عادات نادرست در معامله گری
در این مقاله سعی کردیم عادات نادرست و تعصبات روانشناختی را که ممکن است بر نتایج معاملاتی شما تأثیر منفی بگذارد و آنچه شما می توانید برای غلبه بر آنها انجام دهید را برایتان آماده کنیم.
چهار تعصب روانشناختی که احتمالاً بر نتایج معاملات شما موثرند و راه حلهای مناسب برای غلبه بر آنها:
● تعصب اعتماد به نفس بیش از حد
● تعصب لنگری
● تعصب تأیید
● تعصب نفرت از ضرر
من بر علیه خودم
زمانی که شما شروع به معامله گری می کنید انتظار دارید که خود را در مقابل بازار ببینید. اما افراد کمی می دانند که آنها نیز در برابر خود رقابت و مبارزه می کنند(فراچارت: انسان مقابل انسان). ما انسان هستیم، که به این معنی است که مزیت های زیادی را هنگام معامله کردن داریم (فراچارت: در مقایسه با روبات ها). هرچند معنی دیگر آن این است که ما باید با احساسات و نفس خود نیز مبارزه کنیم.
شما هیچگاه نمی توانید احساسات را از معاملات خود حذف کنید ولی می توانید یاد بگیرید که نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنید و سبک معامله گری که مناسب خودتان است را انتخاب کنید. با این حال فکر نکنید که استفاده از ربات ها یا معاملاتی که به صورت خودکار انجام می شوند (فراچارت: اکسپرت ها) جایگزین مناسب و بهتری به جای دانش و غرایز ذاتی شما است. آموزش و تحصیل و خودداری یا خود کنترلی نقاط محوری و مهم در موفقیت در این بازارها هستند.
1-تعصب اعتماد به نفس بیش از حد
شما فکر می کنیدکه بازار را فهمیده اید؟ کتابهای بسیاری را مطالعه کردهاید و فکر می کنیدکه چیز دیگری برای یادگیری باقی نمانده است؟ و شما فقط نیاز دارید که معامله کنید و حتما سود خواهید کرد. اگر این شخصیت خیلی به شما شباهت دارد پس شما از تعصب اعتماد به نفس بیش از حد رنج می برید.
چه مشکلی میتواند رخ دهد؟
در بازار داشتن اعتماد به نفس بیش از حد ممکن است که منجر به انجام معاملات بیشتر از حد معقول شود. این زمانی است که شما به طور مرتب معامله می کنید یا معاملات سنگینی انجام می دهید و سعی میکنید اندازه ی آن را افزایش دهید. نهایتاً شما در یک معامله ریسک بسیار بالایی میکنید که ممکن است در خلاف جهت دلخواه شما حرکت کند. (فراچارت: البته معاملات زیاد در سوپر اسکالپر ها که بخشی از روال کاری آنهاست با معاملات بیش از حد که به خاطر عدم تعادل در معامله گریست فرق دارد)
آیا این شخصیت شبیه شماست؟
“من فقط در این معامله استاپ خورده ام، اما فکر نمیکنم که بد باشد، بنابراین معامله ی دیگری را باز می کنم”. یا: “من قصد دارم حجم این معامله را افزایش دهم چون احساس معاملات خلاف جهت روند میکنم که این معامله ای هست که به دنبال آن بودم و به من سود زیادی خواهد داد.
راه حل غلبه بر این تعصب
تنظیم قوانین مدیریت ریسک سخت گیرانه که ورود، خروج و میزان سرمایهگذاری شما (فراچارت: یا میزان ضرر قابل قبول خود) را در بر می گیرد، کلید غلبه بر این تعصب، ذهنی است. حتما استراتژی های معاملاتی خود را مرور و بازبینی کرده و زمان هایی را اختصاص دهید که از بازار کاملا خارج شوید و به خود استراحت دهید.
2-تعصب لنگری
آیا تاکنون با باز نگه داشتن یک معامله در یک روند که به صورت مشخص و واضحی تمام شده است ضرر کرده اید؟ پس شما از تعصب لنگری رنج می برید. تعصب لنگری یعنی اعتقاد بر این باشد که آینده شبیه به حال حاضر خواهد معاملات خلاف جهت روند بود. (فراچارت: به معنای لفظی وابستگی شدید به چیزی)
مشخصه های این تعصب چیست؟
شما دچار این تعصب ذهنی هستید اگر که خودتان را متقاعد می کنید که قدرت یک ارز یا سهام خاص با وجود آنکه سایر فاکتور های بنیادی خلاف آن را میگویند به روال سابق خواهد بود بدانید که قربانی این نوع از تعصب شده اید. شما به یک بازار خاص یا معامله ی خاص به طور احساسی وابسته شده اید و در خلاف جهت روند جدید معامله خواهید کرد.
راه حل غلبه بر این تعصب:
دیدگاه جدیدی را از نحوه ی معامله گری خود کسب کنید. به عنوان مثال اگر به طور معمول به نمودارهای ساعتی نگاه می کنید، نگاهی به نمودارهای روزانه یا هفتگی بیندازید تا یک دید گستردهتری از سطوح حمایت و مقاومت کسب کنید – همچنین به منظور یافتن حرکتهای بازگشتی به نمودارهای با بازه ی زمانی کوتاه تر بنگرید.
3-تعصب خود تاییدی
اگر شما فقط به دنبال اطلاعاتی هستید که باور فعلی تان را تایید کند بدانید که دچار “تعصب خود تاییدی” هستید. به عنوان نمونه، اگر فکر میکنید که قیمت طلا افزایش خواهد یافت، شما فقط به دنبال اخبار و شاخص هایی خواهید بود که باور شما را حمایت می کنند.
راه حل غلبه بر این تعصب:
استراتژی هایی وجود دارند که شما با استفاده از آنها از طعمه ی این دام از تعصب رهایی می یابید: پس از انجام این کارها، ممکن است باور های اولیه خود را دوباره ارزیابی کنید یا ممکن است که آنها را تقویت کنید. حداقل میتوانید بگویید که همه ی تلاش خود را انجام داده اید.
● سعی کنید اطلاعاتی را پیدا کنید که نظریه شما را رد می کنند – سپس آن را با اطلاعاتی که حامی آن هستند مقایسه کنید و یک تصمیم گیری آگاهانه تر بگیرید..
● در انجمنها نظریه ی خود را با دیگران به اشتراک بگذارید و به دنبال دیدگاه های متنوعی باشید که به شما در مورد آنچه اتفاق میافتد دید گسترده تری می دهند. فقط صرف مطرح کردن نظریه خود به صورت عمومی می تواند به شما چشم انداز بهتری دهد.
4-تعصب نفرت از ضرر
هیچکس ضرر کردن را دوست ندارد. و ترس از ضرر کردن به مراتب از حرص کسب سود بیشتر است. آیا به امید بازگشت یک معامله ی ضرر ده به سود در یک معامله مانده اید؟ با وجود اینکه اندیکاتور ها یا سایر علائم این نظر شما را پشتیبانی نمی کنند؟. اگر این چنین است پس شما از ضرر کردن واهمه دارید.
همه ی معامله گران این بازار ضرر میدهند. این غیر واقع گرایانه است که فکر کنید همه ی معاملات شما درست از آب در میآیند. همه ی معامله گران ضرر میکنند ولی نکته ی کلیدی این است که شما باید کمتر از سود هایتان ضرر کنید.
راه حل غلبه بر این تعصب:
اگر پذیرش معاملات ضررده برای شما مشکل است حتماً برنامه ی مدیریت ریسک سخت گیرانه ای را تدوین کنید که به آن پایبند باشید. این برنامه باید تعداد معاملات باز شما در یک زمان و همچنین میزان ریسک در هر معامله را مشخص کند. این استراتژی ها باعث می شوند که ریسک خود را درسبدتان تقسیم کنید.
استراتژی معاملاتی شکست جعلی یا ناقص (False Breakout)
شکست های جعلی یا ناقص دقیقاً همان چیزی هستند که از اسمشان پیداست : شکستی که نتوانسته فراتر از یک سطح ادامه دهد و منجر به شکست “جعلی” از آن سطح شده است. الگوهای شکست جعلی یکی از مهم ترین الگوهایی هستند که معامله گران سبک پرایس اکشن باید برای یادگیری آن اقدام کنند ، زیرا شکست جعلی اغلب سرنخ بسیار خوبی است که ممکن است نشان دهد قیمت در حال تغییر جهت است یا ممکن است روند به زودی از سر گرفته شود. شکست جعلی یک سطح می تواند به عنوان یک “فریب” از سوی بازار تصور شود ، زیرا به نظر می رسد قیمت شکسته خواهد شد ، اما پس از آن به سرعت معکوس می شود ، و همه کسانی که این شکست را “طعمه” فرض کرده اند ، فریب می دهد. اغلب به این صورت است که آماتورها وارد آنچه به نظر می رسد یک شکست “آشکار” است می شوند و سپس افراد حرفه ای بازار را به سمت دیگری سوق می دهند.
به عنوان یک معامله گر پرایس اکشن ، باید نحوه استفاده از شکست های جعلی را بیاموزید تا به جای اینکه قربانی آنها شوید از آن ها به نفع خود استفاده کنید.
در اینجا دو نمونه واضح از شکست های جعلی در زیر و بالای سطح کلیدی به تصویر کشیده شده است. توجه داشته باشید که الگوهای شکست جعلی می توانند در اشکال مختلفی به وجود آیند. گاهی اوقات یک شکست جعلی در قالب شکست جعلی اینسایدبار روی میدهد یا صرفاً نشانگر الگوی پین بار (Pin Bar) یا الگوی جعلی (fakey) است ، و بعضی اوقات هم اینگونه نیست و هیچ الگوی خاصی را نمایش نمی دهد :
شکست جعلی معمولاً یک حرکت در خلاف روند بازار است. این حرکت نشان میدهد که معامله گران به صورت احساسی به جای منطق و تفکر رو به جلو ، با شکست سطح کلیدی وارد بازار شده اند. به طورکلی، علت وقوع شکست معاملات خلاف جهت روند جعلی ورود معاملهگران غیرحرفه ای و آماتور به بازار ، یا ورود معامله گرانی که “دست ضعیفی” در بازار دارند و فقط وقتی “احساس امنیت” می کنند وارد بازار می شوند می باشد. این بدان معنی است که معامله گر زمانی وارد بازار شده که حرکت در یک مسیر بیش از اندازه ادامه یافته و در حال حاضر بازار در شُرف اصلاح (retrace) یا بازگشت است، یا اینکه معاملهگران پیش از موعد مقرر، شکست سطح کلیدی پشتیبانی (support) یا مقاومت (resistance) را پیشبینی کردهاند.
در مقابل، معاملهگران خبره و حرفه ای بازار منتظر اقدامات اشتباه آماتور ها و شکست جعلی میمانند، تا با حد ضرر (stop loss) کوتاه و احتمال سود بالا وارد بازار شوند.
جهت تشخیص شکست جعلی باید نظم و حس ششم قوی داشت تا بتوان تشخیص داد چه موقع احتمال وقوع یک شکست جعلی وجود دارد و شما هرگز نمی توانید الگوی شکست جعلی را تشخیص دهید ،تا زمانی که الگو در بازار تشکیل شده باشد. نکته مهم این است که بدانیم آنها چگونه به نظر می رسند و چگونه می توان با استفاده از آنها معامله کرد ، که در ادامه در این خصوص بحث خواهیم کرد…
نحوه معامله با الگوهای شکست جعلی (false breakout)
شکست جعلی در تمامی حالت های بازار رخ می دهد : رونددار (trending) ، تثبیت کننده (consolidating) ، ضد روند (counter-trend) اما بااین حال، بهترین روش معامله این الگو در جهت روند روزانه بازار است ، همان طور که در نمودار زیر می بینیم.
توجه داشته باشید ، در نمودار زیر ، روند بازار نزولی است و چندین شکست جعلی رو به بالا معاملات خلاف جهت روند روی داده است. زمانی که چندین شکست جعلی در خلاف جهت روند بازار روی می دهد، میتوان چنین برداشت کرد که روند غالب بر بازار دوباره فعال شده است. معمولاً این یک سیگنال بسیار خوب است که نشان می دهد روند آماده برای از سرگیری است. معامله گران تازه کار علاقه زیادی به معامله از کف قیمتی (bottom ) در روندهای نزولی و اوج قیمتی (معاملات خلاف جهت روند top ) در روندهای صعودی دارند، دلیل اصلی شکستهای جعلی در برابر روند مانند آنچه در زیر می بینیم هم دقیقاً همین موضوع است. در هرکدام از شکستهای جعلی نمودار زیر، احتمالاً معامله گران تازه کار چنین تصور می کردند که روند نزولی به پایان رسیده است، به همین دلیل اقدام به خرید کرده اند ، بلافاصله پس از شروع این خرید ، معامله گران خبره وارد بازار شده اند، از قدرت موقتی ایجاد شده در روند نزولی بازار استفاده کرده و وارد معامله فروش شده اند ، که در پی آن، روند نزولی دوباره فعال شده و اکثر معامله گران تازه کار که سعی در استفاده داشتند به حد ضرر رسیده اند.
نمودار زیر نمونه هایی از شکست های جعلی در بازار روند نزولی را نشان می دهد. توجه داشته باشید که هر کدام منجر به از سرگیری روند شده اند …
شکستهای جعلی در بازارهای بدون روند هم بسیار رایج هستند. معامله گران معمولاً سعی میکنند با شکست کف یا سقف دامنه نوسانی (بازار بدون روند) وارد معامله شوند. اما معمولاً قیمت کمی بیش از تصور آنها در دامنه نوسانی باقی میماند. به همین دلیل، شکست جعلی در سطوح کف و سقف دامنه نوسانی به دفعات ظاهر میشود.
معامله در بازاری که قیمت در بین دو سطح کلیدی در حال نوسان است (range-bound market ) ، میتواند بسیار سود آور باشد. زیرا می توانید با سیگنال یابی در محدوده دامنه نوسانی به راحتی وارد معامله شوید.
بهترین راه برای در امان ماندن از شکست های جعلی در بازارهای محدود نوسانی، این است که منتظر بسته شدن قیمت به مدت دو روز یا بیشتر در خارج از محدوده نوسانی بمانید. اگر این اتفاق بیفتد به احتمال زیاد بازار از محدوده خارج شده است و روند جدیدی را شروع کرده است.
در نمودار زیر می توانیم ببینیم که چگونه معامله گران حرکات قیمتی یا پرایس اکشن به کمک شکست جعلی که در قالب پین بار (Pin Bar) ظاهر شده ، میتوانند در بازار محدود نوسانی وارد معامله شوند. به این موضوع توجه کنید که در اینجا، شکست جعلی پین بار در مقاومت کلیدی بازار روی داده و همچنین دوشکست جعلی هم در سطح حمایت دامنه محدود نوسانی ظاهر شده است. معامله گران باتجربه تر همچنین می توانند شکست های جعلی را معامله کنند که شامل یک محرک پرایس اکشن مانند پین بار نباشد. دو شکست جعلی پشتیبانی در نمودار زیر هر دو سیگنال خرید بالقوه برای یک معامله گر پرایس اکشن زیرک هستند…
الگوهای شکست جعلی گاهی اوقات می توانند سیگنالی از شروع روند جدید و پایان روند فعلی بازار باشند .
در نمودار زیر ، میتوان دید که مقاومت کلیدی بازار در دو مرحله مانع از رشد قیمت شده است و در بار سوم، شکست جعلی در قالب استراتژی شکست جعلی پین بار (Pin Bar) ظاهر شده که سیگنالی از حرکت نزولی قوی احتمالی است.
همان طور که در این نمودار مشاهده می کنیم ، نه تنها شکست جعلی سیگنالی از حرکت نزولی بوده، بلکه روند نزولی جدیدی را هم آغاز کرده است…
نکاتی در خصوص معاملات الگوی شکست جعلی (False Breakout)
۱ – شکست های جعلی در بازارهای رونددار (trending market) ، بازارهای محدود (range-bound) و خلاف روند رخ می دهند. در همه شرایط بازار به آنها توجه کنید زیرا اغلب سرنخ هایی راجع به روند آتی بازار را نشان می دهند.
۲ – معامله در خلاف روند (counter-trend) ، کار دشواری است. بهترین روش برای معامله در خلاف روند به این صورت است که منتظر ظهور شکست جعلی از سطح کلیدی (مثل سطوح حمایت یا مقاومت) بمانید و بعداً با توجه به سیگنال صادرشده وارد بازار شوید ، همان طور که در آخرین مثال بالا نشان داده شده است.
۳ – شکست جعلی تصویری از نبرد میان معامله گران تازه کار و خبره را به ما نشان می دهد ، از این رو راهی برای معامله با افراد حرفه ای به ما ارائه می دهد. نحوه ی تشخیص و معامله الگوهای شکست جعلی را بیاموزید ، این امر می تواند پنجره ی جدیدی را به روی شما باز کند.
چگونه حد سود تعیین کنیم؟
اگر در بازار مدتی فعالیت داشته اید و با مفاهیم کلی آن آشنایی داشته باشید، به احتمال زیاد با مفهوم “حد سود” و “حد ضرر” نیز آشنایی دارید.
اگر هم مبتدی هستید و به تازگی وارد دنیای معامله گری شده اید، هیچ اشکالی ندارد. ما در این مقاله به ساده ترین شکل ممکن به تعریف
حد سود و انواع آن پرداختیم و یکی از انواع تکنیکالی آن یعنی تعیین حد سود به کمک خطوط روند را آموزش دادیم.
حد سود و حد ضرر چیست؟
حد سود یا Take Profit: هنگامی که وارد معامله ای می شویم و آن معامله در جهت دلخواه ما پیش میرود، باید مکانی را برای خارج شدن از آن
معامله با سود در نظر بگیریم. مکان قرار گیری حد سود جایی است که ما این احتمال را میدهیم که معامله انجام شده مجددا در خلاف جهت ما
برگشت کند و سودمان را کاهش دهد.
چرا تعیین حد سود مهم است؟
در تحلیل تکنیکال تعیین حد سود به اندازه حد ضرر مهم است. گاهی معامله گر به قدری درگیر تعیین نقطه ورود میشود که فراموش میکند
کی باید از سهم خارج شود و گاها ممکن است سودهایی که از یک معامله بدست آورده را ازدست بدهد.
در تعیین حد سود معامله گر بر اساس ابزاری که دارد نقطهای که میخواهد از سهم خارج شود را تعیین میکند.
البته باید این نکته را در نظر داشته باشیم زمانی که جو کلی بازار و سهم خوب است، میتوانیم حد سود را ارتقا دهیم ، در اصل به این عمل
تعیین حد سود شناور گفته میشود. برای مثال زمانی که قیمت 5000 تومان را برای خروج تعیین کردیم ولی شرایط بازار مناسب است، میتوانیم
این حد سود را بالاتر ببریم و به 5500 تومان ارتقا دهیم. گاهی معامله گر برای تعیین نقطه ورود تلاش زیادی میکند و فراموش میکند که باید
برای نقطه خروج هم برنامه ریزی کند، و گاها ممکن است سودهایی که از یک معامله بدست آورده را ازدست بدهد و گاها سر به سر
یا با ضرر از معامله خارج شود
تعیین حد سود :
برای مثال یک معامله گر میگوید که سهم را در کف کانال صعودی میخرم و در سقف کانال میفروشم. خریدش تعیین نقطه ورود و فروشش
تعیین نقطه خروج محسوب میشود. حال اگر شرایط بازار و سهم خوب بود، معامله گر هدف دومی را برای سهمش در نظر میگیرد و میگوید
تا هدف دوم صبر میکنم و بعد از رسیدن به این نقطه سهم را میفروشم.
معامله گر در نهایت همان طور که برای خرید سهم برنامه ریزی میکند و نقطه ورود را تعیین میکند، برای خروج از سهم هم باید برنامه داشته
ب اشد. معامله گر با تعیین محدوده حد سود، عملا نقطه خروج از سهم را تعیین میکند.
نکته مهم دیگر در این ارتباط غلبه معاملات خلاف جهت روند کردن به حس طمع است. وارن بافت میگوید ترس و طمع دو دشمن بزرگ معامله گر میباشد که برای موفقیت
در بورس باید بتوان این دو حس را به خوبی شناخت و بر آن غلبه کرد.
پس به عنوان یک معامله گر باید برای فروش سهم تان حتما برنامه داشته باشید. نمیتوانید یک سهم را بخرید و بگویید
“حالا هر وقت حس کردم زمان مناسبی بود میفروشمش”. استفاده از نقطه ورود و خروج بسیار مهم است.
این را همیشه به خاطر داشته باشید که نمیتوان یک سهم را بدون برنامه و فقط به دلیل اینکه کانالی یا شخصی گفته در هر قیمتی بخریم و
بفروشیم ، معامله بدون برنامه فقط منجر به ضرر خواهد شد.
چگونه حد سود را تعیین کنیم؟
تعیین حد سود بستگی به استراتژی معاملاتی معامله گر دارد و نمیتوان یک نسخه همگانی برای آن پیچید. حدسود شما با توجه به اینکه
معاملاتتان را بر اساس تحلیل تکنیکال انجام میدهید و یا تحلیل بنیادی متفاوت میباشد.
حد سود در تحلیل بنیـادی
یکی از مهم ترین روشهای ارزیابی وضعیت داراییها در بازار مالی، تحلیل بنیادی است. عمده تمرکز تحلیلگران بنیادی حین سرمایهگذاری
در بازار سهام، تعیین ارزش ذاتی سهم بر اساس روشها و معیارهای گوناگون است. این سبک تحلیلی که اصطلاحاً سرمایهگذاری ارزشی
نامیده میشود؛ در واقع یکی از قدیمی ترین روشهای تحلیل بنیادی میباشد.
به بیان ساده تحلیلگران ارزشی به دنبال سهامی هستند که قیمت آن در تابلوی بازار بورس، کمتر از ارزش ذاتی این سهم باشد. زیرا
این روش بیان میکند که قیمت چنین سهامی همواره به سوی ارزش واقعی خود سوق دارند.
همانطور که مشاهده میکنید در این روش حد سود، رسیدن قیمت به ارزش ذاتی سهم میباشد و عموماً زمانی هم برای کسب این سود
متصور نیستند. به طور مثال در تحلیل بنیادی به این نتیجه میرسید که ارزش ذاتی سهم شما 2000 ریال است؛ ولی قیمت حال حاضر بازار
1000 ریال میباشد، پس حد سود خود را 2000 ریال قرار میدهید و هر وقت قیمت به این عدد رسید از معامله خارج میشوید.
حد سود در تحلیل تکنیکال
پیروان تحلیل تکنیکال بر اساس گذشته قیمت، نقطه خروج از معاملات را تعیین میکنند. با توجه به تعداد بالای افرادی که از تحلیل نموداری
به منظور انجام معاملات خود در بازار مالی استفاده میکنند؛ بسیاری از سرمایهگذاران صرفاً حد سود و زیان قیمتی را میشناسند و معمولاً
تمرکز اصلی مربیان معاملهگری نیز بر آموزش این روش مدیریت معاملات است.
در واقع استفاده از نمودار قیمت برای تعیین نقاط خروج روشی مرسوم است که بعضاً معاملهگرانی که از سایر روشهای تحلیل استفاده میکنند
نیز، برای تعیین حد سود و زیان خود از علم تکنیکال بهره میبرند. تعیین حد سود و زیان بر اساس قیمت شامل روشهای مختلفی میباشد که
در ادامه به ذکر چند مورد از رایج ترین آنها میپردازیم:
حال هریک از این روش هارا باهم مرور میکنیم حتما تا انتهای این مقاله با ما همراه باشید :
1- تعیین حد سود با استفاده از خطوط روند ( سطوح حمایت و مقاومت) :
این خطوط از اتصال نقاط چرخش قیمت در نمودار تشکیل میشود. در تحلیل تکنیکال از خط روند برای تشخیص نقاط احتمالی واکنش بازار
استفاده میکنند. این خطوط بر اساس شرایط بازار و نمودار میتوانند خاصیت حمایتی یا مقاومتی داشته باشند. این روش برای معامله گران
نقش حیاتی دارد چون به آنها در تشخیص نقاط مهم عرضه و تقاضا ، که میتوانند عامل تغییر مسیر بازار و شکلگیری روند جدید باشند کمک میکند.
ما دو نوع خطوط روند داریم:
1-خطوط روند استاتیک
2-خطوط روند داینامیک
حمایت و مقاومت استاتیـک :
به حمایت یا مقاومتی که در هر شرایطی مقدار ریالی آن ثابت بوده و وابسته به زمان نیست، حمایت و مقاومت استاتیک میگویند. بطور مثال
میگوییم مقاومت ۱۴۰ ریال یا مقاومت ۵۵۰ ریال، مقاومت این سهم است. هر زمانی که قیمت به این سطح نزدیک شود، ما شاهد حمایت یا
مقاومت هستیم. اگر قیمت در حال ریزش باشد شاهد حمایت و اگر در حال صعود به آن سطح قیمتی باشد به مقاومت خودش نزدیک میشود.
ساده ترین حالت همان حمایت و مقاومت افقی است که به صورت معمول داریم و جز حمایت و مقاومت های استاتیک به حساب میآید.
تصویر زیر را مشاهده کنید خط روند که نقش مقاومت دارد مشخص شده است:
حمایت و مقاومت داینامیک:
به حمایت یا مقاومتی که وابسته به زمان بوده و با توجه به شرایط مختلف مقدار ریالی آن متفاوت است، حمایت و مقاومت داینامیک میگویند.
بطور مثال در مبحث خط روند ها با توجه به اینکه قیمت در کجا با خط روند برخورد میکند و در آنجا حمایت یا مقاومت دارد، مبلغ ریالی آن سطح
هم متفاوت خواهد بود.
تصویر زیر را مشاهده کنید خطوط روند داینامیک که نقش مقاومت و حمایت دارند مشخص شده است:
اساسیترین مفهوم در مورد رسم این خط، وجود حداقل دو نقطه برای ترسیم یک خط روند است.
به عبارت دیگر خط روند از اتصال حداقل دو کف یا سقف قیمت در نمودار تشکیل میشود.
نکات مهم در ارتباط با خط روند:
1- هرچه خط روند سابقه زمانی بیشتری داشته باشد از اعتبار بالاتری برخوردار خواهد بود.
2- هرچقدر خطوط روند شیب کمتری داشته باشند اعتبار بیشتری خواهند داشت.
با استفاده از گذشته سهم خطوط حمایت و مقاومت را رسم میکنیم و به این صورت برای سهم حد سود و حد ضرر تعیین میکنیم.
در این مقاله به تعریف حد سود و انواع آن پرداختیم ، یکی از انواع تکنیکالی آن یعنی تعیین حد سود به کمک خطوط روند را آموزش دادیم
استراتژی معاملاتی معکوس
سهمی که درحال رشد هست بهتر است یا سهمی که در حال ریزش ویا سهمی که درحال اصلاح است؟ اساس استراتژی معاملاتی شما، به این سوال پاسخ میدهد. در این مقاله قرار است در مورد استراتژی معکوس صحبت کنیم. دو جمله متناقض در بازار بورس را زیاد میشنوید. یک گروه طرفدار جمله “روند دوست شماست” هستند. و گروهی عبارت ” زمانی که همه درحال فروش هستند شما بخرید و هر زمان همه در حال خرید هستند، شما بفروشید.” را سرلوحه خرید و فروش سهام خویش قرار میدهند. در این مقاله هر دو دیدگاه را بررسی خواهیم کرد.
شنا در جهت حرکت آب (استراتژی خرید درهمگام با روند)
خریداران و فروشندگان، دلیل نوسان قیمتی سهم هستند. روند قیمتی را هم برآیند قدرت خریداران و فروشندگان میسازند. استراتژی مومنتوم که برگرفته از قانون اول نیوتون هست که میگوید “یک جسم درحال حرکت، گرایش دارد که به حرکت خود ادامه دهد”. طرفداران این استراتژی با شعار روند دوست شماست، وقتی روندی شکل میگیرد تصمیم به ورود به سهم میگیرند. و تا تغییر روند با سهم میمانند. از نظر این دسته از معامله گران رشد منفی یا مثبت گذشته سهم، در آینده هم ادامه دار خواهد بود.
در این استراتژی معامله گر سهم مناسب را با تحلیل بنیادی پیدا میکند. سپس منتظر تثبیت روند دلخواه میماند. به محض مطمئن شدن از شکلگیری روند، بر اساس تحلیل تکنیکال، هم جهت با روند اقدام به ورود به معامله میکند. استراتژی خرید همگام با روند دارای نقاط خروج کاملا واضح است.
شنا برخلاف جهت حرکت آب (استراتژی معکوس)
طرفداران این استراژی معتقدند بازار سرمایه به اطلاعات و خبرهای جدید، بیش از اندازه واکنش نشان میدهد. به عبارت دیگر واکنشها بر اثر هیجانات زودگذر است. واکنش بیش از اندازه به اطلاعات چیست؟ سرمایه گذاران به اطلاعات و اخبار مربوط به شرکت بیشواکنشی نشان داده. با ایجاد تقاضای بالا برای سهام آن شرکت، باعث میشوند قیمت سهام بالاتر از قیمت واقعی خود افزایش یابد. همچنین در هنگام انتشار اخبار و اطلاعات منفی درباره یک شرکت، سرمایه گذاران واکنش منفی بیش از حدی به این اطلاعات میدهند. با افزایش عرضه، قیمت آن سهم به پایینتر از قیمت واقعی خود میرسد. پس از بیشواکنشی به اطلاعات کوتاهمدت، قیمت سهام در بلندمدت تعدیل شده و اصلاح میشود. به عبارت دیگر، سرمایهگذاران در بلندمدت به اشتباه خود پی برده و با افزایش عرضه، قیمت سهم کاهش مییابد. سرمایه گذارانی که به استراتژی سرمایه گذاری معکوس معتقدند، بهترین سرمایه گذاری های خود را در زمان آشفتگی بازار انجام میدهد. نمونه این دیدگاه را میتوان در مثالهای زیر دید:
۱- در سقوط بازار سهام آمریکا در سال ۱۹۸۷
شاخص داوجونز در یک روز ۲۲ درصد سقوط کرد. در بین سالهای ۱۹۷۳-۱۹۷۴ ارزش بازار سهام در ۲۲ ماه، ۴۵ درصد کاهش یافت. آقای “وارن بافت” سرمایه گذار بسیار موفق دنیا، فرصت خرید خوبی در سهام واشنگتنپست در این سالها یافت. این سرمایه گذاری در سالهای بعد بازدهی خیرهکنندهای داشت و ۱۰۰ ها برابر رشد داشت.
۲- حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱
بعد از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر، دنیا برای مدتی متوقف شد. سهام شرکت بوئینگ که بزرگترین سازنده هواپیماهای تجاری است تا یکسال بعد از آن تراژدی نزولی بود. ولی بعد از آن، در طول پنج سال بعد، قیمت سهام این شرکت بیش از ۴ برابر شد. جان تمپلتون، یکی از پیشروان سرمایه گذاری در جهان بود که فقط به تحلیل بنیادی اعتقاد داشته و یکی از سرمایه گذاران معتقد به استراتژی سرمایه گذاری معکوس محسوب میشد. تمپلتون در کشورها و شرکت هایی سرمایه گذاری میکرد که حداکثر بدبینی نسبت به آنها وجود داشت.
به عنوان مثال، او در آغاز جنگ جهانی دوم، بخشی از سهام همه شرکت های سهامی عام اروپایی که بسیاری از آنها ورشکست شده بودند را خریداری کرد. با سود ۴ برابری بعد از اتمام جنگ، آنها را فروخت. افراد با استراتژی معکوس، بر این باورند که معامله گران و اکثریت بازار اشتباه میکنند و روندهای فعلی به زودی تغییر خواهد کرد. بنابراین برای دست یافتن به بازدهی باید ریسک کرد و در خلاف جهت بازار وارد معامله شد. و با صبوری، سهامداری کرد. بنابراین این افراد پس از کسب بازدهی از سهام با عملکرد خوب، این سهام برنده را میفروشند. و یک سهام بازنده را برخلاف اعتقاد عموم خریداری میکنند. سرمایه گذارانی که به استراتژی معکوس باور دارند، همیشه برخلاف نظر عموم و بزرگان حرکت نمیکنند. بنابراین وقتی یک سهم بطور مرتب قلههای بالاتر و بالاتری میرسد به این معنی نیست که سرمایه گذاران طرفدار استراتژی معکوس، از آن سهم نفرت پیدا کنند. بلکه این سرمایه گذاران به دنبال سهامی هستند که تصور عموم این است که در آن سهم روندی وجود ندارد.
نشانههای افرادی با استراتژی سرمایهگذاری معکوس:
چک کردن مداوم اخبار و تلاش برای پیشدستی از بازار، یکی از نشانه های افراد با استراتژی معکوس است. سرمایه گذارانی که از این استراتژی استفاده میکنند در صورتی که مشاهده کنند قیمت یک سهم در حال افزایش است. ولی تعداد خیلی کمی پیشنهاد خرید یا توصیه در رابطه با آن سهم وجود دارد، شاید در آن سهم یک پتانسیل برای کسب سود مشاهده کنند.
تصمیمات یک سرمایه گذار در سرمایه گذاری معکوس از طریق نظرسنجیها برای یافتن تمایل بازار، مشاهده نسبت سفارشات خرید و فروش و استفاده از دانش شخصی برای بررسی تحلیل های انجام شده اتخاذ میشود.
۵ قانون استراتژی سرمایه گذاری معکوس
اما اگر استراتژی سرمایه گذاری معکوس معتبرتر و کاراتر دیدید، باید به قوانین این استراتژی پایبند باشید. ۵ قانون این روش به شرح زیر است:
قانون ۱
خبر سوخته (وقتی روزنامهها و اخبار به آن موضوع پرداختند، همهچیز را تمام شده بدانید) زمانی اخبار یک موضوع، در سطح گستردهای در رسانهها منتشر میشود دیگر برای سرمایه گذاری ارزشی ندارد و آن خبر بیفایده است. به اصطلاح آن خبر سوخته است یعنی اثر خود را گذاشته و تمام شده است. در دنیایی که اخبار در کسری از ثانیه باعث تغییر قیمت یک سهم یا دارایی میشود، تصمیمگیری براساس اخبار صفحه اول روزنامه فردا صبح یا اخبار امشب تلویزیون یا مطلبی در سایت خبری باعث نجات سرمایه گذار یا کسب بازدهی نخواهد شد. زیرا قبل از اینکه حتی خبر منتشر شود، قیمت تغییر کرده است.
قانون ۲
وقتی همه در حال فروش هستند شما بخرید و وقتی در حال خرید هستند شما بفروشید. برای اینکه خیلی ارزان بخرید و با قیمت بالاتر بفروشید، معمولا یک اختلاف نظر بنیادی با سایر بازیگران بازار پیدا خواهید کرد. زیرا شما یک سهام رو به رشد و پیشرو را خواهید فروخت و در کف بازار به دنبال سهام ارزشمندی خواهید بود که در دست بازندگان بازار است. بیشتر افراد اینکار را غیرعاقلانه قلمداد خواهند کرد.
قانون ۳
زمانی که درآمد افراد به حباب قیمت بستگی داشته باشد، هیچکس به وجود حباب اذعان نخواهد کرد. بازار وجود حباب را نادیده میگیرد زیرا هیچکس نمیتواند تحمل ترکیدن حباب را داشته باشد. تئوریهای بنیادی بازارهای مالی به ندرت به افراد توضیح داده شده است و اینجاست که داشتن شک و تردید اغلب به عنوان بدبینی تلقی میشود. منظور این نیست سرمایه گذارانی که استراتژی معکوس دارند باید مانند یک فرد خشمگین و بدخلق، همیشه ساز مختلف را بزنند و همیشه پیشبینیهایی برخلاف نظر اکثریت داشته باشند اما از طرف دیگر، یک فرد با استراتژی معکوس، هیچگاه در دام رفتار دستهجمعی نمیافتد.
قانون ۴
هیچگاه هیچ توصیهای را جدی نگیرید. به تعداد افراد فعال در بازار سرمایه تحلیل و برداشت وجود دارد. شما باید روی تحقیقات خودتان تکیه کنید و مثلا تحلیل بنیادی – فاندامنتال معاملات خلاف جهت روند و یا تحلیل تکنیکال سهم را به شخصه انجام داده و مطمئن شوید. زیرا کسب بازدهی در بازار با گوش دادن به نظرات حاصل نمیشود و بازار اهمیتی نمیدهد که شما به نظرات یک فرد متخصص گوش دادهاید، بلکه بازار راه خود را میرود و بازدهی از بازار فقط زمانی حاصل میشود که تحلیل و تحقیق درستی انجام داده باشید.
قانون ۵
چیزی که برای شما واضح است را دیگران درک نخواهند کرد. اگر شما یک دیدگاه متناقض و معکوس دارید و میدانید این دیدگاه صحیح است، انتظار نداشته باشید باقی افراد آن را تایید کنند. اگر دیدگاهتان صحیح باشد، طول خواهد کشید تا خروجی موردانتظارتان به وقوع بپیوندد. در واقع این استراتژی برای خرید به قصد سرمایه گذاری بلند مدت است و نباید آنرا با معامله گری (ترید) اشتباه گرفت معاملات خلاف جهت روند و توقع پاسخ کوتاه مدت داشت.
نتیجهگیری
سرمایه گذاری معکوس، پتانسیل کسب سود بالا را داراست و بالطبع دارای ریسک زیاد و نیازمند صبر طولانیست، زیرا افراد معتقد به این استراتژی، باور دارند که نظرات افراد و اقدامات آنها دو چیز کاملا متفاوت است. اما با این حال، باید همیشه در نظر داشت، پول در معامله ای بدست میآید که روندی در جریان باشد و همچنین، وجود یک علامت قطعی برای تایید بازگشت روند، الزامی است. برخی از افرادی که با استراتژی سرمایه گذاری معکوس کار میکنند. موفقیت زیادی کسب کردهاند ولی اینکار به راحتی ممکن نیست. افراد موفق در این استراتژی باید روی سهام مورد نظر تحلیل و تحقیق درست انجام دهند و همچنین به کاری که در انجام آن هستند اعتماد و اعتقاد بالایی داشته باشند (پایبندی به استراتژی)
کلام آخر
سرمایه گذاری و معامله گری در بازار بورس دو مقوله جدا از هم با استراتژی های متفاوت هستند که برخی از افراد به اشتباه این دو روش را از هم نمیتوانند جدا کنند و یا بهتصور خویش با هم میآمیزند تا روش بهتری درست کنند. ولی هنگام اجرای استراتژی جدید خویش دچار سردرگمی و یا اشتباه میشوند و نمیتوانند دلیل زیان خویش را پیدا کنند. نمود این قضیه را، در بودن با سهام در زیان به راحتی میتوان مشاهده کرد. به نظر این معامله گران که سهامشان از حد ضررشان پایینتر آمده و یا سودشان در حال کاهش است، بودن با سهم از نظر استراتژی معکوس کار درست و عقلانیست، اما این تصور اشتباه اینان در رابطه با بازار است. معمولا این افراد استراتژی خریدشان با فروششان فرق میکند که زمینه ساز اصلی زیان است. استراتژی خرید و فروش باید واحد و وابسته به یک نوع تحلیل باشد. پیشنهاد میگردد برای تقویت و بهبود هنر معاملهگری، دوره سبک زندگی معامله گر را مشاهده کنید. [ads1]
معاملات مارجین چیست؟
معاملات مارجین چیست؟ تیم توکن باز قصد دارد تا کاربران خود را با مفاهیم گسترده ی دنیای ارز دیجیتال آشنا سازد. در مباحث قبل به توضیح بخشی از این دنیای گسترده اعم از: الگوریتم الیوت، نمودار شمعی یا کندل استیک، مکدی در تحلیل تکنیکال و …. پرداختیم. در این مبحث قصد داریم به توضیح معاملات مارجین بپردازیم.
مفاهیم کلی :
مارجین چیست ؟
باید بدانیم که مارجین و معاملات آن، این امکان را به کاربران ارزهای دیجیتال می دهد که با دریافت نوعی وام از کارگزار قدرت خرید خود را بالا برده و افزایش دهند. یک معامله گر ارزهای دیجیتال قادر است با اخذ وام در صرافی مد نظر توسط معاملات مارجین، دارایی خود را افزایش دهد.
باید بدانیم در معاملات مارجین اغلب با عنوان Leverage که همان اهرم فشار تلقی می شود روبه رو هستیم. لوریج یا اهرم ابزاری است که وسیله ی آن تریدر قادر است پوزیشن یا موقعیت خود را چندین برابر کند. لوریج یا اهرم به این معنی است که در معامله باز شده سود و زیان چندین برابر می شود.
به طور مثال: اگر یک تریدر پوزیشنی با مارجین 100 به وجود آورد سود و زیان این معامله ضربدر 10 خواهد شد. در دید اول اگرچه سود این معامله جذاب است، اما باید بدانیم در عین جذابیت بسیار پر ریسک خواهد بود، زیرا در اثر انجام مارجین امکان از دست رفتن سرمایه بسیار زیاد است.
معاملات مارجین چیست؟
معاملات مارجین در بازار رمز ارزها
معامله های مارجین به طور کلی نسبت به معاملات عادی بسیار پر خطر محسوب می شوند. البته باید بدانیم این ریسک در بازار رمز ارزها به مراتب فراتر از دیگر بازارهای سنتی است. تریدر ها در معاملات مارجین باید با توجه به نوسانات قیمتی بسیار حساب شده و دقیق عمل کنند زیرا مدیریت در این این معاملات بسیار حیاتی و ضروری است.
لازمه ی ورود به این معاملات کسب مهارت های نسبتاً قوی در مباحث تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال است. ضمن آنکه پیش از ورود به این معاملات باید رمز ارز مد نظر را به خوبی شناسایی کرده باشند.
چگونگی انجام مارجین تریدینگ
لازم است بدانیم که برای انجام یک معامله ی مارجین، نباید تمام سرمایه معاملات خلاف جهت روند را درگیر کرد و تنها به بخشی از آن اکتفا کرد. به این بخش از سرمایه مختص شده به معامله Margin گفته می شود.
زمانی که تریدر تصمیم خود را مبنی بر اختصاص آن مقدار از سرمایه خود را بگیرد و به یک معامله مارجین اختصاص دهد، وارد مرحله بعدی یعنی مشخص و تعیین کردن اهرم یا لوریج می شود. اهرم یا لوریج، ضریب تعیین مارجین است. بدین صورت که کاربر چه مقدار می خواهد از مارجین استفاده کند.
به طور مثال: اگر یک تریدر 100 دلار مختص به یک معامله ی مارجین کند و قصد داشته باشد که سرمایه خود را به 1000 دلار افزایش دهد، باید لوریج یا اهرم خود را بر روی 10 تنظیم کند. مارجین تریدینگ قادر است در دو پوزیشن Short و long انجام پذیرد.
بدین صورت که معاملات لانگ همچون معاملات معمولی و با تصور آنکه قیمت افزوده می شود، تریدر به آن ورود می کند و با صعودی شدن قیمت، تریدر سود خود را از این معامله دریافت می کند. در مقابل، برخلاف معاملات لانگ، در معاملات شورت، تریدر پیش بینی می کند که قیمت رمز ارز مورد نظر دچار ریزش و افت خواهد شد. بنابراین اقدام به گرفتن پوزیشن شورت می کند و در صورت ریزش رمز ارز مد نظر سود خود را از معامله به دست می آورد.
اما چیزی که تریدرها باید به آن توجه کنند این است که درصورتی که روند حاصله خلاف جهت پیش بینی تریدر باشد، کارگزار قادر است که با بالا رفتن ضرر معامله و رسیدن به قیمت از پیش تعیین شده، کل معامله را در جهت باز پس گیری قرض یا وام دریافت شده از سمت تریدر ببندد که در این صورت کال مارجین رخ می دهد.
تفاوت مارجین با حالت معمولی
تفاوت اصلی مارجین با حالت معمولی آن است که در حالت معمول، با خرید یک رمز ارز در بازار صاحب آن خواهید بود. زیرا هزینه ی آن رمز ارز را پرداخته نموده اید و بدهکار کسی نیستید. اما در حالت مارجین تریدر برای انجام معاملات خود از کارگزار به نوعی وام یا قرض دریافت کرده که در این صورت بدهکار خواهد بود و مالکیتی بر روی دارایی نخواهد داشت مانند هر وام دریافتی، مارجین را هم در پایان معامله ی خود باید تسویه کنید.
به طور کلی در معاملات مارجین، کاربر فقط ارزش دارایی را معامله خواهد کرد و مالکیتی بر روی آن نخواهد داشت.
این گونه معاملات مارجین به معاملات CFD نیز معروف است.
بنابراین باید این موضوع را نیز بدانیم، زمانی که کاربر مالک دارایی نباشد، مالیاتی هم به آن تعلق نمی گیرد.
معاملات مارجین چیست ؟
انواع معاملات مارجین
برای صورت پذیری معاملات مارجین به طور کلی می توان از دو روش بهره جویی کرد که عبارتند از:
حالت خرید استقراضی:
در این حالت (لانگ پوزیشن) معاملات خلاف جهت روند همچون حالت معاملات عادی عمل می کند. بگونه ای که خرید در هنگام نزولی بودن صورت پذیرفته و در هنگام صعودی شدن قیمت به فروش می رسد. در خرید استقراضی تصور بر صعود قیمت رمز ارز، برای کسب سود است.
حالت فروش استقراضی:
در این حالت بر خلاف حالت قبلی، معامله گر زمانی به سود دست خواهد یافت که روند قیمت نزولی باشد. ضمن آنکه در این شرایط معامله گر به فروش رمز ارزهایی می پردازد که فعلا مالکیت آن ها را ندارد.
کال مارجین
کال مارجین به وضعیتی اطلاق می شود که میزان ضرر و زیان در یک معامله مارجین بیش از حد مجاز (30% وجه تضمین اولیه) شده و کارگزار قادر است که با بالا رفتن ضرر معامله، کل معامله را در جهت باز پس گیری وام دریافت شده از سمت تریدر ببندد که در این صورت به آن Call Margin گفته می شود.
تریدری که در وضعیت مارجین کال قرار دارد، ملزم است تا حداکثر یک ساعت پس از شروع به کار بازار( فارکس) وجه جبران کننده را به حساب عملیاتی خود واریز نماید یا به میزان لازم پوزیشن های خود را آفست کرده یا ببندد.
معاملات مارجین چیست؟
زمان در معاملات مارجین
در معاملات مارجین زمان سررسید وجود ندارد و کاربر تا زمانی که تمایل و نیاز داشته باشد قادر خواهد بود با پرداخت بهره، پوزیشن خود را باز نگهداری کند. اما چیزی که باید به آن دقت و توجه نمود، میزان ضرر و زیان در معامله ها است.
اگر میزان ضرر و زیان حاصله به موجودی کاربر نزدیک باشد، نیازمند باز نگه داشتن پوزیشن و افزایش موجودی اولیه است تا ریسک و خطر معامله به حداقل برسد.
مزایا و معایب
معاملات مارجین نیز دارای مزایا و معایبی است، که در ذیل به طور مختصر به شرح آن ها میپردازیم.
مزایا:
•چندین برابر شدن سود حاصله از معاملات
•امکان توزیع سرمایه
•گرفتن چندین پوزیشن به صورت همزمان
•در صورت داشتن یک حساب مارجین تریدر ها قادرند بدون نیاز به مبلغ های سنگین فوراً یک معامله را شروع کنند.
دیدگاه شما