اهمیت مدیریت نقدینگی


جریان نقدینگی پروژه و اهمیت آن

جریان نقدینگی از مهمترین ابزارهایی است که پیمانکاران و کارفرمایان در طول پروژه با آن سر و کار دارند، با این ابزار می توان نقدینگی پروژه را کنترل و بهبود داد. با تهیه جریان نقدینگی دقیق می توان سودآوری پروژه را در راستای اهداف تدوین شده نزدیک تر اهمیت مدیریت نقدینگی نمود.
جریان نقدینگی پروژه یعنی برآورد مقدار پول در دسترس پروژه مطابق با مقادیر دریافتی یعنی درآمدها و پرداختی یعنی هزینه های پروژه در زمان های مختلف پروژه. به طور کلی نقدینگی در واحد زمان مساوی است با مقدار باقیمانده دریافت در واحد زمان (منهای) مقدار پرداخت در واحد زمان.نقدینگی را می توان در حد روز نیز محاسبه نمود ولی چون در این حد جزئی دارای خطای زیاد بوده و مورد استفاده پروژه ها نمی باشد معمولا جریان نقدینگی را در دوره های ماهیانه یا فصلی مورد تخمین قرار می دهند. به نظر من محاسبات ماهیانه مناسب تر است. شما به عنوان مدیر پروژه باید بدانید که بخش برنامه ریزی شما می بایست بر اساس برنامه ریزی اجرایی پروژه برنامه ریزی نقدی پروژه را محاسبه کرده و در اختیار شما قرار دهد. نکته مهمتری که باید بدانید این است که بخش برنامه ریزی بر اساس سیاستهای اجرایی که شما مشخص می کنید می تواند این اطلاعات را محاسبه کند پس یک طرف قضیه شما هستید و باید این اطلاعات را به عنوان ورودی برای محاسبات Cash Flow ارائه نمایید. نکته دیگر اینکه جریان پرداخت از روی نحوه هزینه کردن فعالیتها به دست آمده و نیازمند آن است که کلیه مفروضاتی که بر اساس آن این تخمین بدست آمده است توسط شما به عنوان مدیر پروژه تعیین شده و یا اینکه مورد تایید قرار گیرد. این اطلاعات باید در طول پروژه حداقل ماهی یکبار مورد بازبینی قرار گرفته و بر اساس این اطلاعات پروژه راهبری نقدی گردد.
تیم مهندسی زمانی می تواند جریان نقدینگی را دقیق تر برآورد کند که کلیه فعالیت های پروژه، نحوه انجام آن ها و زمان انجام اهمیت مدیریت نقدینگی آن کارها به همراه مشخصات فنی مشخص شده باشد. به عبارتی کانسپت پروژه به همراه ساختار شکست کار (WBS) تدوین شده باشد.
جریان نقدینگی(Cash Flow) در سود و زیان پروژه اثر گذار است زیرا بر اساس آن سیاست های تامین نقدینگی تدوین می شود و این سیاست ها بر حاشیه سود پروژه تاثیر مستقیم دارد. به عنوان مثال پیش فروش محصول پروژه، فروش سهام، شراکت، تامین وام های بانکی جهت تامین هزینه های اجرایی پروژه با توجه به شرایط هرکدام در قیمت تمام شده پروژه و تاثیر بر سود و زیان پروژه می باشد.
این اطلاعات باید در طول پروژه حداقل ماهی یکبار مورد بازبینی قرار گرفته و بر اساس این اطلاعات پروژه راهبری نقدی گردد.
به طور کلی می توان فواید زیر را برای مدیریت جریان نقدینگی پروژه ها مشاهده نمود:
1. استفاده مناسب از شناوری فعالیت ها (مدت زمانی است که یک فعالیت در زمانبندی پروژه می تواند با تاخیر شروع شود)، بطوری که در طول پروژه از منابع مالی به صورت بهینه استفاده شود.
2. کمک به کارفرما و پیمانکار برای ارزیابی سرمایه اولیه برای تأمین مالی و برنامـه ریـزی تـوان مـالی برای انجام پروژه
3. پیمانکار می تواند هزینه های ناشی از تأمین مالی را در قیمت پیشنهادی خود در نظر بگیرد. این مسأله به ویژه در ایران به دلیل اینکه بهره بانکی بیش از سود پروژه ها است اهمیت بیشتری می یابد.
4. با استفاده از یک جریان نقدینگی مناسب، پیمانکار می تواند تاثیر تصمیمات مختلـف از جمله زمان تامین مصالح، مدت اجرای فعالیت ها را بـر حاشـیه سـود پـروژه ببیند.
5. مدیریت پروژه می تواند قبل از بوجود آمدن بحران نقدینگی، اقدام بـه گـرفتن وام بـا بهـره مناسب کند.

مدیریت جریان وجوه نقد

مدیریت جریان وجوه نقد

مدیریت جریان وجوه نقد در کسب و کارها، همان فرایند نظارت، تحلیل و بهینه سازی مقدار خالص وجوه ورودی منهای وجوه خروجی می باشد. جریان خالص وجوه نقد، معیاری مهم برای سلامت مالی کسب و کارها است.

اهمیت مدیریت جریان وجوه نقد

اگر کسب و کارتان بیش تر از درآمد خود خرج می کند، شما مشکل جریان وجوه نقد دارید.

وجود نقدینگی کافی همراه با مدیریت کارامد و فعالیت اقتصادی کار و اثر بخش، زمینه ی پیشرفت و رشد را در سازمان ها بهمراه دارد. بطور کلی نقدینگی از چهار منبع عمده تامین می شود. اولین منبع، فروش سهام سازمان و دوم٬ تبدیل دارایی های نقد شونده به وجه نقد که از طریق فروش یا اجاره و سوم٬ استقراض از منابع بانکی، مالکین سازمان و چهارم سود واقعی بدست آمده حاصل از فعالیت های عملیاتی سازمان.

نکته ی مهم و کلیدی در مدیریت جریان وجوه نقد، توسعه و استفاده از استراتژی هایی است که جریان نقدینگی مناسب را برای سازمان شما حفظ می کند. یکی از کاربردی ترین استراتژی ها برای کسب و کار کوچک کردن چرخه تولید نقدینگی است. تغییر فرایند نقدشوندگی یا دوره وصول مطالبات یکی از روشهای کاربردی برای این منظور است.

نقش برنامه ریزی و بودجه بندی در مدیریت جریان وجوه نقد

کلیه سازمان ها اهمیت مدیریت نقدینگی اعم از تولیدی، بازرگانی، خدماتی و . جهت دستیابی به اهداف و آرمان های خود نیاز به برنامه ریزی دارند. برنامه ریزی سلسله اقداماتی است که سازمان را در جهت رسیدن به آینده ای که در نظر دارند نزدیک می کند و این برنامه ریزی باید بصورت اثربخش اجرا شود تا فرصت های آینده را شناسایی اهمیت مدیریت نقدینگی کرده و محدودیت ها و تهدیدها را تحت کنترل خود دراورد.

برنامه ریزی و بودجه بندی کوتاه مدت محرک فعالیت های عملیاتی هر سازمانی است. یکی از گام های برنامه ریزی کوتاه مدت، بودجه بندی است. در واقع بعد از تایید برنامه های جزیی، تخصیص منابع یکی از مهمترین مراحل محسوب می شود. در اهمیت مدیریت نقدینگی روند فرایند سازی بودجه، درامدها پیش بینی شده، اولویت ها تعیین و هزینه های اجرای هر فعالیت مشخص و در نهایت میزان مازاد یا کسری منابع برنامه ریزی می شوند.

شرکت گروه مشاوران مدیریت فرایند نگر هوشمند، با نگرش هوشمندانه و بهره مند از توان اجرایی و تخصصی، شما مدیران تصمیم گیر را در این زمینه همراهی می نماید.

مدیریت سرمایه در گردش

مدیریت سرمایه در گردش

یکی از موضوعات با اهمیتی که در سطح مدیریت مالی شرکت‌‌ها همیشه مطرح و با اهمیت است، شیوه مدیریت سرمایه در گردش شرکت‌‌ها است. ترکیب بهینه اقلام سرمایه در گردش؛ یعنی دارایی‌‌ها و بدهی‌‌های جاری، به گونه‌ای که ثروت سهامداران را حداکثر کند. انتخاب مناسب نوع استراتژی مدیریت دارایی‌‌های جاری و بدهی‌‌های جاری در موقعیت مختلف، امکان دستیابی به بهترین استراتژی مدیریت سرمایه در گردش را فراهم می‌نماید. هدف این مقاله یافتن عواملی است که بر مدیریت سرمایه در گردش شرکت‌‌ها تاثیر دارند.

مدیریت سرمایه در گردش:

مدیریت سرمایه در گردش (Working Capital Management) به دارایی‌‌های جاری شرکت گفته می‌شود که شامل موجودی کالا و بدهی‌‌های جاری سازمان مورد نظر می‌گردد. مدیریت سرمایه در گردش ضمانت‌کننده ادامه فعالیت شرکت می‌باشد که کار آن شناسایی دریافت‌‌ها و پرداخت‌‌های وجوه نقد است. این نوع مدیریت در حقیقت یک استراتژی در حسابداری مدیریت به شمار می‌رود که تمرکز بر روی آن باعث تامین موارد مورد نیاز از جمله دارایی‌‌ها و بدهی‌‌های جاری می‌گردد.

سرمایه در گردش نیاز‌های مالی کوتاه مدت واحد تجاری را برآورده می‌کند. نیاز کمتر سرمایه در گردش به کاهش نیاز برای تامین مالی و کاهش هزینه سرمایه منجر می‌شود. که این امر به نوبه خود، در دسترس بودن وجه نقد برای سهامداران را افزایش می‌دهد. مدیریت سرمایه در گردش اثر بخش بسیار مهم است، زیرا بر سودآوری و نقدینگی شرکت اثر می‌گذارد.

مدیریت سرمایه در گردش کارا یک قسمت بنیادی از استراتژی کلی شرکت در ایجاد ارزش برای سهامداران است. بنابراین شرکت‌‌ها سعی می‌کنند سطح بهینه‌ای از مدیریت سرمایه در گردش را نگهداری کنند که ارزش شرکت را حداکثر کند. مدیریت کارای سرمایه در گردش نه تنها سبب ایمن شدن شرکت‌‌ها در تلاطم‌‌های مالی می‌شود، بلکه موقعیت رقابتی و سودآوری شرکت‌‌ها را نیز بهبود می‌بخشد.

برای مثال، افزایش در سرعت چرخه تبدیل وجه نقد از طریق مدیریت دریافتی‌‌ها و پرداختی‌‌ها به ایجاد سودآوری و نقدینگی کمک می‌کند.

علاوه بر این، مدیریت اثر بخش موجودی‌‌ها برای مدیریت نقدینگی و سودآوری شرکت ضروری است. بنابراین، نگهداری تعادل بهینه‌ای بین هر یک از اجزای سرمایه در گردش مهم است. در سازمان‌‌های با اندازه کوچکتر که دارایی‌‌ها و بدهی‌‌های جاری نسبت بزرگی از سرمایه در گردش آن‌ها را تشکیل می‌دهد، مدیریت سرمایه در گردش و سیاست‌‌های اتخاذ شده در این زمینه از اهمیت فراوانی برخوردار است. زیرا این سیاست‌‌ها، تعاملات مالی شرکت با تامین‌کنندگان و خریداران در زنجیره تامین مالی را مدیریت می‌کند .

سرمایه در گردش به بخش زیادی از سرمایه سازمان و نهادی می‌باشد که مدیریت بر روی آن از اهمیت خاصی برخوردار می‌باشد. با توجه به این که بین سرمایه در گردش و عملکرد مالی شرکت رابطه U شکل معکوسی موجود است و ممکن است که شرایط مالی نقش مهمی در این رابطه ایفا نمایند، در ادامه به این رابطه پرداخته شده است.

توضیحات مدیر مالی در مورد مدیریت سرمایه در گردش

پیاده‌سازی یک سیستم مدیریت سرمایه در گردش یک راه عالی برای بسیاری از شرکت‌هاست تا درآمد‌های خود را افزایش دهند.

دو جنبه اصلی مدیریت سرمایه در گردش، تجزیه‌وتحلیل نسبت سرمایه در گردش و مدیریت اجزای جداگانه تشکیل‌دهنده سرمایه در گردش است. که در ادامه به توضیح این موارد می‌پردازیم.

عملکرد‌‌های کلیدی سیستم سرمایه در گردش:

تحلیل نسبت‌‌‌های مالی باعث می‌شود تا مدیریت حوزه‌‌هایی را که نیاز به تمرکز بیشتری دارند نظیر مدیریت موجودی‌‌ها، مدیریت وجه نقد و مدیریت حسابهای دریافتنی و پرداختی را شناسایی کند.

نسبت سرمایه در گردش:

که در این مورد باید گفت: شناسایی مدیریت موجودی‌‌ها، مدیریت وجوه نقد، مدیریت حسابهای دریافتی و پرداختی می‌باشد.

سرمایه در گردش:

سرمایه در گردش به مجموعه مبالغی گفته می‌شود که در دارایی‌‌های جاری سرمایه گذاری می‌گردد که سرمایه در گردش خالص پس از کسر بدهی‌‌های جاری سازمان از دارایی‌‌های جاری آن، حاصل می‌گردد.

اهرم مالی:

اهرم مالی یک درجه‌بندی می‌باشد که درصد تغییرات را نشان می‌دهد. در واقع می‌توان گفت در اهرم مالی به ازای هر یک درصد تغییر در سود قبل از بهره و مالیات، در سود هر سهم EPS اتفاق می‌افتد. به بیان دیگر می‌توان گفت که اهرم مالی نسبت بدهی‌‌های شرکت را به جمع حقوق صاحبان سهام محاسبه می‌نماید.

عملکرد:

واژه عملکرد در این مبحث در واقع به معنی حالت یا کیفیت کارکرد می‌باشد که در واقع می‌توان گفت که عملکرد سازمان یک نوع سازه می‌باشد که اشاره به چگونگی انجام عملیات آن سازمان دارد. معروف‌ترین عملکرد فرآیند تبیین کیفیت و اثر بخشی می‌باشد؛ که به شکل زیردسته‌بندی شده است:

  1. کارایی: نشان دهنده چگونگی استفاده سازمان از منابع در تولید کالا یا خدمت
  2. اثر بخشی: نشان دهنده درجه میزان رسیدن به هدف‌‌های مورد نظر سازمان مربوطه
  3. سود آوری: سرانجام هر فعالیت و برنامه در تصمیم‌‌های مالی سازمان‌‌ها منجر به سود‌آوری آن می‌شود. سود‌آوری در واقع به درآمد خالص یا سود خالص سازمان اشاره دارد که تنها معیار اندازه‌گیری سود‌آوری محسوب می‌گردد.

عوامل موثر بر ایجاد ظرفیت برای منابع داخلی:

اطلاعات نامتقارن به معنی هزینه بالاتر منابع خارجی وجوه و سهم اعتباری شرکت‌هاست.

زیرا به تضاد منافع بین سهامداران و بستانکاران منجر می‌شود. با توجه به اولویت بستانکاران در صورت ورشکستگی، این تضاد منافع می‌تواند به مسأله عدم سرمایه‌گذاری کافی منجر شود. علاوه بر این، سهامداران به انتشار اوراق بدهی جدیدی مشتاق هستند که باعث افزایش ریسک و کاهش ارزش بدهی‌‌های موجود می‌شود. به عنوان یک نتیجه، بستانکاران صرف ریسک بالاتری را تقاضا می‌کنند.

اطلاعات نامتقارن بین افراد داخلی و سرمایه‌گذاران بالقوه خارج سازمان، به هزینه‌‌های بالاتر برای منابع وجوه خارجی منجر می‌شود و با توجه به نظریه سلسله مراتب شرکت مجبور می‌شود منابع ایجاد شده داخلی را بیش از بدهی و سهام جدید در اولویت قرار دهد. شرکت‌‌های با ظرفیت بالاتر برای ایجاد منابع داخلی، سطح دارایی‌‌های جاری بالاتری دارند، که ممکن است به خاطر هزینه پایین وجوه سرمایه‌گذاری شده در سرمایه در گردش این شرکت‌‌ها باشد. لذا ظرفیت ایجاد منابع داخلی که آن را با جریان‌‌های نقدی اندازه‌گیری می‌کنیم، یکی از عواملی است که می‌تواند بر مدیریت سرمایه در گردش شرکت تاثیرگذار باشد.

هزینه وجوه سرمایه‌گذاری شده در سرمایه در گردش شرکت‌‌های با اهرم بزرگتر، بیشتر است، زیرا آن‌ها مجبور هستند صرف ریسک بالاتری را پرداخت کنند. در حقیقت، شواهد تجربی نشان دهنده کاهش اندازه مدیریت سرمایه در گردش در زمانی است که شرکت‌‌ها اهرم خود را افزایش دهند. بنابراین، محتمل است که رابطه‌ای منفی بین نسبت اهرم و مدیریت سرمایه در گردش موجود باشد. اهرم با استفاده از نسبت بدهی به کل دارایی‌‌ها اندازه گرفته می‌شود.

فرصت رشد

فرصت رشد نیز می‌تواند بر مدیریت سرمایه در گردش شرکت اثرگذار باشد، همان‌گونه که در مطالعات تجربی گوناگون نشان داده شده است، این متغیر ممکن است بر تجارت اعتباری و دریافتی‌‌های شرکت و سرمایه گذاری‌‌های آن‌ها در موجودی‌‌ها اثر‌گذار باشد. نرخ رشد فروش اثر مثبتی بر مدیریت سرمایه در گردش شرکت دارد.

شرکت‌‌های با نرخ رشد بالاتر می‌توانند به دو دلیل چرخه تبدیل وجه نقد کوچکتری داشته باشند: اول، مطابق با یافته‌‌های پژوهش‌‌ها شرکت‌‌های با رشد بالا تمایل به استفاده بیشتر از داد و ستد اعتباری به عنوان منبع تامین مالی برای رشد دارند و دوم، شرکت‌‌ها می‌توانند دادن اعتبار به مشتریان خود را افزایش دهند تا از این طریق در دوره‌ای که تقاضا پایین است، فروش خود را افزایش دهند .

اندازه شرکت

اندازه شرکت متغیر دیگری است که مدیریت سرمایه در گردش را تحت تاثیر قرار می‌دهد. مطالعه کیس چن رابطه مثبت بین اندازه و سرمایه در گردش شرکت‌‌های آمریکایی را نشان دادند. سرمایه در گردش مورد نیاز با بزرگتر شدن اندازه شرکت، بالا می‌رود. این امر ممکن است به این خاطر باشد که هزینه وجوه استفاده شده برای سرمایه‌گذاری در دارایی‌‌های جاری با اندازه شرکت کاهش می‌یابد.

عمر شرکت

عمر شرکت نیز مدیریت سرمایه در گردش را تحت تاثیر قرار می‌دهد. شرکت‌‌های قدیمی‌تر معمولا تامین مالی خارجی را راحت‌تر و تحت شرایط مناسب‌تری انجام می‌دهند. بنابراین، هزینه وجوه استفاده شده در این سرمایه‌گذاری‌‌ها در چنین شرکت‌‌هایی پایین‌تر است. پس می‌توان یک رابطه مثبت بین عمر شرکت و مدیریت سرمایه در گردش را انتظار داشت.

دارایی‌‌های ثابت مشهود

از یک طرف، وقتی که شرکتی با محدودیت منابع روبه‌رو باشد، رقابتی بین وجوه سرمایه‌گذاری شده در دارایی‌‌های ثابت مشهود و سرمایه در گردش به‌وجود می‌آید. از این رو، می‌توان گفت که بین دارایی‌‌های ثابت مشهود و مدیریت سرمایه در گردش شرکت‌‌ها رابطه منفی وجود دارد. از طرف دیگر، دارایی‌‌های نامشهود بیشتر از دارایی‌‌های مشهود عدم تقارن اطلاعاتی ایجاد می‌کنند؛ بنابراین شرکت‌‌هایی با دارایی‌‌های مشهود بیشتر، در زمانی که اهمیت مدیریت نقدینگی وجوه لازم برای سرمایه گذاری در دارایی‌‌های جاری افزایش می‌یابد، هزینه‌‌های پایین‌تری خواهند داشت و لذا در این حالت دارایی ثابت مشهود با مدیریت سرمایه در گردش رابطه مثبتی دارد.

بازده

بازده شرکت نیز بر اندازه مدیریت سرمایه در گردش مؤثر است. مطالعه نشان داد که مدیریت سرمایه در گردش و عملکرد شرکت تأثیرات متقابل دارند. بعد از آن، کیس چن و همکاران دریافتند که بازده دارایی‌‌ها تاثیر منفی بر اندازه مدیریت سرمایه در گردش دارد. می‌توان این یافته را به دو صورت بیان نمود: اول، همان‌طور که شرکت‌‌های با عملکرد بهتر می‌توانند سرمایه خارجی بیشتری را به راحتی جذب نمایند، آن‌ها می‌توانند در دیگر سرمایه‌گذاری‌‌های با سودآوری بالاتر نیز سرمایه‌گذاری کنند. دوم، شرکت‌‌های با بازده بالاتر، به علت تسلط خود بر بازار، مدیریت سرمایه در گردش بهتری دارند، زیرا آن‌ها قدرت چانه‌زنی بیشتری با تامین کنندگان و مشتریان دارند.

بنابراین، متغیر بازده دارایی‌‌ها اثر منفی بر مدیریت سرمایه در گردش داشته باشد.

متغیر صنعت نیز می‌تواند بر اندازه مدیریت سرمایه در گردش تاثیر داشته باشد. به وضوح مشخص است که سطح مدیریت سرمایه در گردش در صنایع مختلف متفاوت است و این امر از ماهیت فعالیت هر صنعت ناشی می‌شود. مثلا ممکن است در صنعتی به‌طور معمول نیاز باشد که سطح موجودی زیاد و در صنعت دیگر کمتر نگهداری شود.

سوالات متداول:

عدم درک اثرات سرمایه در گردش چه پیامدی دارد؟

در عمل، یکی از با اهمیت‌ترین موضوعات در سازمان، مدیریت سرمایه در گردش است. مدیران مالی زیادی برای شناسایی محرک‌‌های مدیریت سرمایه در گردش و سطح مناسب سرمایه در گردش در تلاش هستند. عدم درک اثرات سرمایه در گردش مورد نیاز بر سودآوری، عدم شفافیت در مورد تعیین مدیریت سرمایه در گردش و عدم توانایی مدیریت برای برنامه‌ریزی و کنترل اجزای مدیریت سرمایه در گردش، به عدم سودآوری و ورشکستگی منجر می‌شود.

بسیاری از شکست‌‌های تجاری از ناتوانی مدیران مالی در برنامه‌ریزی و کنترل دارایی‌‌ها و بدهی‌‌های جاری شرکت‌‌های خود ناشی می‌شود. شرکت‌‌ها می‌توانند ریسک را حداقل کنند و عملکرد کلی را با درک نقش اهمیت مدیریت نقدینگی و محرک‌‌های سرمایه در گردش بهبود بخشند. بنابراین، درک اجزای سرمایه در گردش برای داشتن سطح بهینه‌ای از آن مهم است.

نگارش: ساناز یوسفی

به منظور کسب اطلاعات بیشتر، مطالعه مقاله فرصت های سرمایه گذاری را به شما عزیزان پیشنهاد می نماییم.

مدیریت نقدینگی شرکت های استارتاپ

مدیریت-نقدینگی-شرکت-های-استارتاپ-شرکت-حسابداری-مشاورین-تهران-و-شرکا-تی-سی-پی-TCP

حجم پول موجود در یک مجموعه و یا شبه پولی که در یک شرکت وجود دارد را نقدینگی می نامیم .

شرکت حسابداری لازم به ذکر می داند که اگر شرکتی نقدینگی خود را به درستی مدیریت نکند در بازار مالی با مشکل مواجه میشود .

اگر شرکتی سود آور نباشد مریض است ولی اگر نقدینگی نداشته باشد در حال مرگ است، نقدینگی و سود آوری دو موضوع مهم و مورد توجه برای مدیران مالی موسسه حسابداری می باشد .

شرکت های استارتاپ برای پینمودن مسیر موفقیت نیاز به مدیریت صحیح سرمایه در گردش و به تبعیت از آن نقدینگی دارند .

مشاوره مالی میتواند مسیر درست را در این زمین به مدیران نشان دهد .

شرکت های استارتاپ

شرکت های استارتاپ به عنوان یک عنصر اصلی در چرخه اقتصادی یک بازار مالی محسوب میشوند .

شرکت های استارتاپ انگیزه پیشرفت اقتصادی را در بازار مالی افزایش داده و فضای رقابتی را ایجاد می کنند .

برای پیشرفت و توسعه یک بازار مالی از نظر کارشناسان موسسه حسابداری باید به شرکت های استارتاپ بها داده شود .

شرکت های استارتاپ با دریافت مشاوره مالی از کارشناسان شرکت حسابداری میتواند بامدیریت صحیح مسیر موفقت خود را به بهترین شکل طی کنند .

سود دهی

یک شرکت زمانی به فعالیت های عملیاتی می پردازد که بین نقدینگی و سوددهی خود بتواند تعادل ایجاد کند .

از نظر مدیران مالی موسسه حسابداری دو بخش اصلی که میتواند منجر به سود دهی شرکت ها شود یکی ساختار سرمایه و دیگری مدیریت سرمایه در گردش می باشد، که با توجه به این نظریه مدیریت سرمایه در گردش در شرکت های استارتاپ از اهمیت ویژه ای برخوردار است .

با مدیریت سرمایه در گردش شرکت های استارتاپ با دستیابی به بازار مالی در دوره ی کوتاه مدت میتوانند سود اهمیت مدیریت نقدینگی دهی خود را افزایش دهند .

لازم به ذکر است که نرخ شکست به دلیل عدم مدیریت سرمایه درگردش در شرکت های استارتاپ بسیار بالا می باشد .

موسسه حسابداری لازم به ذکر می داند که سرمایه گذاری بالادر موجودی کالا و حساب های دریافتنی منجر به پایین آمدن سوددهی می شود.

مدیریت سرمایه درگردش

مدیریت سرمایه در گردش بیانگر سیاست ها و تصمیماتی است که مدیران مالی شرکت حسابداری به منظور تغییر در دارایی ها ومنابع تامین مالی و همینطور قدرت مالی واحد اقتصادی در کوتا مدت اعمال می کنند .

از اجزای اصلی مدیریت سرمایه در گردش میتوان به مدیریت موجودی کالا (انبار)،مدیریت حساب های دریافتنی و مدیریت حساب های پرداختنی می باشد .

مدیریت سرمایه در گردش در شرکت های استارتاپ اهمیت بالایی دارد که مدیران مالی موسسه حسابداری میتوانند آنها را در این زمینه همراهی کنند .

چرخه تبدیل وجه نقد

چرخه تبدیل وجه نقد با بازده دارایی ها یک رابطه معکوس و معنی دار دارد .

چرخه تبدیل وجه نقد شامل 4 مرحله زیر می باشد :

ازنظر مدیران مالی شرکت حسابداری بین چرخه تبدیل وجه نقد وبازده دارایی ها ارتباط معنا دار وجود دارد که بین دوره گردش موجودی کالا و بازده دارایی ها نیز ارتباط معنا دار وجود دارد .

مدیران شرکت های استارتاپ برای مدیریت صحیح موسسه اقتصادی خود به مشاوره مالی نیاز دارند که موسسه حسابداری میتواند خدمات مورد نیاز را ارائه نماید .

اهمیت مدیریت نقدینگی

[email protected]

آخرین مقالات

مدیریت مالی: معنا، اهداف و عملکردها

مدیریت مالی: معنا، اهداف و عملکردها

مقدمه:

تأمین نیازهای مالی و امور مرتبط با آن یکی از اولین و مهم‌ترین الزاماتی است که در دنیای رقابتی امروز، کسب‌وکارهای مختلف با آن مواجه هستند. به‌نوعی می‌توان گفت، تمامی فعالیت‌های سازمانی به نحوی وابسته به امور مالی است و در صورتی که سازمان از نظر امور مالی با مشکلی مواجه شود، کل حیات سازمان به خطر می‌افتد. در این مقاله سعی شده تا با مرور اجمالی مفاهیم و تعاریف مرتبط با مدیریت مالی، برخی از مهم‌ترین فرآیندهای مرتبط با این حوزه در سطح بنگاه معرفی و تبیین گردد.

مدیریت مالی؛ تعاریف و مفاهیم:

اگر بخواهیم تعریفی علمی و آکادمیک از مدیریت مالی بیان نماییم، می‌توان گفت: «مدیریت مالی به معنای برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی، هدایت و کنترل فعالیت‌های مالی، مانند تأمین بودجه و استفاده از وجوه شرکت است. علاوه بر این، اعمال اصول مدیریت عمومی در منابع مالی شرکت، از دیگر مواردی است که در مدیریت مالی انجام می‌گیرد.»

مدیریت مالی را می‌توان کاربرد اصول و مفاهیم اقتصادی برای تصمیم‌گیری و حل مسئله دانست؛ به بیان ساده می‌توان گفت، مدیریت مالی همان اقتصاد کاربردی است که می‌بایست با به‌کارگیری مبانی و مفاهیم اقتصاد خرد و کلان و دیگر مباحث مرتبط با اقتصاد، در مدیریت امور مالی کسب‌وکار انجام گیرد. به‌طورکلی، می‌توان مفهوم «مدیریت مالی» را به سه حوزه کلان و در عین حال مرتبط با هم تفکیک نمود:

1. مدیریت مالی کسب‌وکار: این حوزه که تحت عنوان « Corporate Finance » و یا « Business Finance » نامیده می‌شود، بر فرآیندهای مالی بنگاه‌های کسب‌وکار متمرکز است که در نهایت به اتخاذ تصمیمات مالی در واحدهای تجاری مختلف منجر خواهد شد. از وظایف اصلی یک مدیر مالی، می‌توان به حفظ و کنترل نقدینگی شرکت، مدیریت امور مرتبط با استقراض از بانک و انتشار اوراق قرضه و سهام اشاره نمود.

2. سرمایه‌گذاری: این حوزه بیشتر با قیمت‌گذاری اوراق بهادار و رفتار بازارهای مالی سروکار دارد. به‌عنوان مثال، ممکن است وظیفه یک مدیر سرمایه‌گذاری شامل ارزش‌گذاری سهام، انتخاب اوراق بهادار برای یک صندوق بازنشستگی و یا ارزیابی عملکرد سبد سرمایه‌گذاری شرکت باشد.

3. مؤسسات مالی: این حوزه تا حدی کلان‌تر از موارد قبلی بوده و بیشتر به شرکت‌های مالی نظیر بانک‌ها مربوط می‌شود.

باید توجه داشت، فارغ از حوزه مدیریت مالی و تفاوت‌های کوچک و بزرگ بین آن‌ها، فرآیندهای عمومی در تمامی موارد مشابه بوده و برای مدیریت صحیح آن نیاز به دانش یکسانی است. از مهم‌ترین ویژگی‌های مدیریت مالی می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

  • دانشی تحلیلی و مبتنی بر اصول اقتصادی است؛
  • از داده‌های مالی و اطلاعات حسابداری به‌عنوان نهاده ورودی تصمیم‌گیری استفاده می‌نماید؛
  • هدف اصلی آن چگونگی استفاده بهینه از دارایی‌های مالی و افزایش بهره‌وری سرمایه‌گذاری است؛
  • دائماً در حال تغییر است؛
  • دارای چشم‌انداز جهانی است.

تاریخچه مدیریت مالی:

با مرور تغییر و تحولات مدیریت مالی در طی صدسال اخیر، می‌توان چنین نتیجه گرفت که این حوزه از مدیریت در سال‌های ابتدایی قرن بیستم، به‌عنوان یک رشته علمی مستقل ظهور اهمیت مدیریت نقدینگی پیدا کرده است. این در حالی است که تا پیش از آن زمان و طی دهه‌های 1890 و 1900 میلادی، مدیریت مالی جزئی از اقتصاد کاربردی به شمار می‌رفت. در این دوره با ادغام شرکت‌های بزرگ آمریکایی که تحت تأثیر توسعه بازار محصولات پس از احداث راه‌آهن سراسری صورت پذیرفت، نیمی از تولیدات صنایع تحت کنترل 78 شرکت قرار گرفت. این ادغام‌ها نیازمند سرمایه‌های هنگفت بود و علاوه بر آن، مدیریت ساختار سرمایه به یکی از وظایف مهم مدیران بدل گردید. لازم به ذکر است، در این دوره زمانی، فرآیند تدوین صورت‌های مالی و تجزیه‌وتحلیل آن‌ها در ابتدای دوران رشد و توسعه بود و ارائه تجزیه‌وتحلیل‌های مالی به سرمایه‌گذاران متداول نبود.

در دهه ۱۹۲۰ میلادی، صنایع عمده و بزرگ، نظیر فولاد، خودروسازی و صنایع شیمیایی شروع به رشد و توسعه نمودند. با توجه به افزایش حاشیه سود و کاهش موجودی شرکت‌ها به دلیل کاهش قیمت در سال‌های 1920 و 1921 میلادی، مسئله ساختارهای مالی اهمیت بیشتری یافت. در واقع، تغییرات قیمتی موجب شد تا شرکت‌ها و صنایع به اهمیت کنترل نقدینگی و ساختار سرمایه واقف گردند.

در ادامه، رکود یا بحران اقتصادی سال 1929 که از نظر مدت زمان و شدت آن در نوع خود بی‌نظیر بود، موجی از ورشکستگی و تجدید ساختار سرمایه را به همراه آورد. نقدینگی به‌شدت کاهش‌یافته و شرکت‌های بزرگ با هزینه‌های ثابت کمرشکن مواجه شدند. این مسائل موجب گردید تا بار دیگر مدیریت مالی سنتی با اقبال شرکت‌ها مواجه شود. این فرآیند با آغاز جنگ جهانی دوم در دهه 1940 تحت تأثیر قرار گرفت و صنایع به سمت سرمایه‌گذاری در تأمین تقاضای صنایع دفاعی از طریق جذب منابع و حمایت‌های مالی دولتی برآمدند که مدیریت مالی را با پیچیدگی‌های جدیدی همراه نمود. نخستین سال‌های دهه 1950 میلادی، شاهد رشد و شکوفایی سیستم اقتصادی آمریکا است که به موازات آن برخی روش‌های پیش‌بینی بودجه‌های نقدی ارائه گردید. ابتکارات و ابداعات مدیریت مالی، با کاهش سودآوری شرکت‌ها در طی سال‌های دهه 1960 میلادی و سیاست‌های انقباضی دولت آمریکا، به سمت ارزیابی مالی طرح‌های سرمایه‌ای و تخصیص بهینه منابع مالی متمایل شد که بیشتر متمرکز بر تصمیمات سرمایه‌گذاری در مدیریت مالی شرکت‌ها بود.

در طی چهل سال اخیر نیز تغییر و تحولات فراوانی در مدیریت مالی رخ داده است که بیشتر معطوف به افزایش رقابت‌های جهانی، پیشرفت‌های فناورانه، حذف و ابطال برخی از قوانین و مقررات پیشین و نوسانات نرخ ارز است. در مجموع می‌توان گفت، با پیدایش صنایع جدید و اقدامات صنایع قدیم در راه دستیابی به تغییرات ناشی از فناوری‌های نوین و سازگاری با آن‌ها، مبحث مدیریت مالی نیز با نوآوری‌های متعددی روبرو شده است. به‌کارگیری فزاینده علوم کامپیوتر و الگوهای جدید ریاضی، پژوهش عملیاتی و اقتصادسنجی، از نوآوری‌های مدیریت مالی است که با تشدید فضای رقابتی در طی سال‌های اخیر، تقویت شده است و همچنان راه تکامل را می‌پیماید.

با توجه به آنچه تا کنون گفته شد، سیر تکاملی مدیریت مالی دارای سه ویژگی مهم به شرح زیر است:

1. مدیریت مالی رشته‌ای نسبتاً جدید و از شاخه‌های علم مدیریت است.

2. مدیریت مالی آن‌گونه که در حال حاضر به کار می‌رود، بر تصمیم‌گیری استوار است و از ابزارها و روش‌های تجزیه‌وتحلیل داده‌ها، کامپیوتر، اقتصاد و حسابداری مالی استفاده می‌نماید.

3. حرکت مستمر و سرعت فزاینده پیشرفت‌های اقتصادی، نویدبخش این است که مدیریت مالی نه‌تنها نقشی مهم‌تر بر عهده می‌گیرد؛ بلکه بر سرعت پیشرفت این رشته علمی باز هم افزوده خواهد شد؛ تا بتواند راهگشای مدیران شرکت‌هایی باشد که همواره با مسائل و چالش‌های جدیدی در حوزه مالی و تأمین سرمایه مواجه هستند.

محدوده و عناصر کلیدی مدیریت مالی:

در مدیریت مالی یک کسب‌وکار، تصمیمات مختلفی پیرامون چگونگی بهره‌برداری از منابع مالی، اعم از دارایی‌های مالی شرکت و یا منابع مالی خارجی، کنترل جریان نقدینگی و استراتژی‌های مرتبط با سرمایه‌گذاری اتخاذ می‌گردد. بر این اساس، مهم‌ترین اجزای مدیریت مالی یک کسب‌وکار را می‌توان در موارد زیر خلاصه نمود:

الف) تصمیمات سرمایه‌گذاری: سرمایه‌گذاری در دارایی‌های ثابت و تخصیص بودجه به دارایی‌های مختلف، تحت عنوان بودجه سرمایه، از مهم‌ترین مواردی است که در مدیریت مالی باید انجام گیرد. سرمایه‌گذاری در دارایی‌های فعلی نیز بخشی از تصمیمات سرمایه‌گذاری است که به‌عنوان تصمیمات سرمایه در گردش، شناخته می‌شود.

ب) تصمیمات مالی: این مورد مربوط به افزایش بودجه از منابع مختلف است که با توجه به شاخص‌هایی نظیر نوع منبع، دوره تأمین مالی، هزینه تأمین مالی و بازگشت سرمایه انجام می‌گیرد.

ج) تصمیم‌گیری در مورد تقسیم سود: مدیر مالی باید نسبت به توزیع سود خالص، تصمیم‌گیری نماید. به‌طورکلی سود خالص به دو بخش «تقسیم سود برای سهامداران» و «سود متعارف» تقسیم می‌شود. در تصمیمات مرتبط با تعیین سود سهامداران، میزان سود و چگونگی توزیع آن مشخص می‌گردد. در سود متعارف نیز مبلغ سود خالص، نهایی می‌شود که این میزان کاملاً وابسته به برنامه‌های توسعه و تغییرات ساختاری سازمان دارد.

اهداف مدیریت مالی:

به‌طورکلی مدیریت مالی مربوط به تأمین، تخصیص و کنترل منابع مالی است؛ بر این اساس، اهداف آن را می‌توان چنین برشمرد:

  • اطمینان از عرضه منظم و مناسب منابع مالی مرتبط؛
  • اطمینان از تحصیل سود کافی برای سهامداران، که به ظرفیت درآمد، قیمت سهام در بازار و انتظارات سهامداران بستگی دارد؛
  • اطمینان از استفاده بهینه از منابع مالی (پس از تأمین و تخصیص بودجه، باید نظارت کافی بر چگونگی هزینه آن و بهره‌وری بودجه تخصیصی داشته باشیم.)؛
  • اطمینان از ایمنی در سرمایه‌گذاری با توجه به نرخ بازگشت مناسب سرمایه؛
  • برنامه‌ریزی یک ساختار صحیح سرمایه از طریق ارائه یک ترکیب صحیح و منصفانه از سرمایه، با هدف برقراری تعادل نسبی بین مجموعه بدهی‌ها و سرمایه‌های موجود.

عملکردهای مدیریت مالی:

یک مدیر مالی باید بتواند تصمیمات مختلفی در زمینه امور مالی شرکت اتخاذ نماید. بدیهی است، با توجه به تأثیرگذاری برخی از این تصمیمات بر جنبه‌های مختلف کسب‌وکار، تصمیم‌گیری نهایی به‌منظور عدم تعارض و هم‌راستایی با استراتژی‌های کلان شرکت، با هماهنگی مدیریت ارشد انجام می‌گیرد. در این موارد، اطلاعات و برآوردهای مورد نیاز برای تصمیم‌گیری از سوی مدیریت مالی آماده و در اختیار مدیران ارشد سازمانی قرار خواهد گرفت. در ادامه، برخی از مهم‌ترین وظایف مدیر مالی شرکت معرفی می‌گردد:

1. برآورد نیاز به سرمایه: یک مدیر مالی باید برآوردی دقیق و جامع نسبت به نیازمندی‌های سرمایه‌ای شرکت داشته باشد. این موضوع به هزینه‌های پیش‌بینی شده، سود، برنامه‌های توسعه‌ای آینده و سیاست‌های مربوط به آن بستگی دارد. تخمین‌ها بايد به میزان کافي انتخاب شوند تا ظرفيت درآمدی شرکت افزايش یابد.

2. تعیین ترکیب سرمایه: پس از آن‌که تخمین سرمایه لازم صورت گرفت، برای ساختار سرمایه نیز باید تصمیم‌گیری شود. این امر شامل تجزیه‌وتحلیل ارزش سهام در کوتاه‌مدت و بلندمدت است. تعیین ساختار و ترکیب سرمایه شرکت، همچنین به نسبت سرمایه متعلق به شرکت و بودجه‌های اضافی که باید از خارج از شرکت تأمین گردد، بستگی دارد.

3. انتخاب منابع بودجه: یک شرکت برای دریافت بودجه اضافی، گزینه‌های متعددی پیش روی خود دارد که انتخاب هر یک از آن‌ها بستگی به مزیت‌های نسبی و معایب هر منبع و دوره تأمین مالی دارد. برخی از مهم‌ترین منابع بودجه‌ای عبارتند از:

  • صدور سهام و اوراق قرضه
  • وام‌های گرفته‌شده از بانک‌ها و مؤسسات مالی
  • سپرده‌های عمومی به شکل اوراق قرضه

4. سرمایه‌گذاری: مدیر مالی، می‌بایست برای تخصیص وجوه به شرکت‌های سودآور تصمیم‌گیری نماید تا سطحی حداقلی از امنیت سرمایه‌گذاری ایجاد گردد. در این صورت، بازگشت سرمایه نیز متناسب با امنیت سرمایه‌گذاری افزایش می‌یابد.

5. تعیین سود: تصمیمات سود خالص باید توسط مدیر مالی اتخاذ شود. این امر می‌تواند با دو روش انجام گیرد:

  • اعلام تقسیم سود: که شامل شناسایی نرخ سود سهام و مزایای دیگر، مانند پاداش است.
  • سود ذخیره‌شده: بخشی از سود شرکت که باید برای چگونگی تخصیص آن تصمیم‌گیری شود. معمولاً میزان تخصیص سود ذخیره‌شده به برنامه‌های توسعه، نوآوری و تنوع شرکت بستگی خواهد داشت.

6. مدیریت پول نقد: مدیر مالی باید تصمیمات مربوط به مدیریت و کنترل جریان نقدینگی شرکت را اتخاذ نماید. پول نقد برای اهداف مختلف مانند پرداخت دستمزد و حقوق، پرداخت قبض برق و آب، پرداخت به طلبکاران، بدهی‌های فعلی، نگهداری سهام کافی، خرید مواد اولیه و غیره مورد نیاز است و به همین دلیل می‌بایست حداقلی از جریان نقدینگی در کسب‌وکار وجود داشته باشد.

7. کنترل مالی: مدیر مالی نه‌تنها باید اقدام به برنامه‌ریزی، تهیه و استفاده از وجوه نماید، بلکه باید بر کنترل امور مالی نیز متمرکز باشد. این موضوع را می‌توان با استفاده از تکنیک‌های بسیاری نظیر تجزیه‌وتحلیل نسبت، پیش‌بینی مالی، کنترل هزینه و سود و . انجام داد.

نقش فناوری در مدیریت مالی؛ ظهور فین تک‌ها:

یکی از شاخصه‌های زندگی امروز، نفوذ فناوری در تمامی ابعاد و جنبه‌های زندگی بشر است که موجب تغییر و تحول فراوانی در صنایع و کسب‌وکارهای مختلف شده است. تشدید رقابت و تغییر ماهوی فضای رقابتی قرن گذشته، شرکت‌ها و بنگاه‌های اقتصادی را بر آن داشته تا از فناوری‌های جدید جهت افزایش کارایی و بهره‌وری استفاده نمایند. مرور تجارب شرکت‌های موفق چند سال اخیر، نظیر گوگل، اپل و مایکروسافت، گویای اهمیت فناوری به‌عنوان یکی از مهم‌ترین عناصر مزیت رقابتی پایدار در جهان امروز است.

مدیریت مالی نیز همواره از نقش رو به افزایش فناوری متأثر گردیده است؛ استفاده از انواع نرم‌افزارهای مالی و ورود محاسبات کامپیوتری و برنامه‌ریزی ریاضی، از نمونه‌های ورود فناوری به مدیریت مالی است که در سال‌های انتهایی قرن گذشته آغاز گردید. با این وجود، این روند در طی یک دهه اخیر با سرعتی چشمگیر همراه شده است. امروزه فناوری مالی « Financial Technology » که به‌اختصار « FinTech » نامیده می‌شود، از سوی شرکت‌های استارت‌آپی فعال در این زمینه با استقبال مواجه شده است. فناوری اهمیت مدیریت نقدینگی مالی از دیدگاه اقتصادی، نوعی صنعت است که از مجموعه‌ای از شرکت‌ها با هدف بهبود عملکرد خدمات مالی با کمک فناوری‌های نوین تشکیل شده‌اند. به معنای ساده‌تر، فناوری مالی مترادف با «نوآوری در خدمات مالی» است.

از آنجا که بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران، آینده صنعت بانکداری و نیز مدیریت مالی شرکت‌های بزرگ را در گرو رشد چنین استارت‌آپ‌هایی می‌دانند، تمایل به سرمایه‌گذاری در فین‌تک‌ها افزایش یافته است. بر اساس آمار انتشاریافته، سرمایه‌گذاری جهانی در فناوری مالی بین سال‌های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۴ میلادی تقریباً ۱۲ برابر شده و از ۹۳۰ میلیون دلار به بیش از ۱۲ میلیارد دلار افزایش داشته است. نکته جالب‌توجه این است که این میزان نسبت به سال 2013 میلادی با افزایش 4 میلیارد دلاری همراه بوده است.

به نظر می‌رسد، ترکیب کارآفرینان و فناوران با سرمایه‌گذاران و مدیران مالی سنتی نسل قبل، قرار است آینده خدمات مالی را تغییر دهند. نسل جدید استارت‌آپ‌ها با هدف نفوذ به قلب صنعت مالی و بانکداری، در حال شکل گرفتن هستند و پیش‌بینی می‌شود در طی چند سال آینده مدیریت مالی حداقل در شرکت‌های بزرگ و بانک‌ها با تغییر و تحولات فراوانی مواجه شود.

به اعتقاد کارشناسان و متخصصین حوزه فناوری و خدمات مالی، هفت فناوری مهم که قابلیت ایجاد تغییرات در خدمات مالی داشته و شرکت‌های مالی و بانکداری می‌توانند آن‌ها را بکار گیرند، عبارتند از:



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.