اصول اولیه MACD


ژاپنی ها به بدنه اصلی “جیتای” و سایه بالا “اوواکاکه” و به سایه پایینی “شیتاکاگه” میگویند

نمودار شمعی Candlestick Chart

بیش از دویست سال است که ژاپنی ها نمودارهای شمعی را می شناسند، اما پس از گسترش بازارهای مالی، محبوبیت آن در سراسر جهان افزایش یافت. در ابتدا ژاپنی ها نمودارهای شمعی را برای بررسی میزان تغییرات قیمت کالاها به ویژه برنج به کار می بردند.

هر معامله گری در زمان کوتاهی می تواند روش تحلیل و کاربرد این نوع نمودار را فراگیرد و چون تفسیرهای آن به آسانی در ذهن نقش می بندد، بررسی نمودارهای شمعی جذابیت بسیاری پیدا کرده است.

به مانند نمودارهای میله ای، بالاترین و پایین ترین قیمت به ترتیب در سر و ته هر شمع نشان داده می شود. هر نمودار شمعی دارای یک بدنه است که قیمت های باز و پایانی به وسیله ان مشخص می گردد ( رنگ بدنه ) در واقع هر شمع از دو بخش بدنه و سایه ساخته شده است.دامنه نوسانات قیمت برای هر دوره زمانی مشخص، به وسیله سایه ها قابل تشخیص است و بدنه شمع فاصله بین قیمت باز و پایانی را روشن می کند.

ژاپنی ها به بدنه اصلی “جیتای” و سایه بالا “اوواکاکه” و به سایه پایینی “شیتاکاگه” میگویند

اگر قیمت پایانی از قیمت باز کمتر باشد (شمع کاهشی)، بدنه شمع معمولا توپر یا سیاه نمایش داده می شود، اما اگر قیمت پایانی از قیمت باز بیشتر باشد ( شمع افزایشی)، بدنه شمع معمولاً سفید رنگ یا توخالی دیده می شود.

بدنه شمع نقش مهمی در برداشت معامله گران از وضعیت بازار دارد زیرا هرچه بدنه شمع نسبت به سایه ها بلندتر باشد، فشار خرید یا فروش را نشان میدهد، اندازه سایه و بدنه معیار مهمی برای تعیین انتظارات و قدرت یا ضعف بازار است.

به طور مثال اگر شمع بدنه بلند و توخالی و به طور نسبی سایه های کوتاه تری داشته باشد، بیانگر شدت تقاضای بازار است.

آموزش | دوشنبه 9 مهر 1397 | 1626 بازید

10 قانون تحلیل تکنیکال جان مورفی

1 – نمودار بلندمدت را بررسی کنید تحلیل نمودار قیمت را با نمودارهای چندساله در تایم فریم هفتگی یا ماهانه آغاز کنید. نمودار بلندمدت بازار مانند یک نقشه بزرگ از بازار است که با بررسی آن می‌توان نگاه بلندمدت بهتری روی بازار داشت. پس از اینکه نمودار بلندمدت را بررسی کردید، نمودار را در تایم فریم روزانه و یا چند ساعتی مشاهده کنید. صرفا نگاه کردن به نمودار کوتاه‌مدت قیمت، می‌تواند فریب‌دهنده باشد و حتی اگر شما قصد دارید معامله کوتاه‌مدتی انجام دهید، اگر روند بلندمدت یا میان‌مدت را نیز در قرار بگیرید، عملکرد بهتری خواهید داشت. 2 – روند را تشخیص دهید و با آن به پیش بروید روندهای بازار در اندازه‌های مختلف وجود دارند، بلندمدت، میان‌مدت و کوتاه‌مدت. شما باید بدانید که در چه بازه‌ای قصد معامله دارید تا نمودار مناسب را انتخاب کنید و اطمینان حاصل کنید که در مسیر روند معامله می‌کنید. در روند صعودی، در کف‌ها بخرید و اگر روند نزولی است، در هنگام رشد قیمت، دارایی را بفروشید. اگر در بازه میان‌مدت معامله می‌کنید، از نمودار روزانه یا هفتگی استفاده کنید. اگر معاملات روزانه انجام می‌دهید، از نمودارها در تایم فریم زیر 1 روز استفاده کنید (1 ساعته، 4 ساعته 6 ساعته و…). در هر شرایطی، روند را از نمودار بلندمدت تشخیص دهید و سپس از بازه‌ زمانی کوتاه‌مدت‌تر برای تشخیص نقطه مناسب ورود استفاده کنید. 3 – نقاط کف و سقف را بیابید سطوح حمایت و مقاومت را بیابید. بهترین محدوده برای خرید در بازار، نقطه حمایت و بهترین نقطه برای فروش، محدوده مقاومت است. محدوده حمایت، معمولا محدوده‌ی کف قبلی است که قیمت به آن واکنش نشان داده است. محدوده مقاومت نیز، معمولا محدوده سقف قبلی است و معمولا وقتی این محدوده شکسته می‌شود، یک پولبک به این محدوده اتفاق می‌افتد (یعنی قیمت یکبار دیگر به محدوده شکست مقاومت باز می‌گردد ولی مجدد به رشد ادامه می‌دهد). مطلب مرتبط را بخوانید: حمایت و مقاومت چیست؟ (همراه با تصویر) پس از شکست مقاومت، این محدوده شکسته شده به یک سطح حمایت تبدیل می‌شود (سقف قبلی به کف جدید تبدیل می‌شود). این موضوع در هنگام شکست حمایت نیز صادق است و حمایت شکسته شده به عنوان یک محدوده مقاومت تلقی می‌شود. 4 – میزان اصلاح قیمت‌ها را شناسایی کنید اصلاح قیمت در بازار، چه در روند نزولی و چه در روند صعودی معمولا باعث می‌شود میزان قابل‌توجهی از روند طی شده بازپس گرفته شود. شما می‌توانید اصلاح قیمت‌ها را بصورت درصد محاسبه کنید، به طور مثال یک اصلاح قیمت 50 درصدی معمولا یک اتفاق رایج در بازار است. حداقل اصلاح قیمت را یک سوم از روند طی شده و حداکثر اصلاح را دو سوم از آن می‌دانند. درصدهای فیبوناچی ریتریسمنت (Fibonacci Retracements) شامل 38 درصد، 62 درصد نیز ارزش زیر نظر گرفتن دارند. در هنگام پولبک در روند صعودی، نقطه خرید اولیه در محدوده 33 تا 38 درصد اصلاحی است. 5 – خطوط روند را بکشید خطوط روند یکی از ساده‌ترین و کارآمدترین ابزارها در تحلیل تکنیکال است. تنها چیزی که نیاز دارید کشیدن یک خط مستقیم از دو نقطه کف یا سقف در نمودار است. خطوط روند صعودی، با وصل کردن دو کف قیمت و خطوط روند نزولی با وصل کردن دو سقف شکل می‌گیرد. شکسته شدن خط روند معمولا باعث تغییر روند می‌شود و اغلب اوقات پس از اینکه یک روند تغییر کرد، یک پولبک به خط روند انجام می‌شود. در یک خط روند معتبر حداقل شاهد برخورد قیمت با سه نقطه از خط روند هستیم. هر چقدر طول خط روند طولانی‌تر باشد و هرچقدر برخوردهای قیمت با خط روند (بدون شکسته شدن خط) بیشتر باشد، این روند مهمتر خواهد بود. 6 – میانگین متحرک را دنبال کنید میانگین‌های متحرک (moving averages)، سیگنال‌های خرید و فروش بی‌طرفانه‌ای صادر می‌کنند. این ابزار به شما می‌گوید که آیا روند هنوز معتبر و برقرار است یا خیر و به شما کمک می‌کند تغییرات روند را بهتر تشخیص دهید. البته میانگین‌های متحرک آینده را به شما نمی‌گویند که آیا تغییر روند نزدیک است یا خیر. ترکیب دو میانگین متحرک، معمولا یک روش پرطرفدار برای یافتن سیگنال‌های خرید و فروش است. برخی ترکیبات پرطرفدار شامل میانگین متحرک 4 و 9 روزه یا 9 و 18 روزه یا 5 و 20 روزه هستند. (البته در بازارهای مختلف، میانگین‌های متحرک با تنظیمات مناسب باید به کار برده شود). سیگنال‌ها زمانی صادر می‌شوند که میانگین متحرک کوتاه‌مدت‌تر، میانگین متحرک بلندمدت‌تر را می‌شکند. همچنین عبور قیمت از میانگین متحرک 40 روزه به سمت بالا یا پایین خط، می‌تواند سیگنال‌های خوبی ارائه دهد. از آنجایی که میانگین‌های متحرک، اندیکاتورهای دنبال‌کننده روند هستند، بهترین زمان استفاده از آنها در هنگام وجود یک روند در بازار است. 7 – استفاده از اسیلاتورها را بیاموزید اسیلاتورها (Oscillators) به شما کمک می‌کنند نقاط اشباع خرید و اشباع فروش را تشخیص دهید. همانطور که میانگین‌های متحرک برای تایید تغییر روند در بازار به کار می‌رود، اسیلاتورها کمک می‌کنند تا بدانیم که آیا بازار به زودی تغییر خواهد کرد یا نه. دو اسیلاتور پرطرفدار RSI یا Relative Strength Index و همینطور اسیلاتور استوکاستیک (Stochastics) است. هر دوی این اسیلاتورها مقیاس 0 تا 100 دارند و در نرم‌افزارهای تحلیل تکنیکال، در پایین نمودارهای قیمت بصورت یک خط دارای نوسان می‌توان اضافه کرد. زمانی که RSI به بیش از 70 می‌رسد، اشباع خرید و زمانی که به کمتر از 30 می‌رسد، اشباع فروش وجود دارد. اما در استوکاستیک، اشباع خرید بالای 80 و اشباع فروش زیر 20 است. (منظور از اشباع، ازدیاد و وجود خرید یا فروش بیش از اندازه است) بیشتر معامله‌گران از بازه 14 روزه یا 14 هفته‌ای برای استوکاستیک و از بازه 9 روزه یا 9 هفته‌ای برای آر اس آی استفاده می‌کنند. واگرایی اسیلاتورها معمولا نشانه‌ای از چرخش بازار و تغییر روند است. اسیلاتورها در زمان عدم وجود یک روند (اصطلاحا محدوده رنج – range) مناسب هستند. از سیگنال‌های هفتگی می‌توان برای فیلترکردن سیگنال‌های روزانه و همینطور از سیگنال‌های روزانه می‌توان فیلترکردن سیگنال‌های داخل روز (intra-day) بهره گرفت. 8 – اخطارها را بشناسید از اندیکاتور MACD استفاده کنید. اندیکاتور میانگین متحرک همگرایی واگرایی (Moving Average Convergence Divergence) که در بین تریدرهای ایرانی با نام مکدی شناخته می‌شود، شامل میانگین متحرک و یک اسیلاتور برای تشخیص نقاط اشباع خرید و فروش است. یک سیگنال خرید زمانی صادر می‌شود که خط سریعتر، به بالای خط کندتر برسد و هر دو خط زیر عدد 0 باشند. سیگنال‌های هفتگی بر سیگنال‌های روزانه ارجحیت دارند. هسیتوگرام مکدی، تفاوت بین دو خط را نشان می‌دهد و از پیش، اخطارهایی زودهنگام نسبت به تغییر روند صادر می‌کند. دلیل نامگذاری هیستوگرام این است که از میله‌های عمودی برای نشان دادن تفاوت بین دو خط روند استفاده می‌شود. 9 – روندهای نامعتبر را تشخیص دهید از اندیکاتور ADX برای این منظور استفاده کنید. اندیکاتور Average Directional Movement Index یا به اختصار ADX با سنجش درجه روند به شما کمک می‌کند تا بدانید که آیا یک روند در بازار وجود دارد یا نه. رشد خط ADX نشان‌دهنده یک روند پرقدرت احتمالی و خط نزولی ADX اغلب اوقات نمایانگر نبود روند است. با وجود خط صعودی ADX باید از میانگین‌های متحرک استفاده کرد و اگر خط ADX نزولی بود، باید از اسیلاتورها بهره گرفت. بنابراین با رسم خط ADX و تشخیص مسیر آن، معامله‌گر می‌تواند سبک معامله مناسب در شرایط فعلی بازار را تشخیص دهد. 10 – حجم معاملات را نادیده نگیرید حجم معاملات یکی از مهمترین فاکتورها برای تایید یک رویداد است. حجم، زودتر از قیمت، چیزهای را به ما نشان می‌دهد و مهم است که در هنگام وجود روندها، شاهد حجم معاملات بیشتر در جهت حرکت روند باشیم. به عبارتی در یک روند صعودی، در هنگام صعود قیمت باید شاهد رشد حجم باشید. این افزایش حجم، نشان‌دهنده این است که سرمایه جدید وارد بازار شده و روند را پشتیبانی می‌کند. پس کاهش حجم در یک روند صعودی نشان‌دهنده ضعف روند و احتمال تغییر روند است.

حمایتها و مقاومتها، شرایط و هرچیزی که درباره آنها باید بدانید

resistance-and-support-feature

مقاومت و حمایت پراستفاده‌ترین بخشهای تحلیل تکنیکال هستند. آموزش هر سبک از تحلیل تکنیکال با یادگیری خطوط مقومت و حمایت شروع میشود. افراد زیادی در بازارهای مالی نام خود را تحلیل‌گر میگذراند و گاهی به آموزش دادن دیگران میپردازند در حالیکه در این بخش از تحلیل تکنیکال که پایه‌ای ترین بخش آن است ضعف دارند.

در این مقاله قصد داریم به آموزش کامل حمایتها و مقاومتها بپردازیم. شما بعد از خواندن این مقاله، تمام اصول خطوط مقاومت و حمایت را یاد میگیرید اما به این نکته توجه داشته باشید که یادگیری اصول به تنهایی کافی نیست و برای اینکه به مرحله حرفه‌ای برسید نیازمند تمرین بر روی نمودارهای مختلف هستید. برای نوشتن این مقاله از کتابهای مهمی از جمله کتاب جان مورفی و مارتین پرینگ که در بسیاری از آموزشها به عنوان مرجع در نظر گرفته میشوند استفاده شده است.

برای شروع آموزش این بحث، اول بهتر است درک درستی از بازار و بالاپایین شدن قیمتها پیدا کنیم.

عرضه و تقاضا

اگر با عرضه و تقاضا در بازارهای مالی آشنایی ندارید، درک آن به شما دید تازه‌ای میدهد. دیگر هیچ بالا و پایینی در نمودار را بدون دلیل نمیبینید و سعی میکنید عوامل حرکات بازار را تحلیل کنید. اصولا وجود مبحثی به نام تحلیل تکنیکال بر اساس مفهومی به نام عرضه و تقاضا شکل گرفته است.

بازار از چه چیزی تشکیل شده است؟

همه بازارها از عامل مهمی تشکیل شده‌اند که این عامل، چیزی نیست جز ما انسانها! شما با دیدن یک چارت و نمودار قیمتی، با چند خط و کندل معمولی مواجه نیستید بلکه در پشت صحنه آن انسانهای زیادی هستند که احساسات متفاوت دارند. گاهی با طمع مواجه میشوند گاهی با ترس و گاهی بنا به هردلیلی ارزی را میخرند و گاهی مفروشند.

زمانهایی وجود دارد که خبری بسیار بد مثل جنگ پخش میشود، یا رییس جمهور کشوری عوض میشود و یا سرمایه‌گذار مهمی توییتی را منتشر میکند. همه این مواقع تاثیری که مردم از این اخبار میگیرند باعث میشود جنسی را بفروشند و یا بخرند.

عرضه و تقاضا چیست؟

به نظر شما چرا قیمت طلا زیاد است؟ قطعا دلیل قیمت زیاد طلا رنگ طلایی آن نیست بلکه کمیاب بودن آن است. هرچیز کمیابی قیمت بالایی دارد و دلیل آن این است که عرضه آن بسیار کمتراز تقاضای مشتریان است .

عرضه وقتی است که جنسی توسط تولید کننده‌ای تولید میشود و تقاضا وقتی است که مشتریان خواهان آن جنس هستند و آن را تقاضا میکنند. برای مثال یکی از عواملی که باعث شده است قیمت بیت کوین اوج بگیرد این است که تعداد آن محدودیت دارد و روزی به پایان میرسد. این یعنی روزی عرضه آن به پایان میرسد و تنها تقاضا میماند!

قضیه عرضه و تقاضا در تمام قسمتهای زندگی وجود دارد. برای مثال وقتی شکر و روغن کمیاب میشوند، وقتی مردم خرید جنسی را تحریم میکنند و قیمت آن کاهش پیدا میکند، وقتی بیماری مثل کرونا در جهان به وجود میاید و جنسی مثل ماسک به جنسی حیاتی تبدیل میشود و عرضه آن بسیار کمتر از تقاضای آن است و قیمت آن افزایش میابد و …. عرضه و تقاضا مهمترین عامل برای تغییر قیمت هرچیزی است.

وظیفه یک تحلیل گر و سرمایه‌گذار، فهمیدن این موضوع است که یک جنس در چه زمانی و در چه قیمتی خواهان بیشتری دارد و در چه زمانی بیشتر فروش میرود و با پیشبینی درست و به موقع آن اقدام به خرید و فروش میکند و سود میبرد.

برای مثال در تصویر زیر توییت شخصی در چندین سال پیش زمانی که بیت کوین 8 دلار بود را میبینیم که اظهار پشیمانی میکند از اینکه 1700 عدد بیت کوین خود را بیشتر نگه نداشته تا در قیمت 8 دلار بفروشد! اگر او این تعداد بیت کوین خود را در قیمت 60 هزار دلار داشت چقدر ارزش داشت؟

حالا که با مفهوم عرضه و تقاضا بهتر آشنا شدیم یک قدم دیگر جلو میرویم.

حمایتهای و مقاومتها

دو دسته خطوط در تحلیل تکنیکال وجود دارد که در نمودارها کشیده میشوند:

  • خطوط استاتیک
  • خطوط داینامیک

خطوط استاتیک خطوطی هستند که همواره در طول زمان روی یک قیمت هستند و ثابت هستند. مثلا همیشه سه هزار دلار برای بیت کوین یک خط حمایتی و مقاومتی است و این خط در طول زمان بالا یا پایین نمیشود.

خطوط داینامیک خطوطی هستند که محل آنها در طول زمان تغییر میکنند. یک نمونه از این خطوط که بسیار پر استفاده هستند خط روند است.

در ادامه به تعریف و روش رسم این دو نوع خط میپردازیم.

حمایتها و مقاومتهای استاتیک

در بسیاری از کتابها حمایتها در نمودار، محل خریدهای مشتریان و مقاومتها محل تجمع فروشهای فروشنده‌ها تعریف شده است. به این معنی که هرگاه قیمت به مقاومت برسد فشار فروش زیاد است و احتمالا قیمت از آن خط برمیگردد. (شکل زیر)

درست برعکس این قضیه هرگاه به یک خط حمایتی برسیم در آنجا فشار خرید زیاد است و احتمالا در آن ناحیه قیمت بالا میرود.(شکل زیر)

حالا که کمی با حمایتها و مقاومتهای استاتیک آشنا شدیم بهتر است بدانیم که چرا خطوط حمایت و مقاومت به وجود می‌آیند.

چرا حمایت و مقاومت در نمودار به وجود می‌آیند؟

برای همه ما زمانهای زیادی پیش آمده که جنسی را در قیمت مناسبی نخریدیم و فرصت را از دست داده‌ایم. در این زمان دو حالت برای ما پیش میاید:

  • یا جنس را در قیمت بالاتر میخریم
  • یا منتظر میمانیم که شاید قیمت دوباره به قیمت از دست رفته برگردد

مورد دوم دقیقا همان دلیلی است که باعث به وجود آمدن سفارشهای خرید بسیاری در ناحیه خاص میشود. وقتی قیمت به حمایت قبلی برمیگردد افرادی که شانس خود را برای خرید در فرصت قبل از دست داده بودند، فرصتی جدید برای خرید به دست می‌آورند و سریعا اقدام به خرید میکنند.

برای مثال در بیت کوین یکی از حمایتهای قدرتمند که در بسیاری از مواقع قیمت را بر روی خود نگه داشته است ناحیه 3000 است. بارها وقتی قیمت ریزش شدید پیدا کرده است، در این ناحیه خریدارها قیمت را نگه داشته و به سمت بالا هدایت کرده‌اند.

برعکس همین قضیه برای مقاومتها نیز وجود دارد. برای مثال فرض کنید جنسی را داریم که قصد فروش آن را اصول اولیه MACD داریم. وقتی بهترین فرصت برای فروش جنس را در قیمت بالا از دست میدهیم دو حالت برای ما به وجود میاید:

  • یا جنس را در قیمت بالاتر میخریم
  • یا منتظر میمانیم که شاید قیمت دوباره به قیمت از دست رفته برگردد و بعد بفروشیم

برای مثال میتوانیم به نمودار atom/btc اشاره کنیم و مقاومتی که در ناحیه مقاومتی سبز رنگ شکل رفته است.

مقاومتها بعد از شکسته شدن به حمایت تبدیل میشوند

یک آپارتمان را تصور کنید که ما در طبقه سوم آن ساکن هستیم. کف آپارتمان ما در اصل سقف کسی است که در طبقه دوم زندگی میکند و سقف ما کف ساختمان کسی است که در طبقه بالایی زندگی میکند.

این ترتیب در نمودار نیز وجود دارد و لازم است به آن توجه شود. اگر قیمت موفق شود مقاومتی را بشکند از آن پس آن مقاومت تبدیل به حمایت میشود و هرگاه قیمت دوباره به آن خط برگردد افرادی سعی میکنند در آن ناحیه خرید کنند. برای مثال به نمودار بیت کوین که در تصویر زیر آمده است توجه کنید.

در یک نمودار حمایتها و مقاومتها همواره در حال تبدیل شدن به یکدیگر میباشند و هروقت دیدیم خط مهمی شکسته شد، از آن به بعد نباید آن را رها کنیم.

قدرت یک خط مقاومت و حمایت چگونه تشخیص داده میشود؟

اگر به نمودار و سطوحی که تشکیل میدهد نگاه کنید، احتمالا خطوط بسیار زیادی را پیدا میکنید که قیمت در آنها واکنش نشان میدهد. در این مواقع نیاز است عواملی را در نظر بگیریم که با استفاده از آنها تشخیص بدهیم قدرت و اهمیت کدام یک از این سطوح بیشتر است.

البته این نکته را باید در نظر گرفت این عوامل کاملا تجربی به دست آمده است و هیچگاه نمیتوان به طور دقیق قدرت و اهمیت سطحی را مشخص کرد.

به صورت کلی عواملی که اهمیت یک مهمه را مشخص میکنند را میتوان در این عوامل خلاصه کرد:

  • اعداد رُند از نظر روانشناسی مغز ما به پذیرش اعداد رند بیشتر تمایل دارد. برای مثال معمولا ما عدد 100 را به عدد 97 بیشتر ترجیح میدهیم. این قضیه در بازارهای مالی نیز صدق میکند. خطی که برروی عددی رند مانند 5، 10، 100 و… قرار گرفته ناخودآگاه برای معامله‌گران باارزش تر است.
  • چند بار باعث تغییر روند شده است قیمت مدام از زوند صعودی به نزولی و برعکس تغییر حالت اصول اولیه MACD میدهد. وقتی تغییر روند اتفاق میافتد که جای فروشنده‌ها و خریدارها عوض میشود. در حمایتها و مقاومتها آن خطی ارزش بیشتری دارد که بیشتر از خطوط دیگر باعث عوض شدن تصمیم معامله‌گران شده است. معمولا رد شدن از این خطوط قدرت زیادی را میطلبد.
  • با چه قدرتی قیمت را نگه داشته است کوهنوردی را تصور کنید که ارتفاع قصد فتح قله‌ای را دارد. هزچه این ارتفاع بیشتر باشد کوهنورد برای فتح آن انرژی بیشتری نیاز دارد. و هرچه به قله نزدیکتر میشود از انرژی او کاسته میشود. برای مثال اگر قله 100 متر ارتفاع داشته باشد کوهنورد زمانی که به قله میرسد انرژی کمتری دارد تا زمانی که قله تنها 10 متر ارتفاع دارد. در بازارهای مالی هم این نکته صدق میکند. هرچه قیمت از فاصله کمتری به سمت مقاومتی حمله کند توانش برای شکستن آن بیشتر میشود. هرچقدر قیمت دفعات بیشتری موفق بشود این حمله‌ها را دفع کند اهمیت و قدرت بیشتری دارد.

این عوامل مثل امتیاز میمانند. هرچقدر خطی امتیاز بیشتری کسب کند قدرت و اهمیت بیشتری دارد.

خظوط داینامیک

به طور کلی خطوطی داینامیک هستند که شیب داشته باشند و در طول زمان محل آنها تغییر کند. میتوانیم خط‌های روند (trendline) و خطوط میانگین (ma) را مثال بزنیم.

قبل از توضیح خطهای روند نخست باید مفهوم روندهای نزولی و صعودی را بهتر درک کنیم.

روندهای نزولی و صعودی

تمام قسمتهای نمودار از قله‌ها و دره‌ها (high and lows) ساخته شده است. گاهی این قله ها و دره‌ها به ترتیبی منظم چیده میشوند و گاهی نامنظم. نوع قرار گرفتن این قله‌ها و کفها روندهای نزولی و صعودی را مشخص میکند.

چه زمانی روند صعودی و نزولی شکل میگیرد؟

روند صعودی زمانی شکل میگیرد که هر دره و یا کف بالاتر از کف یا دره قبلی باشد. در این زمان وقتی این کفها را به هم دیگر متصل کنیم خط روند صعودی به وجود میاید درست مانند شکل زیر:

روند نزولی درست برعکس روند نزولی است و زمانی شکل میگیرد که هر قله و یا سقف پایین‌تر از قله و یا سقف دیگر باشد. در این زمان وقتی این قله‌ها و سقف‌ها را به همدیگر متصل کنیم روند نزولی شکل میگیرد. مانند شکل زیر:

مهم ترین دلیلی که یک خط به عنوان خط روند در نظر گرفته شده است این است که آن خط چندین بار برخورد یا اصطلاحا تاچ شده است. شرط اولیه برای اینکه یک خط، خط روند باشد اتصال دو نقطه است اما این خط سوم است که به خط روند اعتبار میبخشد.

پیدا کردن خطهای روند جزئی مهم از تحلیل تکنیکال هستند. پیدا کردنشان ساده به نظر میاید اما گاهی خطوطی را در نظر میگیریم که به نظر درست هستند اما به راحتی قیمت آنها را میشکند.

رسم خط روند بیشتر از اینکه از قوانینی ساده تشکیل شده باشد باید چیزی باشد که اکثریت معامله‌گران اعتبار آن را قبول داشته باشند. بنابراین رسم خط روند صحیح، کاری چالشی است. در مقاله رسم خط روند به صورت کامل و جامع به نحوه رسم یک خط روند معتبر پرداخته شده است.

رسم کانال

رسم کانال در تحلیل تکنیکال یکی از تکنیکهای کاربردی برای تسخیص جهت بازار میباشد. یک کانال زمانی شکل میگیرد که قیمت میان دو خط موازی که یکی از این خطوط، خط روند معتبر باشد قرار بگیرد. در این مواقع زمانی که قیمت به ضبع پایین میرسد معامله گران اقدام به خرید میکنند و زمانی که به ضلع بالایی میرسد میفروشند.

در مقاله آموزش رسم کانال و روش دریافت سیگنال با استفاده از آن به طور کامل به بحث کانالها و روش رسم آنها به زبان ساده پرداخته شده است.

برای نمونه در تصویر زیر یک کانال صعودی را میتوانید مشاهده کنید. این کانال بعد از پیدا شدن خط روند صعودی کشیده میشود.

آموزش تحلیل حجمی فارکس 1 : اصول اولیه

دکتر تئودن ، ( نام مستعار ایشون ) یک تحلیل گر فارکس و اسکالپر حرفه ای در یکی از بانکهای آمریکا (احتمالا جی پی مورگان) مشغول به کار هست که یه مدت در گروه های تلگرامی در حال کمک و مشاوره بود منتها به دلیل حاشیه هایی که براش ایجاد شد ایشون تصمیم به کناره گیری کردن از دنیای مجازی کرد.

اگر تمایل به ارتباط با ایشان دارید از طریق تلگرام با ایدی bahramrad@ که دست یه نفر واسط هست میتوانید با ایشان در ارتباط باشید.

ضمنا بین اساتید کاربلد که رایگان تدریس میکنن و خیلیا ازشون نتیجه گرفتن اینها بشدت توصیه میشه:

استاد گلشاهیان ( برای شروع فارکس از ابتدا عالیه ) توی یوتیوب دوره های ایشون هست

استاد سعید خاکستر ( سبک پرایس اکشن تیرکس)

آمینو ( محمد دهقان ) (دوره پرایس اکشن و فراکتال ایشون استثنا داره)

استاد کریس کاپره ( برای ایچی موکو و پرایس اکشن )

استاتید خارجی هم از اینها میشه گفت که توجه کنید ترکیب سبک عرضه و تقاضا با البروکس بشدت پیشنهاد میشه:

البروکس : پرایس اکشن کلاسیک

سم سیدن : پرایس اکشن سبک عرضه و تقاضا

مایکل هادسون : سبک ICT مخفف ( inner circle traders) که ایشون برنامه نویس الگوریتم بازارهای مالی بانک بودن و سبک ایشون در حال حاضر یکی از سود ده ترین سبکهاست که در فضای مجازی خیلی جنجال کرده.

یه لیستی از کانالهای تلگرامی که منابع آموزشی رایگان بسیار زیادی گذاشتن براتون میزارم:

t.me/saeidkhakestar ( کانال دوره های استاد خاکستر)

کانال استاد گلشاهیان : t.me/rzgtrader

پست قبلی در مورد تحلیل حجمی و قدرت اون حسابی صحبت کردیم اما برای حرفه ای شدن و توانایی استفاده از این تحلیل باید بمرور تمرین و اطلاعات بیشتری کسب کنید اگه با تحلیل حجمی آشنایی ندارید آموزش تحلیل حجمی مقدماتی رو بخونید.

و خب اگه میخواید کلا با تحلیل ها آشنا بشید اینو بخونید : آموزش تحلیل در فارکس

برای شروع اما یه صحبتی داشته باشم که دق و دلیه خیلی از اساتید واقعی و دلسوز بازارهای مالیه و اونها گفتن منم موظف هستم بگم :

وقتی بحث فارکس پیش میاد چیزی که تو ذهن همه هست اول اینه که خب ایول یه سیستم یا اندیکاتوری پیدا میکنم میشینم پای نمودار و شروع میکنم به پول درآوردن

اندیکاتور اصلا یعنی همین که بهم بگه کی بخر کی بفروش

اینجور افراد اول میرن نمودار رو با اندیکاتورهای مختلف میزارنو میشینن پاش بعدش که همه اندیکاتورهای اینترنت رو تست کردن نفهمیدن داستان چیه میرن تو فروم ها و گروه ها از بقیه تقلید میکنن روشهای اونها رو هم پیاده میکنن

بعدش نتیجه نمیبینن و ماحصل این همه تلاش و منابع و پول خرج کردن آخرش پولشونو میبازن و از بازار خارج میشن . ( اگه سراغ پکیج آموزشی هم برن که دیگه بدتر )

میدونید اشتباهشون چیه؟ دیدگاه اشتباه!!

چون تمام توجه اونا رو تحلیل تکنیکال ، اندیکاتور و سیگنال گیریه و این سیستم ها رو به دید اشتباه نگاه میکنن به چشم یه ربات

اینکار اشتباهه وقتی شما به اطلاعاتی که اندیکاتور بهتون میده تکیه کنید انگار روی شانس تکیه کردید

بجای اینکار باید اول بدونیم بازار چطوریه و اصلا اندیکاتور داره چی میگه بما اگه چیزیو نشون میده منظورش چیه

باید بدونیم عرضه و تقاضا هستش که بازار رو حرکت میده ، ما باید تمام اندیکاتورها و اطلاعات رو به زبان عرضه و تقاضا ترجمه کنیم.

تحلیل حجمی و فاندامنتال نباشه تحلیل تکنیکال میشه شانس و باید این سه تا رو با هم ترکیب کنید تا ریسکو بیارید پایین و موفق بشید

باید مفهوم حجم و عرضه و تقاضا رو بدونید تا بتونید دست بازارگردانها رو بخونید و ازشون رکب نخورید

ما بموقعش سراغ تحلیل تکنیکال میریم اما قبلش باید اصول بازار رو بدونیم و برای شروع یه سری اصول رو تعریف میکنیم که بطور مداوم ازش استفاده میکنیم :

اصل 1 : تحلیل حجمی هنره نه علم :

خواندن نمودار و تحلیلش یک جور هنره و تکنیک یا نرم افزاری نیست که شما بتونید با اون کسب سود کنید اگه اینطوری بود خیلی قبل از شما اینکارو میکردن

و شما اگه بخواید از فارکس سود کنید باید وقت بزارید و تلاش کنید ، فارکس ظاهرا خیلی آسونه که آدم میگه میشینم پشت سیستم و دو تا اندیکاتور میریزمو پول پارو میکنم اگه اینجوری بود خیلیا اینکارو میکردن بازار فارکس مخصوصا با توجه به اینکه خیلی ریسکش بالاست نیازمند نظم ، وقت زیاد گذاشتن و تمرکزه و صد البته اینکه قبول کنید ضررهاشو.

تحلیل حجمی یه کار ذهنیه و توی اون ما با در نظر گرفتن قیمت و حجم مربوط به هر قیمت تشخیص میدیم که قیمتی که تغییر کرده واقعا تغییر کرده یعنی تایید شده یا نه کاذبه و رد شده اگه واقعیه وارد معامله میشیم اگه نه وارد نمیشیم و صبر میکنیم و در عین حال با بررسی حجمها چک میکنیم که قدرت پیدا کرده یا داره ضعیف میشه

اصل 2 : صبوری و صبر کردن :

بازارهای مالی مثل یه تانکر بزرگ نفت روی دریاست ، هیچوقت یهو تغییر جهت نمیده و همیشه بمرور و از طریق نمودار شمع سیگنال میده که تغییر روندش اصلاحیه یا واقعی و این کار اصلی ماست که بفهمیم اصلاحیه یا واقعی ، سود و ضرر ما همینه در واقع ما تنها چیزهایی که باید بفهمیم اینه که روند اصلاحی داره تغییر میکنه یا واقعا داره تغییر میکنه

حالا یه مثالی میزنم ، یه روز افتابی رو اصول اولیه MACD در نظر بگیرید یهو هوا ابری میشه و بارون میاد اولش نم نم بعدش شدید بعدش بارون نم نم میشه ، قطع میشه هوا ابری و دوباره آفتاب میشه

این مثال بارز تغییر رونده ، هیچوقت ناگهانی تغییر نمیکنه بخواد واقعا تغییر کنه سیگنالی میده بعدش تغییر میکنه

روند نزولی رو در نظر بگیرید ، در این موقع که همه دارن میفروشن ، نشانه هایی از خرید بالقوه میبینید و فروشندگان تحت تاثیر خریداران قرار میگیرن بعضی فروشنده ها مقاومت میکنن به امید اینکه قیمت پایین تر بره یه مقدارم میاد پایین اما شروع میکنه به تغییر روند و صعودی شدن این یه سریا از فروشنده ها رو میترسونه اما قبل بازیابی بازم یه مقدار میره عقب تر و با ترسیدن فروشنده ها آماده بالا رفتن میشه چون داره آخرین فروشنده ها رو جمع میکنه آماده روند صعودی میشه و میره بالا

اینو یادتون باشه هر وقت روند نزولیه یعنی اکثرا فروشنده هستن و هر وقت صعودیه یعنی اکثرا خریدارن وقتی بازار از خریداران اشتباع بشه تغییر جهت میده رو به پایین و وقتی از فروشنده ها اشباع بشه میره رو به بالا

بازار هیچوقت متوقف نمیشه بعدش تغییر جهت بده همیشه خریداران و فروشندگان هستند که باید اول کنده بشن و همینه که کانال خنثی رو درست میکنه اینجاست که مقاومت و حمایت ابزارهای کاربردی ما میشن

نکته اخلاقی اینه ما هیچوقت تا یه سیگنال میبینیمسریعا تصمیم نمیگیریم و یهو اقدام نمیکنیم بلکه صبر میکنیم تا سیگنال دوم بعدش وارد میشیم مثال هوای بارونی رو یادتون باشه

وقتی شما چای رو میرزید رو زمین ، نمیتونید یکباره جمعش کنید اول یه بار روش دستمال میزارید آبش جمع بشه و بار دوم تمیزش میکنید و اونموقع هست که کار کامل میشه بازار هم همینه پس صبور باشید چون تغییر از یه شمع شروع نمیشه و باید حتما تایید بشه

اصل 3: همشون بهم مربوطن :

یکی از مباحثی که افراد با هم درگیرن راجع به حجم اینه که حجم و حتی نمودار یک بروکر با نمودار یه بروکر دیگه فرق داره و آیا این برای تحلیل مشکلی ایجاد نمیکنه؟ جوابش اینه که نه چون شاید اطلاعات بروکر شما 90 درصد درست نباشه اما 70 درصد که هست و دقتش اهمیتی نداره و با هر بروکری که باشید میتونید اطلاعاتو آنالیز کنید و اینکه حجم زیادیه یا کمه ملاکش اینه که با حجمهای قبلی و بعدی مقایسه بشه .

در واقع ما نیاز به مقادیر دقیق نداریم همین که حدودا تشخیص بدیم کافیه

اصل 4 : تمرین و تمرین و تمرین :

تحلیل فارکس یک مهارته و مثل رانندگی و هر مهارت دیگه برای اینکه توش خبره شید باید تمرین کنید و وقت و زمان بزارید براش ، از شکست نترسید وهر تئوریو اطلاعات رو روی کاغذ بیارید و کار کنید مطئن باشید بعد از مدتی حرفه ای میشید خیلیا دارن یواشکی و بدون درج نام تو کشورهای مختلف از فارکس پول درمیارن و صداشم در نمیارن

اصل 5 : استفاده از تحلیل تکنیکال و فاندامنتال در کنار این تحلیل:

در کنار تحلیل حجمی ، تحلیل تکنیکال ابزارهای قدرتمندی مثل حمایت و مقاومت و اندیکاتورهایی داره مثل macd

اینم بگم که ما برای تحلیل بازار تو یه بازه زمانی از سه روش با هم اتفاده میکنیم و همین باعث کاهش شدید ریسک و سود دهی بالا میشه اما زمان بر و نیازمند وقت و تلاشه که شما هر کاری هم بخواید بکنید باید زمان و وقت بزارید

اصل 6 : تایید یا رد :

تو تحلیل حجمی ما فقط دنبال دو تا چیز هستیم اینکه تغییرات قیمت توسط حجم تایید میشه یا رد میشه

پس ادامه رفتار قیمت تایید میشه اگه نه سیگنال اینو میده که تغییری تو راهه و این تغییری که کرده موقتیه

اما بطور کلی ما اونموقع هایی که حجم از یه مقداری که میانگین تعیین میشه میره بالاتر رو بهش توجه میکنیم و جدی میگیریم تغییراتو توی اونموقع

چارلز داو، پدر تحلیل تکنیکال و اصول تحلیل تکنیکال

چارلز داو، پدر تحلیل تکنیکال و اصول تحلیل تکنیکال

زندگی نامه چارلز داو

از نگاه چارلز داو، بازارهای مالی جایگاه مهم و جذابی برای کسب درآمد و تولید ثروت محسوب می‌شود. سرمایه گذاری در بازارهای مالی و خرید و فروش سهام از قید و بند زمان و قوانین دست و پاگیرمعاملاتی رها شده است. و به خاطر اینکه موقعیت‌های کسب درآمد مناسبی ایجاد می‌کند. افراد زیادی را به سمت خود جذب کرده است؛ اما از طرفی فعالیت در بازار بورس و خرید و فروش سهام مستلزم پذیرش ریسک بالاتری نیز هست. با آموزش دیدن و کسب علوم مرتبط با بازار بورس مانند روش های مختلف تحلیل، مدیریت سرمایه، روانشناسی بازار، تابلوخوانی و… می‌توان ریسک معاملات را به شدت پایین آورد. در سال‌های اخیر فعالیت‌های زیادی برای درک بهتر رفتار بازارهای مالی وپیش بینی رفتار آینده آن‌ها صورت گرفته و روش‌های مختلفی برای تحلیل این بازارها ایجاد شده است. مهمترین آن‌ها تحلیل بنیادی یا فاندامنتال (fundamental analysis) و تحلیل تکنیکال (technicalanalysis) است. امروزه تحلیل تکنیکال بسیار رواج یافته و یکی از اصلی‌ترین روش های تحلیل بازارهای مالی در عصر حاضر است. به طوری که معامله گران بازار فارکس با گردش مالی روزانه بیش از ۵ تریلیون دلار و بازار بورس جهانی، به شدت از تحلیل تکنیکال برای پیش‌بینی روند آتی قیمت ها استفاده می‌کنند. به عنوان یکی از اصلی‌ترین روش‌های تحلیل بازار بورس در کلاس های آموزش بورس اوراق بهادار به افراد آموزش داده می‌شود.

چارلز داو پدر علم تحلیل تکنیکال

پیشینه تحلیل تکنیکال به حدود دو سده قبل برمی‌گردد. زمانی که یک تاجر برنج در کشور ژاپن از نمودار شمعی برای پیش‌بینی قیمت برنج استفاده می‌کرد. اما تحلیل تکنیکال به شکل امروزی و مدرن برای نخستین بار در قرن ۱۹ میلادی توسط شخصی به نام چارلز داو با تشکیل نمودارهای قیمت سهام و بررسی آن‌ها و همچنین ایجاد قواعد و اصولی برای تحلیل این نمودارها شکل گرفت. برخی به اشتباه جان مورفی را پدر علم تحلیل تکنیکال می‌دانند. در حالی که خود ایشان در ابتدای کتاب تحلیل تکنیکال در بازار سرمایه از چارلز داو به عنوان پدر علم تحلیل تکنیکال یاد می‌کند. و نظریه و اصول او را به عنوان پایه‌های اصلی و بنیان تحلیل تکنیکال آموزش می‌دهد. در این مقاله قصد داریم به زندگینامه چارلز داو و اصولی که برای تحلیل تکنیکال بنیان نهاد بپردازیم.

زندگی نامه چارلز داو

چارلز داو پدر علم تحلیل تکنیکال

چارلز هنری داو (Charles Henry Dow) در ششم نوامبر ۱۸۵۱ در شهر استرلینگ در ایالت کنتیکت ایالات متحده آمریکا به دنیا آمد. پدر او کشاورز بود و در ۶ سالگی پدرش را از دست داد. در ۲۱ سالگی در روزنامه اسپرینگفیلد دیلی در ماساچوست مشغول کار شد.

شروع کار چالز داو به عنوان یک روزنامه نگار

چارلز داو به مدت سه سال یعنی تا سال ۱۸۷۵ در آن روزنامه به عنوان خبرنگار تحت مدیریت شخصی به عنوان ساموئل بولز مشغول کار بود. آقای بولز همیشه تاکید داشت که مقالات باید همیشه شفاف و با جزییات کامل باشد. بعد از آن به مدت دو سال در مجله پروویدنس استار واقع در ایالت رود آیلند به عنوان سردبیر شب مشغول به کار شد. البته پذیرفته شدن در این مجله به این سادگی‌ها نبود. مجله پروویدنس استار از مشهورترین و معتبرترین مطبوعات ایالت رود آیلند بود. و سر دبیر آن علاقه ای به استخدام پسری جوان وکم تجربه نداشت. ولی چارلز داو توانست با تجربه سه سال گذشته خود او را راضی کند. او در مدت کوتاهی موفق شد نوشتن مقالات تجاری مجله پروویدنس استار را برعهده بگیرد. در همین جا بود که با ادوارد جونز (edward jones) آشنا شد.

چارلز داو مطالب و اخباری در مورد چگونگی توسعۀ صنایع مختلف و چشم‌انداز آینده آن‌ها و سرمایه گذاری در املاک و مستغلات ارائه کرد که مخاطبان زیادی را به خود جذب نمود. اینگونه فعالیت‌های داو رئیسش را مجاب نمود. او را به همراه گروهی از بانکداران، برای تهیه اصول اولیه MACD گزارش در مورد استخراج نقره بفرستند. نتیجه این سفرها و گزارشات مجموعه مقالاتی در مورد کوه‌های راکی، سالن های رقص بوم تاون، شرکت های استخراج معادن و صنعت قمار که تحت عنوان (نامه های لیدویل) به چاپ رسید. و کتاب (چگونه در چند لحظه ثروتمند شوید) که در مورد سرمایه داری و سرمایه گذاری است شد.

سفر چارلز داو به نیویورک آغازی برتحلیل تکنیکال

سه سال بعد از شروع کار در پرویدنس به نیویورک رفت. تا ازقابلیت‌ها و ظرفیت‌های تجاری آن استفاده کند. او در مجله‌ی وال استریت کمرینن شروع به کار کرد. این یک مجله مالی بود. که اخبار مالی را به بانک ها و کارگزاری های بورس می‌داد. چارلز داو از ادوارد جونز برای همکاری دعوت می‌کند. از ویژگی های مهم ادوارد سرعت عمل او در تحلیل صورت های مالی بود. این دو با هم گزارشات مالی بی‌طرفانه و دقیقی از وال استریت ارائه می‌کردند. که مورد توجه عده زیادی قرار گرفت. چرا که سایر گزارشگران با گرفتن رشوه گزارشات خود را به نفع یا زیان عده‌ای تغییر می‌دادند.

روزنامه وال استریت ژورنال

در سال ۱۸۸۲ چالز داو و ادوارد جونز به همراه شریک دیگر خود به نام چارلز برگ استیریسر (Charles Bergstresser) که سرمایه گذار اصلی بود، شرکت داو جونز و شرکا را تاسیس کردند. در سال ۱۸۸۳ این شرکت اطلاعاتی تحت عنوان نامه بعد از ظهر مشتریان منتشر کرد. که شامل اطلاعات و اخبار مالی روز بود و به سرعت به هزار مشترک رسید. با گذشت چند سال در سال ۱۸۸۹ روزنامه وال استریت ژورنال (wall street journal) را منتشر کردند. و هدف آن را ارائه اخبار تاثیرگذار بر روی قیمت سهام و برخی کالا‌ها به صورت روزانه و کاملا عادلانه و بدون گرایش به سمت خاصی تعیین کرد. و به شدت به آن پایند بود.

چالز داو کیست؟

چارلز داو در سال ۱۸۹۹ باز نشسته شد. و در اواخر قرن ۱۹ میانگین صنعتی داو جونز (dow jones industrial average) را ابداع کرد. این شاخص در ابتدا میانگین قیمت ۱۲ شرکت بود. و به شدت مورد توجه فعالان بازار بورس قرار گرفت به طوری هم اکنون نیز از آن استفاده می‌شود. چارلز داو در سال ۱۹۰۲ در نیویورک در گذشت.

اصول تحلیل تکنیکال که چارلز داو بنا نهاد:

  1. همه چیز در شاخص‌ بورس لحاظ شده است.
  2. بازار سه نوع روند دارد.
  3. روند های بزرگ شامل سه مرحله هستند.
  4. شاخص ها باید یک دیگر را تایید کنند.
  5. حجم معاملات باید روند را تصدیق کند.
  6. روند‌ها تا زمانی که نشانه‌های قطعی بازگشت نمایان نشوند به حرکت خود ادامه می‌دهند.

به اعتقاد چارلز داو، همه چیز در شاخص لحاظ شده است.

چارلز داو معتقد بود در تحلیل تکنیکال نیازی به بررسی اخبار گوناگون و جمع آوری اطلاعات مختلف نظیر آنچه برخی از آمارگران انجام می‌دهند. و به بررسی قیمت کالاها، وضعیت نقل و انتقالات بانکی، حجم معاملات داخلی و خارجی و … می‌پردازند نیست. چرا که بازار همه فاکتورها را در قیمت ها لحاظ می‌کند. در تحلیل تکنیکال افراد می‌دانند بازار قادر به پیش بینی اتفاقاتی مانند بلایای طبیعی نیست. ولی مجموعه تمام این اتفاقات بر عرضه و تقاضا اثر می‌گذارد. در نتیجه برآیند تمام این نیروها خود را در قیمت‌ها نشان می‌دهد. تحلیل تکنیکال نیز فقط به بررسی قیمت ها می‌پردازد. حتما بخوانید: آموزش اندیکاتور MACD در تحلیل تکنیکال

بازار بورس سه نوع روند دارد.

  1. در روند صعودی قیمت ها، ممکن است بارها به سمت بالا و پایین نوسان کنند ولی برآیند آن دارای شیب مثبت است.
  2. در روند نزولی نیز بر قیمت ها نوسان دارند ولی برآیند آن دارای شیب منفی است.
  3. در روند خنثی برآیند قیمت ها نه رو به بالا و نه رو به پایین است.

از نظر چارلز داو که بنیانگذار تحلیل تکنیکال است، یک روند خود از سه روند دیگر تشکیل می‌شود.

روند اولیه

روند ثانویه

روند کوچک

از نگاه چارز داو، روندهای بزرگ داری سه مرحله اند.

در تحلیل تکنیکال چارلز داو روند اولیه شامل سه مرحله است:

  1. مرحله تراکم: در انتهای روند اتفاق می‌افتد. اگر روند نزولی باشد، زمانی که اخبار بدی که باعث کاهش قیمت ها شده بود، قدرت خود را از دست می‌دهند سرمایه گذاران باهوش انتهای روند را تشخیص داده و در این مرحله اقدام به ورود به بازار می‌کنند.
  2. مرحله مشارکت عمومی: زمانی که قیمت شروع به رشد می‌کند و تحلیلگران متوجه شده و وارد بازار می‌شوند.
  3. مرحله توزیع: زمانی که اخبار و تحلیل مثبت از بازار به سرعت و به صورت گسترده در همه جا پخش می‌شود. در این مرحله حجم معاملات به خاطر احساسات معامله گران و مشارکت افراد بیشتر افزایش می‌یابد. در این مرحله است که سرمایه گذارانی که در مرحله تراکم وارد بازار شده بودند اقدام به فروش می‌کنند.

شاخص‌ها باید یکدیگر را تایید کنند.

چالز داو و گسترش علم بورس

چارلز داو بر این عقیده بود که هر نشانه و اخطار برای آغاز روند جدید زمانی اهمیت دارد که هر دو شاخص صنعت و راه آهن اخطار یا علامت مشابهی را نشان دهند و همدیگر را تایید کنند. هر چند به نظر او لزومی نداشت که هر دو اخطار در یک زمان ایجاد شوند؛ اما هر چه فاصله میان آنها کمتر باشد تایید قوی‌تری بر تشخیص روند بوده است. همچنین چارلز داو متوجه شد هر گاه این دو شاخص بر خلاف هم حرکت کنند روند قبلی همچنان ادامه خواهد داشت.

چارز داو معتقد بود حجم معاملات باید روند را تصدیق کند.

چارلز داو بنیانگذار تحلیل تکنیکال

حجم معاملات یک عامل ثانویه ولی مهم در تایید اخطارهای تحلیل تکنیکال است. حجم معاملات باید همسو با روند اصلی باشد. در روند‌های صعودی حجم معاملات باید همراه با افزایش قیمت بالا رود و در روند نزولی حجم معاملات در نوسانات مثبت کاهش و در نوسانات نزولی افزایش می‌یابد.

روند‌ها اصول اولیه MACD تا زمانی که نشانه‌های قطعی بازگشت نمایان نشود به حرکت ادامه می‌دهند

ماهیت این اصل شباهت زیادی به قانون دوم نیوتن دارد و بیان می‌دارد که هر چیز متحرکی جهت حرکت خود را حفظ می‌کند، مگر یک نیروی خارجی جهت آن را تغییر دهد. یکی از دشوارترین کارها برای کسانی که از نظریات چارلز داو پیروی می‌کنند این است که تفاوت میان اصلاح روند فعلی را با آغاز روند مخالف تشخیص دهند. چارلز داو معتقد بود تا زمانی که اخطار و نشانه های قطعی از آغاز روند مخالف صادر نشده روند فعلی ادامه دارد و تمام نشده است.

نتیجه گیری از تفکر چارلز داو

با این که چارلز هنری داو در طول زندگی خود به عنوان یک روزنامه نگار شناخته شده بود؛ ولی خدمات او در حوزه ی بازارهای مالی و همچنین ابداع شاخص داو جونز موجب شد امروزه او به عنوان پدر علم تحلیل تکنیکال شناخته شود. چارلز داو همچنین به تحلیل تکنیکال نظم داد و قواعد و اصولی برای آن بنا کرد که فهم و درک افراد از رفتار بازار را ساده تر و تحلیل تکنیکال را کاربردی‌تر نمود.

آشنایی با اسکالپ تریدینگ (Scalp Trading)

اسکالپ تریدینگ (Scalp Trading) یکی دیگر از استراتژی‌های پرکاربرد ترید ارزهای دیجیتال است که در این مطلب بیشتر با ویژگی‌ها و نیازمندی‌های آن آشنا خواهیم شد.

هودل، سوئینگ تریدینگ ، اسکالپ تریدینگ، پوزیشن تریدینگ و… از جمله استراتژی‌هایی هستند که تریدرها با شناختی که از روحیات خودشان دارند و هدفی که از ورود به ترید دنبال می‌کنند یکی از آنها را انتخاب می‌کنند. گاهی نیز مشاهده می‌شود که تریدر دو یا چند استراتژی را به طور همزمان به کار می‌گیرند. در این مطلب روی صحبت ما با استراتژی اسکالپ تریدینگ است.

استراتژی اسکالپ تریدینگ چیست؟

استراتژی اسکالپ تریدینگ (Scalp Trading) برای تریدرهایی کاربرد دارد که روزانه چیزی حدود 10 تا 100 ترید انجام می‌دهند. در واقع از این استراتژی برای به دست آوردن سودهای کوچک با در نظر گرفتن تغییرات قیمت کوچک در کوتاه مدت استفاده می‌شود. تریدرهایی که این استراتژی را انتخاب می‌کنند، اسکالپر (Scalper) نامیده می‌شوند. اسکالپرها معتقدند که دریافت سود از نوسانات کوچک بازار آسان‌تر و مطمئن‌تر است و دردسرهای کسب سود از نوسانات بلند مدت را ندارد.

اسکالپرها از تحلیل تکنیکال و اندیکاتور مکدی برای به دست آوردن داده‌هایی مبنی بر نوسان قیمت و حجم معاملات در تریدهای روزانه‌شان استفاده می‌کنند.

آشنایی با اصول اولیه اسکالپ تریدینگ (Scalp Trading)

گفتیم که تریدر زمانی از استراتژی اسکالپ استفاده می‌کند که دنبال سودهای کوچک باشد. این سودهای کوچک در جریان ترید روزانه به دست می‌آید. به این صورت که تریدر یک ارز (دارایی) را با قیمتی که از نظرش مناسب بوده خریداری می‌کند و چند لحظه بعد (از چند دقیقه تا چند ساعت) کمی بالاتر از آن قیمتی که خریده، اقدام به فروش آن ارز می‌کند. یعنی در این ترید ارزی که همان روز خریداری شده است قبل از اینکه بازار بسته شود فروخته خواهد شد. تریدر در این روش روزانه در چندین معامله مشارکت می‌کند و از همین سودهای کوچکی که به دست آورده است منتفع می‌شود.

ویژگی‌های استراتژی اسکالپ

بهره‌مندی از این استراتژی نیاز به هوش، سرعت عمل، دقت بالا، قدرت ریسک‌پذیری فوری و اطلاعات بسیار از وضعیت بازار دارد. اسکالپر باید در چند دقیقه تصمیم‌گیری کند که هم یک دارایی را بخرد و هم آن را بفروشد و سریعا وارد ترید بعدی شود. اسکالپ تریدینگ در بازه زمانی (تایم فریم) بسیار کوتاه معمولا از یک تا 5 دقیقه عمل می‌کند.

اسکالپرها با استفاده از اسکالپ تریدینگ 3 استراتژی را در پیش می‌گیرند. اول اینکه ممکن است یک ارز را با نرخ پایین بخرند و کمی بعد با قیمت بالاتر بفروشند. در حالت دوم رمزارز را خریداری می‌کنند و وارد معاملات لانگ می‌شوند تا آن رمزارز را با قیمت بالاتر به فروش برسانند. وضعیت سوم زمانی است که اسکالپر رمزارز را خریداری کرده و وارد معاملات شورت می‌شود. سپس آن رمزارز را با قیمتی کمتر از نرخ فعلی آن می‌فروشد.

در همه این حالات آنچه لازم است و اهمیت دارد سرعت عمل و هوش بالای تریدر است. تنها در این صورت است که می‌توانند در ترید سود آور حضور داشته باشد. برای تحقق این هدف گاهی اسکالپرها از ربات تریدر هم مدد می‌جویند.

نکته: استراتژی اسکالپ یکی از روش‌هایی است که ریسک بالایی در ترید دارد. چون از معاملات مارجین و اهرم استفاده می‌کند و براساس بررسی و استناد بر نوسانات کوتاه مدت پیش می‌رود.

اشتباهات رایج اسکالپرها

از آنجا که استفاده از اسکالپ تریدینگ نیاز به سرعت عمل بالایی دارد، گاهی تریدرها را دچار اشتباه می‌کند. از جمله اشتباهات اسکالپرها می‌توان به: نداشتن استراتژی و تصمیم‌گیری قوی، عدم وجود حد ضرر (وقت ناکافی)، سفارش‌گذاری‌های ضعیف، بیش از حد استفاده کردن از اهرم‌ها و لوریج‌های بالا، تاخیر در ورود به ترید، تاخیر برای خروج به هنگام از ترید و استفاده از گاردهای معاملاتی زیاد اشاره کرد.

نکته: این نکته را نیز باید در نظر داشته باشید که تریدرها در این روش به دلیل حضور در معاملات روزانه زیاد، ناچار هستند که کارمزدهای بسیاری بپردازند.

اندیکاتور مناسب برای اسکالپ تریدینگ

اندیکاتور مکدی (MACD) ، Stochasic و RSI از جمله انیدکاتورهای مناسب برای اسکالپ تریدینگ (Scalp Trading) هستند. برای نمایان ساختن محدوده اصول اولیه MACD حمایتی و مقاومتی در این راستا (در مقاله دیگری مفصلا به آن پرداخته‌ایم.) اغلب اندیکاتورهای باند بولینگر ، پیوت‌ها و مووینگ اوریج (MA) مورد استفاده قرار می‌گیرد.

اسکالپینگ برای چه افرادی مناسب است؟

اسکالپر باید بسیار دقیق و منظم باشد. باید با اطمینان وارد ترید شود و نسبت به تصمیمات آنی که می‌گیرد احساس تعهد کند. باید قدرت ریسک پذیری داشته باشد. در بازار ارزهای دیجیتال خیلی مواقع پیش‌بینی‌ها درست از آب در نمی‌آیند. در چنین مواردی اسکالپر نباید دچار آشفتگی و سردرگمی شود. باید آرامش خود را حفظ کند. همچنین باید سرعت عمل داشته باشد و با استفاده از انتخاب روش جایگرین مناسب نسبت به جبران آن ضرر و جلوگیری از ضرر بیشتر اقدام کند.

نتیجه گیری

با یکی دیگر از استراتژی‌های مورد استفاده در ترید ارز دیجیتال آشنا شدیم. اسکالپ تریدینگ برای تریدری کاربرد دارد که دنبال سودهای کوچک باشد. این سودهای کوچک در جریان ترید روزانه به دست می‌آید. به این صورت که تریدر یک ارز (دارایی) را با قیمتی که از نظرش مناسب بوده خریداری می‌کند و چند لحظه بعد (از چند دقیقه تا چند ساعت) کمی بالاتر از آن قیمتی که خریده، اقدام به فروش آن ارز می‌کند.

بهره‌مندی از این استراتژی نیاز به هوش، سرعت عمل، دقت بالا، قدرت ریسک‌پذیری فوری و اطلاعات بسیار از وضعیت بازار دارد. اسکالپر باید در چند دقیقه تصمیم‌گیری کند که هم یک دارایی را بخرد و هم آن را بفروشد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.