ها باید به صورت دوره‌ای اطلاعات مالی خود را روی سایت کدال منتشر کنند. این اطلاعات در قالب انواع فرمت‌ها منتشر می‌شود و در نتیجه اگر کسی کار با مجموعه نرم‌افزارهای آفیس را بلد باشد، نیازی به استفاده از ماشین حساب هم نخواهد داشت. اما باید به یاد داشته باشید که حاشیه سودِ چه شرکت‌هایی را می‌توان با هم مقایسه کرد. افراد باید از این معیار فقط جهت مقایسه شرکت‌ها در یک صنعت خاص و مشابه و با مدل‌های کسب و کار و سطح درآمدی یکسان استفاده کنند. شرکت‌ها در صنایع متفاوت اغلب مدل‌های کسب‌وکار مختلف با مارجین‌های گوناگون دارند، به همین دلیل تفسیر مقایسه‌ای بین حاشیه‌های سود آن‌ها منطقی نیست. بنا به شرایط اقتصادی، حاشیه سود برخی صنایع بورسی همواره بالاست و برخی دیگر از صنایع با وجود حاشیه سود پایین، اما روند رو به رشد و کم ریسکی دارند. از سوی دیگر محاسبه حاشیه سود برای شرکت‌هایی که در حال ضرر کردن هستند، خیلی مفید نیست چون آن‌ها هیچ سودی ندارند!

با این حال اگر در اخبار مشاهده کردید که درآمد یک شرکت افزایش قابل توجهی داشته است، برای ذوق‌زده شدن دست نگه دارید. بررسی کنید که حاشیه سود آن شرکت چه تغییری داشته است. ممکن است مدیریت شرکت با افزایش سنگین هزینه‌ها، اندکی بر درآمد شرکت افزوده باشد اما برآیند کلی کار، خیلی برای سهامداران خوشایند نخواهد بود. از سوی دیگر، افزایش هزینه‎های عملیاتی یک کارخانه، الزاما نشان‌دهنده کاهش سودآوری نیست، ممکن است شرکت توانسته فروش خود را 50 درصد بالاتر ببرد. در حالت کلی، مارجین‌ها به شما کمک می‌کند که تصویر بهتری از عملکرد شرکت‌ها داشته باشید، اما الزاما شفاف‌ترین تصویر را ارائه نمی‌کند.

حاشیه سود خالص و عملیاتی؛ معیاری برای بررسی میزان سودسازی شرکت‌ها

حاشیه سود خالص و عملیاتی

مسائل مالی همیشه جایگاه ویژه‌ای در تحلیل و بررسی شرکت‌ها دارند. از EPS گرفته تا صورت‌های مالی، همگی می‌توانند عملکرد یک شرکت را برای سهام‌داران عیان کنند. سهام‌داران شاخص‌های فراوانی را در این میان بررسی می‌کنند تا بتوانند بهترین سهام را خریداری کنند. در همین خصوص، حاشیه سود خالص و عملیاتی از جمله مهم‌ترین شاخص‌هایی هستند که برای بررسی وضعیت مالی و سودسازی شرکت‌ها از آن‌ها کمک گرفته می‌شود. این دو پارامتر هم‌چنین می‌توانند بیانگر توانایی شرکت در مدیریت هزینه‌ها باشند و به همین دلیل از معیارهای مهم در تصمیم‌گیری برای سرمایه‌گذاری هستند. اما حاشیه سود چیست و حاشیه سود خالص و عملیاتی چگونه بهره‌وری شرکت‌ها را نشان می‌دهند؟

حاشیه سود یعنی چه؟

آشنایی با حاشیه سود خالص و عملیاتی

پیش از آن‌که به توضیح حاشیه سود خالص و عملیاتی بپردازیم، بهتر است ابتدا کمی در خصوص مفهوم حاشیه سود صحبت کنیم. حاشیه سود مشخص می‌کند که از هر یک ریال (یا دلار) فروش محصول، چه مقدار سود کسب می‌شود. به این منظور مقدار سود را پس از کسر مالیات، بر میزان فروش خالص تقسیم می‌کنند. حاشیه سود خود به دسته‌های مختلفی تقسیم می‌شود. حاشیه سود خالص و عملیاتی، حاشیه سود ناخالص و حاشیه سود قبل از مالیات، از جمله انواع حاشیه سود به شمار می‌روند.

حاشیه سود به صورت درصدی بیان می‌شود. مثلا حاشیه سود ۳۰ درصدی نشان‌گر آن است که درآمد خالص شرکت به ازای هر ریال برابر است با ۰.۳ ریال از کل درآمد شرکت. چنان‌چه شرکت از فروش هر ریال از محصولات خود پول بیشتری کسب کند، حاشیه سود او بالاتر می‌رود. هم‌چنین به عنوان یک نکته نیز باید این مطلب را در نظر گرفت که معمولا زمانی که صحبت از حاشیه سود می‌شود، منظور حاشیه سود خالص است.

سهام‌داران با توجه به این فاکتور می‌توانند سوددهی شرکت‌ها را با یک‌دیگر مقایسه کنند. هم‌چنین مدیران شرکت از شاخص حاشیه سود برای اندازه‌گیری تولید درآمد استفاده می‌کنند. بهترین شیوه در این میان آن است که حاشیه سود شرکت در چند دوره با شرکت‌های مشابه و فعال در همان صنعت مقایسه شود.

نکته :

درست است که بررسی میزان سود خالص معیار مهمی در تحلیل بنیادی است و افراد زیادی به آن توجه می‌کنند تا سوددهی شرکت را متوجه شوند، اما نمی‌توان فقط و فقط به سودهای خالص توجه کرد. این مسئله موجب می‌شود که عملکرد شرکت به صورت دقیق بررسی نشود. نسبت‌های حاشیه سود به جای آن‌که میزان دارایی‌ها، سهام و سرمایه‌گذاری‌های شرکت را تخمین بزنند، میزان پولی را در نظر می‌گیرند که شرکت از فروش محصولات و دارایی‌ها و سرمایه‌گذاری‌ها به دست خواهد آورد.

حاشیه سود خالص چیست؟

در صورتی که هزینه‌های عملیاتی، مالی و مالیات را از مجموع درآمد شرکت کسر کنیم، سود خالص به دست می‌آید. یعنی با کسر تمامی هزینه‌ها از سود شرکت، سود خالص به دست می‌آید.

سود خالص ممکن است مثبت یا منفی باشد. چنان‌چه حاصل محاسباتی که به آن اشاره شد، منفی باشد، به آن زیان خالص گفته می‌شود.

شناسایی شرکت‌های سودده با بررسی سود خالص انجام می‌شود. هم‌چنین به منظور محاسبه سود هر سهم نیز از این معیار استفاده می‌شود. دقیقا به همین خاطر است که معمولا به جای عبارت سود خالص، از عباراتی نظیر درآمد خالص شرکت یا EPS استفاده می‌شود. زمانی که شرکتی در مسیر رشد درآمدها و کاهش هزینه‌ها باشد، این مسئله نشان از بهبود سود خالص آن شرکت دارد.

بیشتر بخوانید

حاشیه سود خالص را در تحلیل‌ها مورداستفاده قرار می‌دهند. تغییراتی که در این معیار حاصل می‌شود، بیان‌گر تغییرات در سود هر سهم است. به این ترتیب سرمایه‌گذاران قادر خواهند بود که میزان تغییرات سهام مختلف را در دوره‌های گوناگون به دست آورند. سپس می‌‌توانند زمان مناسب را برای خرید سهم تشخیص دهند.

درصد حاشیه سود خالص نشان می‌دهد که از هر یک ریال فروش شرکت، چه اندازه از آن به سود خالص تبدیل شده است. مثلا اگر حاشیه سود خالص یک شرکت ۳۳ درصد باشد نشان می‌دهد که از هر ۱۰۰ ریال فروش شرکت، مبلغ ۳۳ ریال آن سود خالص است. لازم به ذکر است که افزایش سود خالص به دو طریق انجام می‌شود؛ یا از طریق افزایش مبلغ فروش شرکت کاربردهای حاشیه سود خالص و یا از طریق کاهش هزینه‌ها.

نکات مربوط به بررسی حاشیه سود خالص

با استفاده از گزارش عملکرد دوره‌ای شرکت، می‌توان حاشیه سود خالص و ناخالص شرکت‌ها را تحلیل و بررسی کرد اما به هر حال باید این امر را در نظر گرفت که ممکن است شرکت‌ها حاشیه سود خالص یا ناخالص خود را کمتر از میزان واقعی‌اش نشان دهند. اما در کاربردهای حاشیه سود خالص گزارش میان‌دوره‌ای، حاشیه سود خالص یا ناخالص شرکت به شکل صحیح و دقیق و درستی اعلام می‌شود.

چنان‌چه افزایش حاشیه سود خالص ناشی از افزایش فروش شرکت باشد، لازم است که دلیل آن نیز مشخص شود چرا که ممکن است در یک شرکت شاهد افزایش فروش باشیم؛ اما این افزایش ناشی از افزایش نرخ‌ها باشد. آن هم در شرایطی که مقدار فروش در مقایسه با گذشته کاهش پیدا کرده باشد. چنان‌چه این اتفاق رخ دهد باید انتظار داشت که حاشیه سود ناخالص شرکت در آینده کم شود.

حاشیه سود عملیاتی چیست؟

حاشیه سود عملیاتی به میزان سودی گفته می‌شود که پس از پرداخت هزینه‌های متغیر و البته پیش از پرداخت بهره یا مالیات به دست می‌آید. در واقع این شاخص محاسبه می‌کند که میزان سود حاصل از هر یک ریال (یا دلار) فروش پس از پرداخت هزینه‌های متغیر تولید از جمله دستمزدها و مواد خام، چقدر است؛ ولی این محاسبات مربوط به زمانی است که بهره یا مالیات پرداخت نشده باشد.

درآمد عملیاتی که در محاسبه حاشیه سود عملیاتی به آن نیاز داریم، معادل با درآمد پیش از پرداخت بهره و مالیات است. به منظور اطلاع از نرخ درآمد عملیاتی و میزان فروش خالص برای هر شرکت، باید به صورت‌های مالی مراجعه کرد. این اطلاعات در صورت‌های مالی میان‌دوره‌ای ماهانه، سه‌ماهه، شش‌ماهه و یا یک‌ساله درج می‌شود. با مراجعه به سامانه جامع اطلاع‌رسانی ناشران (کدال) به آدرس www.codal.ir، می‌توان به این اطلاعات دسترسی پیدا کرد.

نکاتی در خصوص حاشیه سود عملیاتی:

– سود عملیاتی بیان‌گر تفاوت میان سود ناخالص و هزینه‌های عملیاتی نظیر هزینه‌های اداری، توزیع، بازاریابی و فروش و سایر هزینه‌های عمومی است.

– حاشیه سود عملیاتی معیاری است که کنترل هزینه‌های عملیاتی در سودآوری شرکت را بررسی می‌کند.

– هرچه نسبت سود عملیاتی به میزان فروش عدد بزرگ‌تری باشد،‌ به این معناست که هم میزان سودآوری شرکت و هم میزان موفقیت در کاهش هزینه‌های عملیاتی زیاد است.

بیشتر بخوانید

روش محاسبه حاشیه سود خالص و عملیاتی

به منظور محاسبه سود عملیاتی لازم است که از فرمول زیر استفاده شود:

دقت کنید که درآمد عملیاتی که همان درآمد حاصل از کسر تمام هزینه‌هاست، در صورت حساب سود و زیان شرکت باقی می‌ماند. سود عملیاتی را نیز معمولا در بخش پایانی اظهارنامه درآمد درج می‌کنند.

مجددا یادآور می‌شویم که هنگام محاسبه حاشیه سود عملیاتی، درآمد عملیاتی در این فرمول، درآمدی است که قبل از پرداخت بهره و مالیات حاصل شده است. هزینه تمامی کالاهایی که به فروش رفته است و تمامی هزینه‌های معمول مربوط به فروش محصول و سایر هزینه‌های عمومی، از سود عملیاتی، درآمد خالص و سود خالص کسر می‌شود.

حاشیه سود خالص نیز از فرمول زیر به دست می‌آید:

محدودیت‌های حاشیه سود خالص و عملیاتی

درست است که حاشیه سود فاکتور مهمی برای مقایسه شرکت‌هاست اما حاشیه سود خالص و عملیاتی را تنها می‌توان به منظور مقایسه شرکت‌هایی که در یک زمینه فعالیت می‌کنند، مورد استفاده قرار داد. منظور شرکت‌های فعال در یک صنعت خاص است. هم‌چنین در حالت ایده‌آل، بهتر است شرکت‌هایی که قصد مقیسه آن‌ها را دارید، مدل‌های فروش و تجاری و کسب‌وکار یکسانی هم داشته باشند.

هنگامی که شرکت‌های مختلف در صنایع مختلف فعالیت می‌کنند، مدل‌های تجاری آن‌ها نیز متفاوت خواهد بود. بدیهی است که این مسئله تفاوت در حاشیه سود عملیاتی را در پی دارد. به همین دلیل مقایسه کردن شرکت‌هایی که با هم تفاوت دارند کار منطقی و عاقلانه‌ای به نظر نمی‌آید.

مثلا برخی از شرکت‌ها اقدام به فروش اجناس گران‌قیمت می‌کنند و سود بالایی به دست می‌آورند. این مسئله در حالی است که ممکن است موجودی کالا و هزینه‌های سربار این شرکت کم باشد. هم‌چنین شاید درآمد شرکت متوسط باشد اما حاشیه سود آن بالا باشد.

در سمت دیگر، شرکت‌هایی که کالاهایی اساسی تولید می‌کنند، نیازمند استخدام نیروی کار بیشتر و برخورداری از فضای بزرگ‌تری هستند. این شرکت‌ها موجودی کالای بیشتری دارند و هزینه سربار نیز در آن‌ها به نسبت بالاست. در این شرکت‌ها ممکن است درآمد بالا باشد اما حاشیه سود آن‌ها پایین است.

فراموش نکنید که درآمد عملیاتی یا همان درآمد پیش از پرداخت بهره و مالیات و استهلاک، با جریان نقدی تفاوت دارد. افزایش در حساب یا سرمایه در گردش شرکت‌ها به منظور تامین هزینه‌های لازم برای تولید و حفظ پایه دارایی شرکت در درآمد عملیاتی در نظر گرفته نمی‌شود، حال آن‌که در جریان نقدی چنین نیست. به‌علاوه مدیران شرکت‌ها با بررسی حاشیه سود عملیاتی، به این مسئله پی می‌برند که افزایش جمع کل درآمد شرکت از طریق کدام‌یک از پروژه‌ها اتفاق می‌افتد. البته شیوه‌های تخصیص هزینه‌های سربار، کار دشوار و پیچیده‌ای است و نباید از این مسئله غافل بود.

کاربرد حاشیه سود

حاشیه سود پایین را می‌توان چنین برداشت کرد که سوددهی شرکت وضعیت ایمنی ندارد. چنان‌چه یک شرکت با حاشیه سود پایین با کاهش فروش مواجه شود، میزان حاشیه سود آن کمتر هم خواهد شد. در این شرایط، حاشیه سود می‌توان خنثی یا به طور کلی منفی شود.

حاشیه سود پایین اطلاعات زیادی در دل خود دارد. یعنی می‌توان دریافت که شرایط یک صنعت یا شرایط کلان اقتصادی چگونه است. به عنوان مثال، کم بودن حاشیه سود یک شرکت، می‌تواند این‌گونه تعبیر شود که میزان فروش آن شرکت در مقایسه با سایر شرکت‌های فعال در همان صنعت کمتر است. یا می‌تواند به این معنا باشد که صنعتی که شرکت مذکور در آن فعال است، شرایط نامطلوبی دارد.

همچنین حاشیه سود پایین یعنی مخارج نسبت به درآمد بیشتر است. این امر می‌تواند ناشی از این مسئله باشد که مشکلات مدیریتی در شرکت وجود دارد و در نتیجه، مدیران می‌کوشند که هزینه‌ها را پایین نگه دارند. مخارج بالا می‌تواند در پی دلایل متعددی رخ دهد.

به عنوان مثال ممکن است شرکت موجودی زیادی از یک کالا داشته باشد که از میزان فروشش بیشتر است. یا ممکن است شرکت بیش از اندازه بزرگ و گسترده باشد و به این دلیل به کارمندان و فضای بیشتری نیاز داشته باشد. این مسئله طبیعتا نیازمند هزینه‌های بیشتری است.

در سمت دیگر، حاشیه سود بالا حاکی از آن است که شرکت می‌تواند به شکلی مطلوب، هزینه‌ها را کنترل کند. به علاوه استراتژی‌های قیمت‌گذاری نیز گه‌گاه در حاشیه سود خودنمایی می‌کند. مثلا با مشاهده حاشیه سود پایین، می‌توان حدس زد کالاها با قیمت کمتری به فروش می‌رسند.

جمع‌بندی

به طور کلی حاشیه سود مفهومی است که در تحلیل سودآوری شرکت‌ها کاربرد دارد. حاشیه سود را از تقسیم میزان سود به فروش شرکت به دست می‌آورند. سود عملیاتی، تفاوت سود خالص و هزینه‌های علمیاتی نظیر تمامی هزینه‌های عمومی، اداری، بازاریابی و‌ فروش را نشان می‌دهد. نسبت سود عملیاتی به میزان فروش، حاشیه سود عملیاتی نام دارد. این معیار نشان می‌دهد که شرکت چقدر در کنترل هزینه‌های عملیاتی سودآوری‌اش موفق است. هرچه این نسبت بزرگ‌تر باشد، به منزله سودآوری بیشتر و کاهش هزینه‌های عملیاتی است.

در سمت دیگر، با سود خالص سروکار داریم. سود خالص از کسر هزینه‌های عملیاتی، مالی و مالیات از مجموع درآمد شرکت به دست می‌آید. در واقع به بیان ساده، می‌توان گفت سود خالص مقدار سود باقی‌مانده شرکت پس از کسر تمامی هزینه‌هاست. با محاسبه نسبت سود خالص به میزان فروش، حاشیه سود خالص به دست می‌آید. این شاخص بیان‌گر میزان کنترل مطلوب هزینه‌های غیرعملیاتی و سودآوری شرکت‌ها است و نشان می‌دهد که شرکت از بازدهی بالایی برخوردار است.

تحلیل عمودی

در تحلیل عمودی هدف این است که متوجه شویم منابع شرکت در چه جاهایی و با چه نسبتی تقسیم شده است. ما نسبت توزیع این منابع را در ترازنامه و صورت سود و زیان با وزن دهی به هم مورد انجام می‌دهیم.

برای این کار ما یکی از اقلام مهم گزارش را بعنوان مبنا در نظر می‌گیریم. سایر اقلام نیز با توجه به این مورد سنجیده خواهند شد.

در ترازنامه معمولاً معیار ما جمع کل دارائی ها است.

در صورت حساب سود و زیان معمولاً معیار ما مبلغ فروش خالص (درآمدهای عملیاتی) است.

صورت حساب سود و زیان

تحلیل عمودی صورت سود و زیان

شکل بالا بخشی از صورت حساب سود و زیان گروه صنایع کاغذ پارس با نماد چکاپا است.

با توجه به شکل ما درآمدهای عملیاتی را به عنوان ملاک اصلی قرار داده و بقیه موارد(حساب‌ها) را با آن می‌سنجیم.

برای مثال حال که ما از تحلیل عمودی استفاده کرده‌ایم متوجه شدیم که از کل درآمد عملیاتی، 60.1 درصد آن هزینه‌های مربوط به عملیات است(بهای تمام شده درآمدهای عملیاتی).

بنابراین در سال 97 سود ناخالص برابر با 39.9% از درآمد بوده و همچنین سود عملیاتی و سود خالص به ترتیب 39.4 و 36.6 درصد از درآمدهای عملیاتی بوده‌اید.

همچنین ما با این تحلیل متوجه شدیم که بیشترین سهم هزینه مروبط به بهای تمام شده درآمدهای عملیاتی است.

پس در صورتی که شرکت در زمینه کاهش هزینه‌های عملیاتی برنامه‌ای داشته باشد می‌تواند نقش زیادی در افزایش سود خالص داشته باشد.

درباره تحلیل عمودی صورت حساب سود و زیان به این نکات دقت کنید:

  • بدلیل اینکه در کشور ما قیمت ارز با جهش مواجه بوده است برای شرکت‌هایی که صادرات دارند معمولاً رشد قیمت ارز موجب تغییر چشمگیری در درآمدهای عملیاتی می‌شود.
  • در صورت حساب سود و زیان، تحلیل عمودی ابزاری است برای آنکه عملکرد سال به سال شرکت را از لحاظ سوددهی و هزینه‌ای مورد ارزیابی قرار داد.
  • نسبت‌ها معمولاً از طریق میزان فروش بوده بنابراین نسبت مربوط به مبلغ فروش 100% است.
  • تحلیل عمودی صورت‌های مالی ابزاری عالی برای بررسی حاشیه سود است.
  • در کنار محاسبه حاشیه سود شما قادر خواهید بود تا میزان حاشیه سود را در طول بازه‌های زمانی مختلف بررسی کنید. حاشیه سود و مقایسه آن با دوره‌های مختلف ملاک خوبی است برای بررسی عملکرد شرکت در گذر زمان.

در ادامه برای اینکه بتوانیم بینش بهتری نسبت به عملکرد شرکت داشته باشیم می‌توانیم صورت حساب سود و زیان سال‌های گذشته را نیز در کنار سال 97 قرار دهیم تا عملکرد شرکت را در گذر زمان بررسی کنیم.

تحلیل عمودی برای سال‌های مختلف

در شکل بالا ما صورت حساب سود و زیان سال‌های 96 و 95 را نیز اضافه کرده‌ایم تا دقیقتر متوجه شویم که نسبت‌های ما در طول این 3 سال چگونه تغییر کرده‌اند.

همانطور که در بالا گفته شد، تغییر در بهای تمام شده درآمدهای عملیاتی نقش زیادی در سود آوری شرکت گذاشته است.

از سال 95 تا 97 نسبت درآمد عملیاتی به بهای تمام شده از 70.4 به 60.1 تغییر یافته است. این موضوع بدین معنی است و لذا سود خالص رشد بسیار چشمگیری داشته است.

علاوه بر این موارد، با توجه به شکل مشخص است که نسبت درآمدهای غیر عملیاتی کاهش یافته و همچنین هزینه های مالی هم کم شده‌اند.

به این نکته دقت داشته باشید که علاوه بر نسبت‌ها مبالغ هم نقش مهمی در تحلیل دارند. برای مثال درآمد عملیاتی گروه صنایع کاغذ پارس رشد بسیار چشمگیری داشته است. مقایسه مربوط به درآمد سال‌های مختلف بخشی از تحلیل افقی است که شما می‌توانید آن را مطالعه نمایید.

نسبت های سودآوری و اندازه گیری قدرت سود یک شرکت

نسبت ‌های سودآوری معیارهای مالی هستند که توسط تحلیلگران و سرمایه‌ گذاران برای اندازه ‌گیری و ارزیابی توانایی یک شرکت برای ایجاد سود نسبت به درآمد، دارایی ‌های ترازنامه، هزینه‌ های عملیاتی و حقوق صاحبان سهام در یک دوره زمانی خاص استفاده می ‌شوند. آنها نشان می دهند که یک شرکت تا چه اندازه از دارایی های خود برای تولید سود و ارزش برای سهامداران استفاده می کند.

اغلب شرکت ‌ها معمولاً به دنبال نسبت یا ارزش بالاتر هستند، زیرا معمولاً به این معنی است که کسب ‌و کار با ایجاد درآمد، سود و جریان نقدی عملکرد خوبی دارد. این نسبت ها زمانی بیشترین کاربرد را دارند که در مقایسه با شرکت های مشابه یا در مقایسه با دوره های قبلی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرند. متداول ترین نسبت های سودآوری در زیر مورد بررسی قرار می گیرند.

انواع نسبت های سودآوری

انواع مختلف نسبت های سودآوری چیست؟

نسبت‌ های سودآوری مختلفی وجود دارد که توسط شرکت‌ ها برای ارائه بینش مفید در مورد رفاه مالی و عملکرد تجارت استفاده می‌ شود.

همه این نسبت ها را می توان به دو دسته تعمیم داد که به شرح زیر است:

    نسبت های حاشیه
    نسبت های حاشیه نشان دهنده توانایی شرکت برای تبدیل فروش به سود در درجات مختلف اندازه گیری است.

صاحبان سهام

بیشترین استفاده از نسبت های سودآوری و اهمیت آنها چیست؟

اکثر شرکت ها هنگام تجزیه و تحلیل بهره وری کسب و کار، با مقایسه درآمد با فروش، دارایی و حقوق صاحبان سهام، به نسبت های سودآوری اشاره می کنند.

شش مورد از رایج ترین نسبت های سودآوری عبارتند از:

حاشیه سود ناخالص – سود ناخالص را با درآمد فروش مقایسه می کند. این نشان می دهد که یک کسب و کار با در نظر گرفتن هزینه های مورد نیاز برای تولید کالاها و خدمات چقدر درآمد دارد. نسبت حاشیه سود ناخالص بالا نشان دهنده کارایی بالاتر عملیات اصلی است، به این معنی که همچنان می تواند هزینه های عملیاتی، هزینه های ثابت، سود سهام و استهلاک را پوشش دهد، در حالی که سود خالص را نیز برای کسب و کار فراهم می کند. از سوی دیگر، حاشیه سود کم نشان دهنده هزینه بالای کالاهای فروخته شده است که می تواند به سیاست های خرید نامطلوب، قیمت های پایین فروش، فروش پایین، رقابت سخت در بازار یا سیاست های ارتقای فروش اشتباه نسبت داده شود.

EBITDA مخفف Earnings Before Interest, Taxes, Depreciation, and Amortization است. این نشان دهنده سودآوری یک شرکت قبل از در نظر گرفتن اقلام غیر عملیاتی مانند بهره و مالیات و همچنین موارد غیر نقدی مانند استهلاک است. مزیت تجزیه و تحلیل حاشیه EBITDA یک شرکت این است که به راحتی می توان آن را با سایر شرکت ها مقایسه کرد زیرا هزینه هایی که ممکن است نوسان یا تا حدودی اختیاری باشند را حذف می کند. نقطه ضعف حاشیه EBTIDA این است که می تواند بسیار متفاوت از سود خالص و تولید جریان نقدی واقعی باشد که شاخص های بهتری برای عملکرد شرکت هستند. EBITDA به طور گسترده در بسیاری از روش های ارزش گذاری استفاده می شود.

حاشیه سود عملیاتی – به سود به عنوان درصدی از فروش قبل از کسر هزینه بهره و مالیات بر درآمد نگاه می کند. شرکت ‌هایی که حاشیه سود عملیاتی بالایی دارند عموماً برای پرداخت هزینه ‌های ثابت و بهره تعهدات مجهز تر هستند، شانس بیشتری برای زنده ماندن از رکود اقتصادی دارند و نسبت به رقبای خود که حاشیه سود کمتری دارند، توانایی بیشتری برای ارائه قیمت ‌های پایین ‌تر دارند. حاشیه سود عملیاتی اغلب برای ارزیابی قدرت مدیریت یک شرکت استفاده می شود، زیرا مدیریت خوب می تواند سودآوری شرکت را با مدیریت هزینه های عملیاتی آن به طور قابل ملاحظه ای بهبود بخشد.

حاشیه سود خالص نتیجه نهایی است. به درآمد خالص یک شرکت نگاه می کند و آن را به کل درآمد تقسیم می کند. این تصویر نهایی کاربردهای حاشیه سود خالص از میزان سودآوری یک شرکت پس از در نظر گرفتن تمام هزینه ها، از جمله بهره و مالیات، ارائه می دهد. دلیل استفاده از حاشیه سود خالص به عنوان معیار سودآوری این است که همه چیز را در نظر می گیرد. نقطه ضعف این معیار این است که شامل “سر و صدای” زیادی مانند هزینه ها و سود های یکباره است که مقایسه عملکرد یک شرکت با رقبای خود را دشوارتر می کند.

جریان نقدی

حاشیه جریان نقدی – رابطه بین جریان های نقدی حاصل از فعالیت های عملیاتی و فروش تولید شده توسط کسب و کار را بیان می کند. توانایی شرکت در تبدیل فروش به پول نقد را اندازه گیری می کند. هر چه درصد جریان نقدی بیشتر باشد، نقدینگی بیشتری از فروش برای پرداخت تامین کنندگان، سود سهام، خدمات آب و برق و بدهی خدمات و همچنین خرید دارایی های سرمایه ای در دسترس است. با این حال، جریان نقدی منفی به این معنی است که حتی اگر کسب ‌و کار در حال فروش یا سود باشد، باز هم ممکن است ضرر کند. در نمونه شرکتی با جریان نقدی ناکافی، شرکت ممکن است تصمیم بگیرد وجوه قرض کند یا از طریق سرمایه گذاران پول جمع آوری کند تا عملیات را ادامه دهد.

مدیریت جریان نقدی برای موفقیت یک شرکت بسیار مهم است، زیرا همیشه داشتن جریان نقدی کافی، هم هزینه ها را به حداقل می رساند (به عنوان مثال، از کارمزد تأخیر در پرداخت و هزینه های بهره اضافی جلوگیری می کند) و هم شرکت را قادر می سازد از هر گونه سود اضافی یا فرصت های رشدی که ممکن است به وجود بیاید استفاده کند (مثلاً فرصتی برای خرید با تخفیف قابل توجه موجودی رقیبی که از کار خارج می شود).

بازده دارایی ها (ROA)، همانطور که از نام آن پیداست، درصد سود خالص را نسبت به کل دارایی های شرکت نشان می دهد. نسبت ROA به طور خاص نشان می دهد که یک شرکت چقدر سود پس از مالیات را به ازای هر یک دلار از دارایی های خود تولید می کند. همچنین شدت دارایی یک تجارت را اندازه گیری می کند. هرچه سود به ازای هر دلار دارایی کمتر باشد، شرکت دارای دارایی بیشتری در نظر گرفته می شود. شرکت ‌های دارای دارایی بالا به سرمایه ‌گذاری ‌های کلان برای خرید ماشین ‌آلات و تجهیزات نیاز دارند تا درآمد کسب کنند. نمونه ‌هایی از صنایعی که معمولاً دارای دارایی زیادی هستند شامل خدمات مخابراتی، خودروسازان و راه ‌آهن می ‌شود. نمونه هایی از شرکت هایی که دارایی کمتری دارند، آژانس های تبلیغاتی و شرکت های نرم افزاری هستند.

بازده حقوق صاحبان سهام (ROE) – بیانگر درصد درآمد خالص نسبت به حقوق صاحبان سهام، یا نرخ بازده پولی است که سرمایه گذاران سهام در تجارت گذاشته اند. نسبت ROE نسبتی است که به ویژه توسط تحلیلگران و سرمایه گذاران سهام مشاهده می شود. نسبت ROE بالای مطلوب اغلب به عنوان دلیلی برای خرید سهام یک شرکت ذکر می شود. شرکت ‌هایی که بازده سهام بالایی دارند معمولاً توانایی بیشتری در تولید پول نقد در داخل دارند و بنابراین کمتر به تأمین مالی بدهی وابسته هستند.

سرمایه گذاران

بازده سرمایه ی سرمایه گذاری شده (ROIC) اندازه گیری بازدهی است که توسط همه تامین کنندگان سرمایه، از جمله دارندگان اوراق قرضه و سهامداران ایجاد می شود. این نسبت شبیه به نسبت ROE است، اما از نظر دامنه گسترده تر است، زیرا شامل بازدهی است که از سرمایه عرضه شده توسط دارندگان اوراق قرضه ایجاد می شود.

فرمول ROIC ساده شده را می توان به صورت زیر محاسبه کرد:

EBIT x (1 – نرخ مالیات) / (ارزش بدهی + ارزش + حقوق صاحبان سهام)

EBIT به این دلیل استفاده می شود که نشان دهنده درآمد ایجاد شده قبل از کسر هزینه های بهره است و بنابراین نشان دهنده درآمدهایی است که در دسترس همه سرمایه گذاران است، نه فقط برای سهامداران.

تجزیه و تحلیل مالی در نسبت های سودآوری

مدل ‌سازی مالی (فراتر از نسبت ‌های سودآوری)

در حالی که نسبت های سودآوری مکانی عالی برای شروع در هنگام انجام تجزیه و تحلیل مالی هستند، نقص اصلی آنها این است که هیچ یک از آنها کل تصویر را در نظر نمی گیرند. یک راه جامع ‌تر برای ترکیب همه عوامل مهمی که بر سلامت مالی و سودآوری شرکت تأثیر می‌ گذارند، ساخت یک مدل DCF است که شامل 3-5 سال نتایج تاریخی، یک پیش ‌بینی 5 ساله، یک ارزش پایانی و ارائه خالص فعلی (NPV) است.

کلام آخر

مدیریت امور مالی کسب و کار علاوه بر تلاش برای دستیابی و حفظ سودآوری، می تواند دست و پا گیر باشد. اما همانطور که آموختیم، نسبت ‌های سودآوری هنگام اندازه‌گیری موفقیت و کشف مناطقی از کسب ‌و کار شما که نیاز به توجه دارند، سودمند هستند. با استفاده از نرم افزارهای حسابداری شرکت پژواک که بصورت تخصصی برای شغل شما آماده سازی شده است می توانید تمامی امور مالی خود را بصورت ساده مدیریت کنید.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.